نویسنده: دکتر ارسلان مبارز[۱]
دوگانگی در برخوردهای طالبان مبرهن وهویداست، شعارها مذهبی، عملکردها قومی. باتوجه به حاکمیت دوسالهی گروه طالبان اقدامات این گروه نشان میدهد که از اسلام به مثابهی ابزار تحکیم ارزشهای قومی- قبیلهای استفاده نمودهاند. ازسوی دیگر، در جهت تحمیل ارزشهای پشتونیسم معمولا از روشهای شکنجه، وحشت و ترور استفاده صورت میگیرد. هزاران مورد بازداشتهای غرضآلود و شکنجههای روحی-روانی فعالان رسانهای، استادان دانشگاه، فعالان حقوق زن، کنشگران جامعهی مدنی و تحصیلیافتگان در طی دوسال گذشته مصداق بارزی از سیاست شکنجه و ترور درجهت تحقق اهداف مزبور محسوب میشود. روایتهای دردآور، وحشتناک، غیرانسانی و غیراسلامی از شکنجههای گروه طالبان وجود دارد. خصوصا زنان زندانی طالبان داستانهای غمانگیز و غیرقابل تصور از زندانهای طالبان اسلامنماها به سینه دارند که در قاموس اسلامیت و انسانیت نمیگنجد. مانند ضربهزدن به اندامهای تناسلی زنان که نهتنها در تعارض جدی و صریح با ارزشهای اسلامی و روحیهی ملی قرار دارد، بلکه در تضاد آشکار با ارزشهای انسانی نیز هست. اما گروه طالبان برای رسیدن به اهداف قبیلهای خویش از هر ابزار و روشی بهرهگیری نمودهاند و چنین برخوردهای ددمنشانه کماکان در دستورکارشان قرار دارد.
در تازهترین موارد، دوشنبهشب ۱۹تیر/سرطان (۱۰ژوئیه)، طالبان آقای لطیف یعقوبی خبرنگار محلی در ولایت غزنی را بازداشت نمودهاند. بربنیاد اعلامیهی «اتحادیه ژورنالستان آزاد افغانستان» که سهشنبه ۲۰سرطان نشرشده است، لطیف یعقوبی حوالی ساعت ۱۲شب گذشته که جهت اشتراک در یک مراسم عروسی رفته بود، از سوی طالبان بازداشته شدهاست. افزون برآن، افراد مسلح ناشناس سهشنبهشب ۲۰سرطان بالای خانه یکی از فعالان اجتماعی-مدنی مرکز بامیان بهنام حیاتالله خندان حمله کرده است. براساس گزارشهای اولیه آقای خندان با خانوادهی خویش بهگونهی بیرحمانه مورد تیراندازی قرارگرفتهاند که به اثر این رویداد حزنآور چهار مرمی در بدن آقای خندان اصابت نموده است و آقای خندان در بیمارستان حوزهای بامیان تحت مراقبتهای جدی قرار دارد. برخوردهای خودسرانه، عقدهای و بازداشتهای شبانه توام با شکنجه و ترور گروه طالبان درکنار سایر پالیسیهای متناقض و فاشیستی آنان نهتنها دامنهی رعب و وحشت را در جامعه بهگونهی بیپیشینه گسترانده است بلکه مردم به شدت مایوس وگریزان از کشورگردیدهاند.
علیرغم اینکه احساس وطنپرستی یک امر روانشناختی است و همه انسانها به نحوی تعلق خاطر به خاک و وطن خویش دارند، اما مجموعهای از برخوردهای متذکره و تحمیل شرایط طاقتفرسای زندگی، هتکحرمت، تعصب، انحصارقدرت، چالشهای اقتصادی و نگاه تنگ قومی نسبت به سیاست و حکومت این گروه، نخبگان و جوانان را واداشتهاند که نهتنها آینده را تار و مبهم ببینند، بلکه هیچگونه ضمانت امنیتی-جانی و مالی نیز برای خویش تصور ننمایند. به بهانههای مختلف نسل روشن و چیزفهم را شکنجه، سرکوب و نابود میکنند. هر انسان آزاده که طعم تلخ زندانهای مخوف طالبان را تجربه نموده است، برای همیشه خاموش گردیده است. برخی باور دارند که بر مرد و زن زندانی تجاوز وحشیانه صورت گرفته و از جریان عمل شنیع و تجاوز جنسی ویدیو نیز ضبط گردیده است/میشود تا همیشه صدای آنها را خاموش نمایند. این برخورد نادرست و غیرانسانی طالبان افزون بر فرار مغزها، سبب برخوردهای هویتی شده و سرانجام زمینه را برای جنگ و درگیری داخلی فراهم میسازد.
[۱] پژوهشگر روابط بینالملل