نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
درآمد
سازمانهای دولتی، چه جهانی و چه منطقهای اهداف متفاوتی دارند، برخی مانند سازمان (ناتو) صرفاً به مسایل جنگ و صلح و برخی دیگری مانند سازمان شانگهای جهت همکاریهای چندجانبهی امنیتی، اقتصادی و فرهنگی تشکیل شدهاند. سازمان همکاریهای شانگهای در سال ۲۰۰۱ توسط کشورهای چین، روسیه، تاجیکستان، اوزبیکستان، قزاقستان و قرقیزستان تاسیس شد. کشورهای هند و پاکستان در سال ۲۰۰۵ به عنوان عضو ناظر و سپس هند با حمایت روسیه و پاکستان با حمایت چین در سال ۲۰۱۷ به عضویت دایمی این سازمان درآمدند.
افغانستان از سال ۲۰۰۴ به عنوان مهمان در اجلاس این سازمان حضور پیدا کرد و در اجلاس سران در پکن در سال ۲۰۱۲ به عنوان عضو ناظر (بدون برخورداری از حق رای) پذیرفته شد. جمهوری اسلامی ایران نیز در سال ۲۰۲۳ به عضویت دایمی سازمان شانگهای درآمد. اکنون پرسش این است که چه چالشهای فراه راه سازمان شانگهای قرار دارد و آیا این چالشها مانع رسیدگی به ناامنیهای افغانستان میشوند؟
عرصههای کاری سازمان همکاریهای شانگهای
سازمان همکاریهای شانگهای در پنج محور فعالیت دارد. تامین امنیت، نخستین هدف این سازمان است که به آن توجه ویژه دارد. پس از به قدرت رسیدن گروه طالبان، کشورهای عضو شانگهای بهویژه تاجیکستان، اوزبیکستان، ایران و چین در همسایگی، و روسیه در منطقه از وضعیت حاکم در افغانستان و امنیت مرزهای خود نگراناند. از اینرو، در اعلامیهی سال۲۰۲۳ این سازمان بر یک افغانستان دموکراتیک، واحد و امن تاکید شد تا دولتهای عضو از هرگونه تهدید در امان باشند. در ضمن، این اعلامیه را میتوان به عنوان هشداری برای پاکستان دانست. زیرا این کشور در تعامل با طالبان کابلنشین، پروژهی انتقال طالبان پاکستانی را به شمال افغانستان عملاً آغاز نموده که از هر چشماندازی تهدید جدی برای جمهوریهای آسیای مرکزی و ایران است.
ایجاد روابط پایدار اقتصادی میان اعضا، هدف دوم این سازمان است. از آنجایی که کشورهای چین و روسیه (قدرتهای نوظهور اقتصادی-نظامی) در راس این سازمان قرار دارند، حفظ هژمون منطقهای آنها وابسته به برنامههای بلندمدت اقتصادی (مانند ساخت بندرگوادر در پاکستان، پروژه یک کمربند یکجاده توسط چین و یا تعاملات اقتصادی روسیه با آسیا) است. در ضمن، سایر کشورهای عضو، بهویژه پاکستان به سرمایهگذاری چین و هند به منابع گازی جمهوریهای آسیای مرکزی نیاز دارند. از اینرو، همکاری در چارچوب این سازمان را اولویت خود دانسته و در عرصهی تجارت منطقهای گامبهگام با این سازمان حرکت میکنند.
فعالیتهای اجتماعی-فرهنگی، به ترتیب اهداف سوم و چهارم دولتهای عضو سازمان شانگهای را شکل میدهند. خوشبختانه کشورهای عضو این سازمان به لحاظ فرهنگی همپوشانیهایی دارند. برای نمونه، افغانستان، ایران و تاجیکستان به لحاظ زبان و فرهنگ یکی محسوب میشوند. کشورهای هند و پاکستان نیز دارای فرهنگ مشترک هستند. فرهنگ روسیه و جمهوریهای آسیای مرکزی اگر نگویم یکی، همخوانی و مشترکات زیادی دارد. بنابراین، فعالیتهای اعضا در چارچوب ارزشهای فرهنگی وجه مشترک و نقطهی قوت آنهاست.
ژیوپلیتیک در هر برههی از تاریخ برای قدرتی که طرفدار حفظ وضع موجود است، یک مساله میباشد. در قرن بیست ویکم، آمریکا و قدرتهای منطقهای مانند چین، روسیه و هند بر ژیوپلیتیک اورآسیا نظر دارند. در این راستا آمریکا سیاست خارجی خود را در محو نیروها و کشورهای تنظیم کرده است که به عنوان قدرتهای منطقهای مطرح هستند، از نظر آمریکا خطرناکاند و باید تحت فشار بیشتری قرار گیرند. شانگهای تنها نهادی است که قدرتهای منطقهای در چارچوب آن از منافع منطقهای خود در برابر آمریکا میتوانند دفاع کنند.
ناامنی در افغانستان
تروریسم دولتی (اگر طالبان دولت حساب شوند)، داعش و سایر گروههای تروریستی که زیر چتر طالبان حضور دارند، بزرگترین تهدید امنیتی برای افغانستان، کشورهای همسایه، منطقه و جهان است. این تهدیدات امنیتی زمان پیچیده و چندلایه میشود که بازیهای استخباراتی در آن افزود شود. به عبارت دیگر، استفادهی دستگاههای اطلاعاتی کشورهای رقیب از گروههای جنگی ارزان (طالبان+سایر گروههای تروریستی) در جنگهای نیابتی بر پیچیدگی ناامنیها افزوده است. آمریکا+انگلیس و پاکستان، با انتقال طالبان پاکستانی به مناطق شمال افغانستان؛ یک جنگ بسیار خطرناک را در مرزهای جمهوریهای آسیای مرکزی و ایران آغاز کرده و به بهای آن را در آیندهی نزدیک مردم محل و مرزبانان این کشورها میپردازند. ترور شخصیتها، بزرگان قومی، آگاهان سیاسی، منصبداران، سربازان ارتش و پولیس حکومت پشین آغاز یک فاجعهی انسانی برای افغانستان، و زنگ خطر برای کشورهای همسایه است.
چالشهای فرا راه سازمان همکاریهای شانگهای
در اینجا بحث را با پرسشی آغاز میکنیم که در مقدمه تذکر رفته است. چه چالشهای فراراه سازمان شانگهای قرار دارد و آیا این چالشها مانع رسیدگی به ناامنیهای افغانستان میشود؟ در پاسخ باید گفت، برخیها سازمان همکاریهای شانگهای را با سازمان اتلانتیک شمالی (ناتو) مقایسه میکنند که در ذات خود اشتباه است. زیرا سازمان شانگهای متشکل از اعضایی است که دارای خصومتهای بلندمدت تاریخی هستند. کشورهای هند و پاکستان علیرغم آنکه برسر کشمیر مشکل دارند، رقابت تسلیحاتی و اطلاعاتی آنها درحدی است که نمیتوانند در چارچوب سازمان شانگهای سازگاری داشته باشند. سایر اعضا نیز بهگونهی رقیب هستند و یا در بهترین حالت در یک ناحیه با همسایهی خود اختلاف دارند. برای نمونه، منازعهی هند و چین برسر تبت، اختلاف مرزی میان تاجیکستان و اوزبیکستان و … این موارد دست هم داده اغلب مانع تفاهم در حل مسایل میشوند. دومین چالش فراراه، بازیهای اطلاعاتی دولتهای عضو در منطقه و بهویژه در مناطق تحت منازعه است. سومین چالش این است که سازمان شانگهای مانند ناتو دارای یک ارتش منظم و آموزشدیده نیست که در صورت بروز هرنوع بحران در کشورهای عضو و یا منطقه وارد عمل شوند. چالش بعدی اینکه، سازمان شانگهای بودجه مالی کافی یا بهتر است که بگویم مانند ناتو بودجه برای جنگ ندارد تا در صورت ضرورت از آن استفاده ابزاری کند. آخرین چالش این سازمان این است که افغانستان دولت مشروع ندارد تا با استفاده از مزیت ناظر خود با سایر اعضای این سازمان تعامل سازنده داشته باشد و اقداماتی برای حل بحران امنیتی خود روی دست گیرد.
نتیجهگیری
سازمان همکاریهای شانگهای در پنچ عرصه که از آنان در بالا تذکر رفت، فعالیت دارد. این سازمان هنوز بسیار جوان است و با گذشت زمان ممکن است ساز و برگ بهتر یابد. اغلب در زمینهی اقتصادی بهتر بوده مگر در سایر عرصهها بهویژه امنیت ضعیف است، زیرا مانند ناتو دارای یک ارتش منظم و بودجه نظامی نیست تا در صورت لزوم از آن استفاده کند. این سازمان، بنابر کشیدگی و تضاد منافع میان اعضای خود توانایی رسیدگی به بحران امنیتی افغانستان را ندارد و نباید توقع داشت که علیه تروریسم در افغانستان مبارزه کند.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل