نویسنده: م. داودزی
خبر است که یوناما به تمام کارمندان سازمان ملل در افغانستان گفته است که تا امر ثانی به دفتر نروند. از آنجایی که من ده سال در سازمان ملل کار کرده ام، منشأ، هدف و پیامدهای این تصمیم برای من کاملاً روشن است. من فکر می کنم این نمونه ای از یک اعتراض عمیق بین المللی است. پس از این، شورای امنیت جلسه ای برگزار می کند و به دبیرکل سازمان ملل دستور می دهد که موضع سختی اتخاذ کند.
سوال اینجاست که چرا تعلیم و کار زنان تا این اندازه برای سازمان ملل مهم است؟
در این مورد یک داستان در گذشته را برای شما بیان می کنم. دفتر سازمان ملل متحد در سریلانکا یک پست مدیریت را برای اعلان به دواطلبی مانده بود. من در روند رقابت شرکت کردم و موفق شدم. رئیس سازمان ملل متحد در آن کشور تلفنی به من گفت که باید تا یک ماه آینده در کلمبو باشم و کار جدیدم را شروع کنم.
من برای سفر آمادگی میگرفتم که یک روز صبح در خبرها شنیدم که طالبان مجسمه های بودا را در بامیان منفجر کرده اند. احساس کردم کارم خراب شده است. چند روز که گذشت دفتر سازمان ملل متحد در سریلانکا به من اطلاع داد که دولت به آنها گفته است که اکثریت مردم کشورشان بودایی هستند و طالبان مجسمه های بودا را تخریب کردند، بنابراین در این زمان مناسب نیست که یک افغانستاتی برای چنین پست مهمی تعیین شود.
از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدم، اما مثل همیشه راه صبر را انتخاب کردم. چند روز بعد متوجه شدم که خانم ریکا تاپا، رئیس سازمان ملل متحد در آن کشور، به نشانه اعتراض از سمت خود استعفا کرده و به رئیس این کشور نوشته است: “در هر کشوری که تبعیض شغلی بر اساس مذهب، جنسیت و ملیت وجود داشته باشد، با توجه به منشور ملل متحد نمی توانم در آنجا به وظیفه خود عمل کنم…”
سرمنشی استعفای او را پذیرفت و به او مقام بالاتری در نیویورک داد. چند ماه بعد هم نامه ای از نیویورک دریافت کردم. نوشته شده بود: “ما متاسفیم که مورد تبعیض قرار گرفته اید. “شما کاندیدای موقعیت مناسب در دفتر جینوا سازمان ملل هستید و باید در یک روند رقابتی شرکت کنید.” چند هفته قبل از رویداد سپتمبر، در یک امتحان رقابتی در نیویورک شرکت کردم و در نهایت به جینوا منصوب شدم. بعد از این داستان طولانی است و در فرصتی دیگر آن را خواهم نوشت.
منظور من از این داستان این است که منشور آنها به سازمان ملل به منزله مقررات یک دین و آیین است. مبارزه با هر نوع تبعیض برای آنها درجه ای عبادت دارد. غیبت اجباری زنان در نیروی کارشان، به استانداردهای سازمانی آنها مساوی با کفر است. همچنین تبعیض قائل شدن در باره تعلیم برای سازمان ملل بسیار دشوار است.
اکنون به نظر می رسد تعامل سازمان ملل و امارت در این موضوع به تقابل تبدیل شده است. در نتیجه یا سازمان ملل از افغانستان/خراسان خارج می شود یا امارات موضع خود را تغییر می دهد. یک ضرب المثل معروف در فارسی هست که می گوید: «چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی»
ما در سال ۱۹۹۸ با وضعیت مشابهی مواجه بودیم. من در آن زمان مسئول سازمان ملل متحد در افغانستان بودم. در نتیجه مذاکرات ۱۴ روزه، توافقنامه جدیدی بین سازمان ملل و امارت امضا شد و مشکل تا حد زیادی حل شد. جناب حاجی دین محمد رئیس تیم مذاکره کننده از طرف امارت بود و خانم مارتین گریفیث که اکنون دستیار وزیر امور بشردوستانه است، سرپرست تیم مذاکره کننده از طرف سازمان ملل بود.
پیشنهاد من این است که اکنون نیز یک یا هر دو طرف یک توافق را دنبال کنند یا توافق جدیدی امضا کنند. اگر این اتفاق نیفتد، رنج مردم و مشکلات امارت بیشتر خواهد شد. در مجموع، نظر من این است که امارت به سمت انزوا پیش می رود.
مشارکت امارت در سازمان های شانگهای، سارک، اکو و سایر سازمانهای منطقهای بدون اعلام قبلی به حالت تعلیق درآمده است. مهمترین چیز این است که امارت نماینده ای در سازمان ملل ندارد. قریب الوقوع است که عضویت وی در سازمان کنفرانس اسلامی تا امر ثانی تعلیق شود. حال سوال اینجاست که آیا کل دنیا مقصر هستند یا امارت؟
(تاند /۷ اپریل ۲۰۲۳)