نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
درآمد
پس از سقوط جمهوریت، نا باوریها نسبت به تکنوکراتها و جهادیهای الیگارش افزایش یافت و نزدیک به دوسال است که مردم تحت حاکمیت مستبدانهی طالبان در بلاتکلیفی قرار دارند و در انتظار ظهور رهبران جوان و متعهد هستند. سخن اصلی این که تا نسلنوِ نخبه دست بهکار نشود و علیه حاکمیت نامشروع طالبان اتحاد نکنند و اگر مانند گذشتگان در انتظار تحول در سطح منطقه و یا جهان باشند؛ حاکمیت نامشروع طالبان ممکن است سالهای سال تداوم یابد. اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا زمان شکلگیری یک جبههی مقاومت فراگیر فرا نرسیده، و چه باید کرد؟
مرحلهی ظرفیتسازی
نخستین ظرفیتی که باید روی آن سرمایهگذاری شود، «گردآوری نخبگان جوان» از داخل و خارج از افغانستان است. این نخبگان پس از تحولات اخیر یا در داخل افغانستان سکوت مرگبار را پیشه کردهاند و یا هم در خارج از کشور اغلب در یک وضعیت بد روحی بهسر میبرند. در واقع بسیج نخبگان به معنای تولید فکر مشترک و طرح برنامهی ملی در سه دوره؛ کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت است. با استناد به یافتههای پژوهشی و تجربه شخصیام در نهادهای دولتی و سازمانهای بینالمللی، تا زمانیکه افراد در یک گروه همفکر نباشند گروه موفق به انجام هیچکاری نمیشود. به این معنا که در زمان گردآوری نخبگان باید به تولید فکرجمعی توجه جدی صورت گیرد.
دومین ظرفیتی که باید روی آن سرمایهگذاری کرد، «روشنگری و بیدارسازی» مردم است. البته تعدادی از مردم در مورد ایدیولوژی و سیاستهای قرون وسطایی طالبان آگاهی دارند، مگر نباید به آن اکتفا کرد. روشنگری را باید از روستاها آغاز کرد، آنچنانی که جنگ همیشه از روستاها شروع شده است. مردم باید بدانند که دین اسلام هیچگاه در خطر نبوده و نیست و آنچه طالبان بالای آنها تحت عنوان دین و جهاد تحمیل میکنند و یا منت میگذارند، فریب و نیرنگی بیش نیست. در حقیقت، بیستسال جنگ طالب، جنگ بر سر قدرت بود نه بهخاطر اسلام. آگاهیدهی در این مورد وظیفهی هر روشنگر است و باید مردم از حقایق آگاه شوند.
سوم، روایتسازی است. این راهبرد در کنار موارد ذکرشده در براندازی حاکمیت نامشروع گروه تروریستی طالبان نقش محوری دارد. این کار زمانی تحققپذیر است که روایت جدیدی از جنگ و صلح خلق شود و سپس این روایت از طریق نشستهای آکادمیک، جامعهی مدنی، شبکههای اجتماعی، رسانهها و سر انجام از طریق جوانان و متنفذین قومی در جامعه نهادینه شود تا به جهان ثابت شود که مبارزهی مردم افغانستان برحق است و مردم برای آزادی، برابری و حقوق اولیهی خود با طالبان درگیراند.
چهارم، گردآوری نظامیان تحصیلیافتهی دورهی جمهوریت یکی از موارد بسیار مهم و حیاتی در امر مبارزه با گروه طالبان است. از آنجاکه نظامیان پیشین تجربهی لازم جنگ و مهارت در راهاندازی جنگهای متعارف و نامتعارف را دارند، بناً لازم است تا آنها در کنار نخبگان سیاسی حضور فعال داشته باشند.
پنجم، پس از به قدرت رسیدن طالبان، زنان افغانستانی شجاعت و درایت خود را بهتر از مردان به نمایش گذاشتند. حضور فعال زنان مبارز در کنار گروههای سیاسی و نظامیان بدون شک میتواند در امر سرنگونی طالبان تاثیرگذار باشد. زیرا زنان افغانستانی از دانش سیاسی و ابزارهای مبارزهی اجتماعی برخوردار هستند که یکی از بزرگترین پتانسیلها برای رسیدن به یک افغانستان بهدور از طالب و گروههای افراطی است.
مرحلهی اقدام
در این بخش به برنامههای مهم توجه میشود. نخستین گام برای رسمیتبخشیدن به گروهی از نخبگان، شکلدهی یک اپوزیسیون فعال است. با توجه به آمار و ارقام ارایهشده در دورهی جمهوریت، افغانستان در سطح منطقه جوانترین جمعیت را دارد. بناً استفاده از ظرفیت جوانان در عرصههای تولید فکر، برنامه و مدیریت کشور – جامعه کار نیک و پسندیده است. با فعالشدن شبکهای از جوانان، رهبران سنتی، جهادیهای الیگارش و تکنوکراتها به خواست خود میدان سیاست را رها میکنند زیرا چارهی جز این ندارند. دوم، برای آنکه طبقهی نخبه بتواند نشستها و گردهماییهای خود را برگزار سازند، باید یک کشور بیطرف در این عرصه انتخاب شود. سوم، جامعهی مدنی (نه جامعهی مدنی دورهی جمهوریت) باید نقش همآهنگکننده داشته باشد. یعنی فعالان جامعهی مدنی برای لابیگری در کشورهای مختلف اقدام کنند تا گروه نخبگان از حمایت کشورهای منطقه و جهان برخوردار شوند. چهارم، افغانستانیهایی که در بیرون از کشور زندگی میکنند، تلاش نمایند تا در قسمت مصارف این جبهه جدید نقش ایفا کنند. اینگونه ما میتوانیم کشور خود را از چنگ یاغیهای خداناباور و ضدانسانیت نجات دهیم.
نتیجهگیری
پس از سقوط نظام جمهوریت، مردم نه به تکنوکراتها باور دارند و نه هم به جهادیهای الیگارش. پس پرسش مطرح میشود که آیا زمان شکلگیری یک جبههی مقاومت فراگیر فرا نرسیده؛ چه باید کرد؟ این پرسش در چند مورد در بالا پاسخ داده شده است مگر برای رسیدن به هدف باید با تدبیر گام برداشت. تدبیر ایجاب میکند که جوانانی که در افغانستان و یا بیرون از کشور حضور دارند در چارچوب یک ساختار سیاسی منسجم و با تولید فکر و روایت جدید گردهم جمع شوند تا با استفاده از ظرفیتهای مختلف، افغانستان از دست طالبان و سایر گروههای تروریستی تحت کنترل آنها نجات یابد. این کار با اتحاد آغاز و با برنامههای عملی در داخل و خارج از کشور به نتیجهی مطلوب میانجامد.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل
بیشتر بخوانید: