نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
درآمد
تحریک طالبان پاکستان (TTP) نخستین سازمان شبهنظامی بزرگی است که با دولت پاکستان در حال نبرد است. به نقل از «بیبیسی» این سازمان چندین هزار جنگجو دارد که در دوطرف مرز افغانستان و پاکستان مستقر هستند. در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ این تحریک مورد حملات هوایی ارتش پاکستان و آمریکا قرار گرفت که در نتیجهی آن بسیاری از این گروهها و شاخههای آن از اصل بدنهی این سازمان جدا شدند. مگر به نظر میرسد که پس از توافق صلح دوحه بین طالبان افغانستان و آمریکا، این تحریک خود را مجدداً احیا کرده است. اکنون پرسشی را که باید مطرح کرد این است که خاستگاه و هدف تحریک طالبان پاکستان چگونه و چیست؟
خاستگاه تحریک طالبان پاکستان
ایدیولوژیها در بستر زمان و مکان شکل میگیرند (یعنی در یک فرایند) به تکامل میرسد. پاکستان از آغاز جنگ سرد تاکنون بستر مناسب برای رشد احزاب سیاسی اسلامی و گروههای شبهنظامی رادیکال بوده است. اگر از پیشینهی دور این موضوع بگذریم، در یک سخن، تحریک طالبان پاکستان ماحصل حملهی نظامی آمریکا به افغانستان است. این تحریک بهگونهی رسمی در سال ۲۰۰۷ تاسیس شد و برای کسب مشروعیت در یک اقدام هوشمندانه ملا محمد عمر، رهبر گروه طالبان افغانستان را بهعنوان رهبر خود پذیرفتند و در عینحال روابط نزدیک با القاعده و سایر گروههای تروریستی ایجاد نمود. پس از مرگ ملا محمد عمر و کسب مشروعیت، این تحریک صاحب رهبران منحصر به خود شد. در جولای ۲۰۲۰، ده گروه مخالف دولت پاکستان از جمله، سه شاخهی پاکستانی وابسته به القاعده و چهار جناح اصلی که در ۲۰۱۴ از این تحریک جدا شده بودند، دوباره ادغام شدند. پس از این، خشونت علیه دولت پاکستان شدت یافت و تا امروز با جنگ جریان دارد. بسیاری از جنگجویان این گروه ساکنان مناطق مرزی با افغانستان هستند، یعنی پشتونهای پاکستان. از اینرو، آنها در ابتدا جنگ علیه حکومت پاکستان را از همین مناطق آغاز کردند و سپس دامنه و گستردهی آن را به بلوچستان و دیگر نقاط آسیبپذیر پاکستان که در آن حاکمیت قانون و کنترل دولت بنابر دلایلی مانند، جداییطلبی و نارضایتی از ارتش و حکومت کم است، شدت بخشیدند.
اهداف تحریک طالبان پاکستان
تحریک طالبان پاکستان، از زمان تاسیس (۲۰۰۷) تا جا بازکردن در جامعهی پاکستان، چهار هدف اصلی را دنبال کرده است.
۱) اتحاد با طالبان افغانستان و القاعده جهت تقویت و کسب مشروعیت بینالمللی؛
۲) از بینبردن بزرگان قومی که با اقدامات آنها مخالف بودند؛
۳) بهکارگیری از اعضای گروههای شبهنظامی فرقهای ضدشیعه در پاکستان، مانند لشکر جهنگوی؛
۴) با پیروی از سبک طالبان افغانستان، نظام شرعی را در شمالغربی پاکستان ایجاد نمودند.
این اهداف ابتدایی برای جنگجویان این تحریک توانایی بخشید تا آنها روی اهداف بزرگتری مانند جلب و جذب جنگجویان جدید و صدور جهاد به منطقه و جنگ علیه ارتش و حکومت پاکستان را شدت بخشند. اکثر دانشپژوهان و آنهایی که تازه به مطالعات امنیت روی آوردهاند، با یک پیشزمینهی فکری اشتباه، تصور میکنند که ارتش پاکستان، از تحریک طالبان پاکستانی حمایت میکرده تا خود را در جامعهی بینالمللی حقبهجانب و قربانی اصلی پدیدهی تروریسم ثابت کند. مگر مطالعات امنیتی من نشان میدهد که تحریک طالبان پاکستان، پس از سقوط نظام جمهوریت در افغانستان، از حمایت آمریکا برخوردار شد تا اهداف واشنگتن را در پاکستان که همانا دور نگهداشتن و پرهیز از هر نوع همکاری در پروژههای حیاتی چین در پاکستان و منطقه است را دنبال کند.
از اینرو، ما شاهد هستیم که تحریک طالبان پاکستان بسیاری از حملات نظامی خود را در منطقهی بلوچستان که پایگاه اقتصادی پاکستان و چین است، افزایش داده است.
نتیجهگیری
فلسفهی وجودی تحریک طالبان پاکستان را دو هدف حیاتی شکل میدهد. نخست، مبارزه با اهداف ضدآمریکایی چین در پاکستان و منطقهی جنوب آسیا و دوم استقرار نظام اسلامی در پاکستان براساس احکام شریعت. تحقق مورد دومی بنابر فاکتهایی که جای تبیین آن در این مقاله نیست، ناممکن است. مگر این تحریک توانسته است با به چالشکشیدن حکومت پاکستان و ضربهزدن به اقتصاد و نظام سیاسی این کشور اهدافش را تا اندازهای تعقیب و صورت عملی بخشد. شدت جنگ این شبهنظامیان در منطقهی خیبرپختونخوا و بهیژه در بلوچستان نشان میدهد که حکومت پاکستان به لحاظ سیاسی و نظامی با یک تهدید جدی مواجه است. به نظر میرسد که تحریک طالبان پاکستان میخواهد نفوذ خود را در بلوچستان افزایش دهد تا از هرنوع سرمایهگذاری استراتژیک چین در این منطقه جلوگیری صورت گیرد. در حال حاضر، حکومت چین میلیونها دالر در منطقهی بلوچستان روی بندر گوادر، تولید برق و دیگر پروژههای زیرساختی و منفعتزا سرمایهگذاری کرده است. حضور طالبان پاکستان در این منطقه میتواند مانع بزرگی برای پیشرفت این پروژهها باشد، چیزی که آمریکا به دنبال آن است.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل