راسکRASC: نزدیک به دوسال از سلطهی گروه طالبان بر افغانستان میگذرد. این گروه از نخستین روزهای حاکمیتشان در افغانستان، برخلاف خواستهای مردم افغانستان و کشورهای جهان به هیچ اصول اسلامی و بشری پایبند نبوده و رفتارهای آنان در مغایریت با تمامی ارزشهای اسلامی و جهانی بوده است.
نقض پیهم حقوق بشر، انحصار قبیلهای قدرت، محدودیت تحصیل و کار زنان، ارتباط با شبکههای تروریستی منطقه و جهان، کشتار افراد ملکی، تجاوز جنسی بر زنان و دختران، برخورد تبعیضآمیز با اقوام غیرپشتون و دهها مورد دیگر؛ از مواردیاند که منجر شده است این گروه در نزدیک به دوسال سلطه با وجود خواستهای مکررشان، از سوی هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشوند.
رهبران گروه طالبان در نزدیک به دوسال سلطهی قبیلهای در افغانستان، تضرعگونه از جهان خواستهاند تا آنان را به رسیمت بشناسند اما خواستهای عجزآمیز این گروه به جایی نرسید.
اخیرا مقامات گروه طالبان با ادامهی رفتارهای قبیلهایشان از به رسیمتشناختهشدن توسط کشورهای جهان ناامید شده و پذیرفتهاند که در ادامه نیز، این گروه نمیتوانند با چنین رویکردهای خلاف حقوقبشری به عنوان یک دولت مشروع و قانونی در جهان عرض اندام نمایند.
سراجالدین حقانی، رهبر شبکهی حقانی و یکی از سهمداران قدرت پشتونیزم در نظام طالبانی، از جمله مقاماتی است که بارها از کشورهای دنیا خواسته بود تا این گروه را به رسمیت بشناسند.
آقای حقانی در مواردی تصامیم اتخاذ شده توسط «ملا هبتالله» رهبر این گروه، از جمله انحصار قدرت و نقض پیهم حقوق زنان را که از موانع اصلی به رسمیتشناسی این گروه دانسته میشوند؛ انتقاد کرده و برای به رسمیت شناخته شدن خواستار تعامل با جهان شده بود.
در تازهترین مورد آقای حقانی با تغییر موقف قبلی و ناامیدی از جهان، در نشستی با بزرگان قوم «احمدزی» گفته است که رژیم این گروه حمایت مردمی دارد و ضرورتی برای به رسمیت شناختهشدن از سوی جهان ندارند.
در خبرنامهای که از سوی دفتر آقای حقانی مرتبط با این گفتههای او منتشر شده چنین بیان شده است که هدف از نشست او با بزرگان قوم احمدزی «تقویه و بقای» نظام طالبانی بوده است. در اعلامیه گفته شده است: «در دنیا قومهایی موفقاند که وحدت دارند و حکومتهایی موفقاند که حمایت مردمی دارند. شما هم وحدت دارید و هم از نظامتان حمایت میکنید. وقتی حمایت شما باشد، نیازی برای به رسمیتشناختهشدن از سوی جهان نداریم.»
پیش از این، گروه طالبان بارها از آمریکا و کشورهای جهان خواسته بود تا این گروه را به رسمیت بشناسند.
سخنگوی گروه طالبان و مقامات بلندرتبهی آنان به شمول وزیرخارجه و وزیر دفاع، بارها از آمریکا و کشورهای جهان خواستهاند، برای تعامل مشترک این گروه با دنیا، باید آنان را به رسمیت بشناسند. در تازهترین مورد پیش از سخنان حقانی، سخنگوی گروه طالبان گفته بود: «به رسمیتشناختن افغانستان یک نیاز دوجانبه است. کشورهای جهان نیاز دارند که ما را به رسمیت بشناسند؛ زیرا اگر میخواهند که امنیت باشد و کدام تهدیدی متوجهشان نباشد، باید ما را به حیث یک کشور مسوول به رسمیت بشناسند که ما هم مسوولیتهای خود را در قبال آنان ادا کنیم.»
گروه طالبان در نزدیک به دوسال سلطه به عنوان یک نظام قبیلهای عاری از هر نوع مشروعیت سیاسی، جهانی ومنطقهای بوده که در این مدت از تمامی ابزارها برای تحقق اهداف قومیشان استفاده کرده و مرتکب هزارها جنایت در مقابل اقوام غیرپشتون در استانهای شمال افغانستان شده و در تازهترین مورد برای تحقق اهداف قبیلهای و پشتونیزهساختن شمال افغانستان، دست به انتقال پشتونهای جنوبی و وزیرستانی به شمال زده اند.
گروه طالبان فرصت پیشآمده را زمینهی خوبی برای سرکوب تاجیکها دانسته و عدم مشروعیت سیاسی آنان، زمینه را برای رسیدن به آرزوهای دیرینه وجنایتبار، به آنان بیشتر از قبل فراهم ساخته است.
درهمین حال آگاهان سیاسی اظهارات تازهی سراجالدین حقانی را نشانهای از ناامیدی این گروه از کشورهای جهان مبنی بر رسمیتشناسی آنان دانسته و گفتهاند: «اظهارات این چنینی رهبران گروه طالبان نمادی از تفکرات پوچ و عقبماندهی سیاسی این گروه بوده که فکر میکنند با حمایت یک قبلیه میتوانند در قدرت باقی بمانند.»
شمسالرحمن فروتن، آگاه مسایل سیاسی و استاد دانشگاه میگوید: «گروه طالبان با ارتکاب صدها جنایتبشری و ارتباط با گروههای تروریستی تلاش میکردند با پنهاننمودن جنایات خویش دنیا را فریب داده و مشروعیت کسب کنند. حال آنکه همه جنایات آنان به شمول ارتباط با گروههای تروریستی افشا شده است؛ از این امتیاز جهانی ناامید شده و در انزوای عمیق مشروعیت ملی و جهانی فرورفته و به عنوان یک گروه تروریستی باقی ماندهاند.»
به گفتهی آقای فروتن، گروه طالبان در نزدیک به دوسال سلطه در افغانستان از تمامی ابزارهای سرکوبکننده و ضد بشری در مقابل اقوام غیرپشتون استفاده نموده و هیچ موردی باقی نمانده است تا این گروه به عنوان ابزار فشار در مقابل مردم انجام دهند تا دنیا با آنان وارد معامله شود. آقای فروتن همچنان افزوده است: «گروه طالبان در نزدیک به دوسال سلطه، تمامی ابزارهای موجود را به عنوان عامل فشار استفاده کرده و بیش از این هیچ کارتی برای بازی ندارند. او در پاسخ به این پرسش که مردم افغانستان از این ناامیدی گروه طالبان بیشتر آسیب خواهند دید یا خود گروه طالبان؟، گفته است: «ضرر ناامیدی گروه طالبان بیشتر به خود این گروه متوجه است. طالبها در مقابل اقوام غیرپشتون آنچه را که می توانستند انجام داده اند؛ به رسمیت شناخته شدن یا نشدن گروه طالبان از سوی دنیا نقشی در رفتار آنان ندارد. گروه طالبان در دوسال سلطه از حذف سیاسی گرفته تا حذف اداری، قتل، کشتار و بازداشت در برابر اقوام غیرپشتون استفادهی اعظمی نموده و حالا هیچ کارتی برای ادامهی بازی در اختیار ندارند.»
در همینحال آنچه موجب ناامیدی گروه طالبان مبنی بررسمیتشناخته نشدن این گروه شده است، تنندادن رهبران گروه طالبان به تشکیل حکومت فراگیر و شریکساختن اقوام غیرپشتون عمدتاً تاجیکها در قدرت است. به باور آگاهان سیاسی، تنندادن رهبرگروه طالبان به خواست جهان مبنی بر ایجاد حکومت فراگیر از روی یک لجاجت ساده نیست، زیرا در نزد این گروه، رسالت ایدیولوژیک پشتونیزم با هیچ چیزی غیرقابل معامله است.
به باور آنان گروه طالبان حتا حاضراند برای انجام رسالت قبیلهایشان، دست به گروگان گیری ۴۰ میلیون شهروند افغانستانی بزنند و در خصوص عدم ارتباطات سیاسی با جهان و مشروعیت سیاسی نیز پاسخ منفی بدهند اما حاضر نیستند، حکومت فراگیر با مشارکت اقوام غیرپشتون را بپذیرند.
به باور آگاهان، آنچه خط سرخ گروه طالبان با جهان است، عدم پذیرفتن اقوام غیرپشتون در قدرت سیاسی و حکومت مشارکتی است. گروه طالبان مواردی دیگر مانند تطبیق شریعت اسلامی و حقوق زنان را ابزاری برای توجیه دینی این اقدامات قومی خویش قرار داده تا افکار عمومی را بهنام تطبیق شریعت در اختیار خود داشته باشند.
در حال حاضر از نگاه قومی، اکثریت مطلق اعضای کابینهی گروه طالبان به قبیلهی پشتون تعلق دارد و تنها مولوی عبدالسلام حنفی به عنوان معاون دوم از قوم اوزبیک، نورالدین عزیزی، قاری دینمحمد حنیف و قاری فصیحالدین فرماندهی ارتش تاجیک هستند.
از نگاه درونگروهی وزارتخانههای حکومت گروه طالبان، به دو جناح شورای کویته و شورای پیشاور میان هبتالله و سراجالدین حقانی تقسیم شده اند؛ به همین شکل ۸۲ درصد استاندارهای استانهای افغانستان را اعضای طالبان پشتون گرفته اند.
گروه طالبان در دو سال سلطه بر افغانستان، هیچنوع مشروعیت سیاسی، منطقهای و جهانی نداشته و جامعهی جهانی همچنان بارها اعلام کرده است، تا زمانیکه این گروه به تعهدات خود مبنی بر تشکیل حکومت فراگیر و رعایت حقوق زنان، به رسمیتشناخته نخواهند شد. اما این گروه میگویند که رژیم آنان فراگیرتر از بیشتر کشورهای منطقه است.
گروه طالبان بیشتر از همه تشنهی قدرت قومی و حذف اقوام دیگر خصوصا تاجیکها در این کشور هستند که برای رسیدن به این آرمان سالها برنامهریزی کردهاند. با آنکه اختلافات درونی میان گروه طالبان قندهاری و شبکهی حقانی به شدت در حال تبدیلشدن به یک محرک بالقوه است، اما مهمترین عاملی که منجر به عدم تبدیل این اختلافات سیاسی در نزدیک به دوسال سلطهی طالبانی به برخورد نظامی میان گروه قندهاری و حقانی شده است. در کنار نظارت دقیق پاکستان، ترس از افتادن دوبارهی قدرت در دست اقوام غیرپشتون خصوصا تاجیکها است.