نویسنده: نورمحمد نورنیا
سرود ملی کشورها یکی از نشانگان هویت ملی آنهاست. چون پای سرود در میان است؛ آهنگسازان خبره، توانایی به خرج میدهند و محصول ویژهای برون میدهند. این سرود، ممکن است متن نوشتاری داشته باشد یا صرفاً یک پارچه موسیقی باشد؛ چنانکه سرود ملی دوران امانالله خان بدون کلام و کلمه بود. بقیه سرودها دارای متن کلامیاند. به نظر نگارنده، بهترین سرود ملی از میان تمام سرودهایی که تا کنون ساخته شدهاند؛ همان سرود ملی دوران امانالله است؛ زیرا از یکطرف الزامی ندارد که یک سرود، سروده هم داشته باشد و از جانبی دیگر، متنی کلامی سرودهای دیگر، نشانهای از هویت ملی ندارند و بدون استثنا، شگافهای قومی و زبانی و حزبی و… را برجسته میکنند تا اینکه مسالهای افتخارآمیز و وحدتبخش که همگان، خودشان را در آن ببینند؛ در این سرودها بازتاب یافته باشد. همچنان کاپیبرداری و تقلید در موسیقی سرود ملی نیز جایی برای انگشت انتقادگذاشتن است. سرود امانی، نخستین سرود ملی کشور بود که در ۱۹۲۶ توسط رجببیگ؛ آهنگساز ترک ساخته شد.
دوران حکومت حبیبالله کلکانی، سرود ملی نداشت و به ادامهی آن، محمدنادرشاه نیز از مارش عسکری به جای سرود ملی در مراسم حکومتی استفاده میکرد.
«سلام شاهی» سرودهی محمد مختار و تنظیم محمد فرخ، سرود ملی دوران ظاهرشاه بود که از ۱۹۴۳ تا ۱۹۷۳ رسمیت داشت. متن آن این است: ای شاه غیور ما/هستیم از جان مطیع شما/ما فرزندان توایم/ما فداکار تویم/ای شاه ما/ای شاه ما/ای شاه ملتخواه ما. در این سرود، شاه به عنوان فردی غیور و مهربان از زبان ملت خوانده شده و رابطهی او با رعیت طوری است که گویا پدرشان است و این فرزندان هم قصد سرپیچی از دستورهای پدر را ندارند.
سرودهای ملی افغانستان در هر دورهای، سخن از رخدادها و پدیدههایی گفتهاند که خلاف آن در جامعه وجود داشته. این سرودها، تاریخ فشردهی شگافهای ملی در افغانستاناند. در همین سرود «سلام شاهی» مردم به حفظ آرامش و اطاعت دعوت شدهاند؛ گویا هراسی از سرپیچی وجود داشته است. یا وقتی شگافهای قومی بیشتر گردیده؛ اصطلاح «وحدت ملی» یا کارکردی که بتواند تمثیلگر اتحاد باشد، در سرودهای ملی پررنگتر شده و فضای شکنندهی اجتماعی و سیاسی را حفظ کرده است.
اگرچه سیاست حذف و تبعیض از زمان امانالله خان وجود داشته که نمونهی زبانی آن توسط طرزی در سراجالاخبار دنبال میشده؛ اما تا زمان ظاهرشاه، سخن از وحدت در سرود ملی دیده نمیشود؛ گویا تا این زمان، برتریت زبانی شدت نیافته بوده. چنانکه استاد واصف باختری در سخنرانی خود پیرامون زبان فارسی میگوید که کتابهای ادبیات فارسی مکاتب، تا دههی چهل به نام «قرائت فارسی» یاد میشدند.
اصطلاح «ملی وحدت» نخستینبار در دههی پنجاه در سرود ملی دوران حکومت داوودخان دیده میشود و آن، زمانی است که قدرت به صورت غیردموکراتیک انتقال یافته و براندازی را باب کرده است. سرود به زبان پشتوست و برگردان آن این است: تا که آسمان و زمین وجود دارند/تا که جهان، آباد است/تا که زندگی در جهان هست/تا که یک افغان زنده است/افغانستان وجود خواهد داشت/همیشه باد افغانستان/همیشه باد ملت افغان/جاودان باد وحدت ملی.
اگر قرار باشد سرود ملی، متن کلامی داشته باشد؛ مهم نیست به چه زبانی است. با نگاه به سرودهای ملی کشورهای دیگر میتوان این واقعیت را درک کرد که بیشتر کشورها زبانهای گوناگون را در خود جا دادهاند؛ اما سرودشان به یکی از آن زبانهاست. آنچه اهمیت دارد، اهداف و آمالی است که در متن سرودها گنجانده شدهاند و دولتها خودشان را پابند به آن ارزشها میدانند. اگر آزادی و برابری وجود داشته باشند، هر زبانی از یک کشور، زبان ملی همان کشور شمرده میشود.
بنابراین، در دههی پنجاه سدهی گذشته، همانطوری که آغاز نابهسامانی کشور رقم خورد؛ اصطلاح وحدت ملی هم در سرود ملی گنجانده شد و این تناقض فقدان و حضور از آن زمان به صورت تدریجی گسترده گردید و شاخوبرگ یافت.
کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ و رویکارآمدن حاکمان کمونیست؛ سرود ایدلوژیکی را که ادعاهای بزرگ انترناسیونالیستی داشت به میان آورد. سلیمان لایق و جلیل زلاند در کار مشترکشان، سرودی را ساختند که سخن از صلح و برادری جهانی داشت. این سرود اگر به زبان پشتو سروده نشده بود؛ نمیشد تشخیص داد که ربط به افغانستان دارد؛ زیرا هیچ چیزی از افغانستان در آن گفته نشده است. فقط از «دهقان، کارگر، خانه و لباس» حرف زده است. تا پایان دورهی دکتر نجیب (۱۳۷۱)، این سرود ملی کشور بود.
سرود دوران مجاهدین هم سرودی ایدیولوژیک و معتقد به انترناسیونالیسم اسلامی است. از این دو نگاه با سرود کمونیسم وجه مشترک دارد؛ اما با این تفاوت که متن آن به زبان فارسی است و یک بار از افغانستان نام برده شده و اشارهای به قدامت تاریخی این سرزمین دارد.
آنچه در دو سرود اخیر، برجسته است؛ اصطلاحات خاص ایدیولوژیک است. البته اشارهای به عدالت اجتماعی نیز در هر دو وجود دارد؛ اما عدالت در داخل کشور نیست، «عدالت جهانی» است.
بیستسال پسین حکومتداری در کشور، صرف افتراقهای قومی و زبانی شد. در این دوره، در کنار این که در سرود ملی، واژهی وحدت ملی داشتیم و نام شماری از اقوام در سرود ملی درج شد؛ دعوای نامها هم بالا گرفت. حساسیت در برابر کلمههایی مانند «دانشگاه» که هنوز هم کاربردشان جرم پنداشته میشود؛ درگیریهای نظامی در مراکز علمی راهاندازی کرد؛ حتا در سطح کلان، حکومت وحدت ملی هم شکل گرفت. این دقیقاً همان بحث فقدان است که در هر دوره، سرود ملی بیانگر شگافهای ملی کشور بوده و کتیبهی نابهسامانی ما محسوب میشود. در سرودهای ملی دورههای مختلف، هرچیزی که برجسته گردیده؛ دقیقاً خلاف آن در جامعه وجود داشته و دروغترین واژه، متاسفانه وحدت ملی بودهاست که در جامههای رنگارنگ: دینی، حزبی، قومی و… خود را نشان داده که دورهی کنونی، شاهد شکل قومی آن در جامهی مذهبی است.