نویسنده: حمید اسلمی
از هشتم جوزا برابر با ۲۹ می، به عنوان روز زبان پشتو یاد شدهاست. زبانی که گویشوران بسیاری در دو سوی مرز افغانستان و پاکستان دارد. پرداختن به تاریخ و گذشته فرهنگی زبان پشتو و اینکه این زبان چگونه به وجود آمد، از محل بحث ما خارج است. آنچه مهم است این است که این زبان فعلا وجود دارد و میلیونها تن به آن سخن گفته و نیازهای ارتباطی، فرهنگی و هنری خود را با آن برطرف میکنند.
زبان پشتو مثل زبان فارسی و انگلیسی و تمامی زبانهای دیگر جهان، به خودی خود نه خوب است و نه بد، نه مایه افتخار است و نه مایه شرمساری. زبان مهارتی است که انسانها از کودکی آن را فرا گرفته و در طول زندگی خود از آن در عرصههای مختلف زندگیخویش استفاده میکند. اینکه انسان با چه زبانی سخن بگوید، مسئلهای نیست که به انتخاب خود شخص بستگی داشته باشد. انسانها کاملا بهطور اتفاقی در جغرافیای خاص به دنیا میآیند و بسته به اینکه پدر و مادر و کسانی که اطراف او هستند به چه زبانی سخنمیگویند، او نیز به ناچار همان زبان را فرا گرفته و شروع به سخن گفتن میکند. به همین خاطر هیچ زبانی با لذات نسبت به زبان دیگر برتری ندارد و هیچ زبانی هم کمتر از زبانهای دیگر نیست. چنانچه هر انسانی فارغ از اینکه با چه زبانی سخن میگوید، تمامی نیازهای خود را با زبان مادریاش رفع کرده و همانند گویشوران دیگر زبانها، قادر به ارایه مقاصد خود به مخاطبین خود میباشد.
اما چنانچه میبینیم، برخی از زبانها در جهان از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و اما زبانهایی هم هستند که گویشوران محدودی داشته و اکثر مردم جهان حتی اسم آن را هم نشنیدهاند. هماکنون طبق آمار زبانشناسان سالانه زبانهای زیادی در حال مرگ اند و هزاران زبان در حال فراموششدن و بیرونشدن از چرخهی استفاده در امور روزمره انسانها میشود.
پرسش اینجا است که چرا برخی از زبانها چنین سرنوشت تلخی دارند و چرا برخی از زبانها در تمامی عرصهها پیشتاز بوده و افراد زیادی علاقهدارند که آن را فراگیرند؟
جواب این سوال هرچه باشد به ذات خود زبان برنمیگردد. همهی زبانها توانایی یکسانی در رشد و بالندگی همانند زبانهای پرآوازهی بینالمللی دارند. یکی از دلایل مهمی که زبان را قابل توجه و جهانی میکند، گویندگان زبان و تلاش آنها برای زایندگی و تولید علم به زبان خودشان است. هر زبانی که پویاتر باشد و تولیدات واژگانی داشته باشد، به رشد خود ادامه خواهد داد. تولید واژگانی فرایندی است که به امور بسیاری بستگی دارد. مثلا زبان انگلیسی اهمیتش به این دلیل است که از گویشوران آن در همه عرصهها دست بالاتری در تولید محتوا دارند. در حوزه علم، فلسفه، فناوری، هنر و هماکنون مردمی که در حیطهی فرهنگی این زبان زندگی میکنند، سرآمد روزگار اند.
اما آنچه ما در افغانستان شاهد آن هستیم، تلاش بیهوده و تقلای نادرست دولتمردان و کسانی است که خود را متولی زبان پشتو میدانند ولی سوگمندانه به کلی از طبیعت زبان و چگونگی رشد و گسترش آن بیاطلاع اند. تا جایی که در تاریخ معاصر افغانستان شاهد بودهایم، کسانی که خود را متولی این زبان میدانستهاند، رشد زبان پشتو را به حذف زبان فارسی و استفاده از زور برای رشد این زبان مشروط کردهاند. آنها به جای اینکه فرهنگ مطالعه و تولیدات علمی و فرهنگی را به زبان خودشان آغاز کنند، به غلط فکر میکنند که زبان فارسی مانع اصلی گسترش زبان مادری آنها است و برای رشد زبان پشتو باید زبان فارسی را حذف کنند. هزینههای زیادی از ثروت ملی افغانستان که میتوانست کشور را از این وضعیت فلاکتبار اقتصادی نجات بدهد، برای این منظور مصرف شد اما چنانچه میبینیم نه زبان پشتو رشد کرد و نه زبان فارسی تضعیف شد. چیزی که این عزیزان متوجه نشدهاند این است که برای رشد زبان پشتو باید تولیدات علمی و فرهنگی را گسترش بدهند. برای رسیدن به این مقصود باید زیربناهای آموزشی را تقویت و توجه جدی به مقوله فرهنگ و هنر شود. اگر چند موسسه مهم تحقیقاتی و فرهنگی به زبان پشتو وجود داشته باشد و تولیدات فرهنگی-هنری زبان پشتو درخور توجه باشد، هم نیاز گویشوران این زبان تامین شده و هم سخنگویان دیگر زبانها به این زبان جذب خواهند شد. آنگاه شاهد خواهیم بود که مردم ناخودآگاه و با اشتیاق به آموختن این زبان روی خواهند آورد، چون برای خواندن مطالب دست اول و آگاهی از تولیدات علمی و فرهنگی جدید چارهای جز این کار ندارند. چنانچه اکنون زبان انگلیسی چنین موقعیت ممتازی را دارد.
اما شگفتی اینجا است که در طول این سالها دقیقا برعکس این موضوع رفتار شده است. تاجایی که ممکن بوده، زیربناهای آموزشی در مناطق پشتوننشین فلج و بهجای توجه به تولیدات فرهنگی و علمی تمامی تلاشها بر سرکوب هرگونه حرکت فرهنگی و علمی آزاد و موثر معطوف بوده است. اکنون هیچ نهادی وجود ندارد که در این زمینه گامهایی بردارد. برعکس، اما تمام تلاشها براین استوار بوده است که با حذف دیگر زبانها، زبان پشتو زنده نگهداشته شود. نکته دیگر اینکه این روند چه در دوران جمهوریت و چه در دروان طالبان به طور یکسانی وجود داشته و گویا همه بر این سیاست تاکید دارند.
امیدوارم آنهایی که خود را متولی و دلسوز این زبان میدانند، به این نکته توجه کنند که در عرصهی فرهنگ استفاده از ابزار زور و حذف دیگران تاثیر عکس دارد. مسئلهی دیگر اینکه تلاش برای حذف زبان فارسی در درازمدت کاملا ناکام است. این زبان جدا از اینکه گنجینهی عظیم فرهنگی و ادبی دارد، ظرفیت بزرگی جذب اقوام مختلف را در خود داشته است. چنانچه در طول بیش از هزارسال، از غزنویان تا تیموریان و سدوزاییها اکثریت قریب به اتفاق حاکمان این سرزمین ترک و غیر فارسیزبان بودهاند اما نه تنها جذب این زبان شدهاند بلکه برای رشد و تقویت این زبان تلاش زیادی کردهاند.