نویسنده: فرداد ارجمند
نگرش اقوام و اقلیتهای قومی افغانستان نسبت به نظام فدرال یا انوع و اشکال نظامهای مشابه غیرمتمرکز، به عوامل مختلف برمیگردد که میتواند موجب بدبینی یا عدم رضایت آنها نسبت به این نظام و یا گزینهی مقابل آنکه نظام به شدت متمرکز قومی است، شود. چندین دلیل میتواند باعث ناسازگاری سیاسی با نظام فدرال و سایر مدلهای حکومتی در این کشور شود. البته باید این نکته را نیز مدنظر داشت که قضاوتهای عمومی نسبت به شیوههای حکومتداری بیشتر برمبنای انگیزههای غیرعلمی و تیوری توطیه همراه بوده تا برمبنای مصلحت همه مردمانی که در لباس هویتهای مختلف و متنوع در این کشور زیست دارند. دلایلی که ممکن است به عنوان پیشداوری، بهانههای توطیهآمیز و یا نگاههای قومی نسبت به شیوههای حکمرانی در افغانستان تا کنون از سوی رهبران قومی، افراد و گروههای سیاسی مطرح شدهاند، میتوان در موارد زیر فهرستبندی کرد:
- ضعف نظام فدرال در حل مسایل قومیتها:
نگاه پشتونها نسبت به نظام فدرال همواره در ضدیت با این نظام قرار داشته است. این نگاه که شعار ساخته و پرداختهی نخبگان پشتون است، بیشتر به مهندسی افکار قومی میماند تا یک روایتی که در نتیجهی آگاهی عموم مردم حاصل شده باشد. پشتونها اغلب احساس میکنند که نظام فدرال در حل مسایل قومیتها ناکارآمد است. آنها ممکن است به عدم توجه به مسایل مهم قومیتشان، نادیدهگرفتن حقوق آنها و عدم توجه به نیازهای بخش پشتوننشین انتقاد دارند. تاکید نخبگان این قوم این است که همه باید پشتونها را دنبال کنند و الگوهای تاریخی پشتونها را باید به عنوان واقعیتهای تاریخی و هویتی افغانستان بپذیرند. در غیر آن هرنوع تحرک و تحول در اجتماعات غیرپشتون منجر به بیثباتی افغانستان میشود و در چنین حالتی پشتونها حق دارند که هویت خود را بر دیگران تحمیل کنند و آنان را سرکوب کنند. این شیوهی سرکوب در تاریخ افغانستان به اشکال مختلف و در چهرههای مختلف مانند حزب دموکراتیک خلق، جمهوریت داوود با شعار پشتونستانخواهی، طالبان، دموکراسیخواهی حامدکرزی، افغانیت و اسلامیت اشرفغنی، حزب اسلامی حکمتیار و سایر حرکتهای دیگر خود را نشان داده و به خود حق تبارز دادهاند.
- نقض حقوق انسانی
پشتونها از نظام فدرال انتقاد میکنند چون احساس میکنند که در مواردی نقض حقوق انسانی، نابرابریها و تبعیضهای قومیتی به وجود میآید و حقوق آنها نادیده گرفته میشود. این ترس از آنجا ناشی میشود که اقوام افغانستان که سالهای زیادی در سرکوب و محرومیت قرار داشتند، در سالهای اخیر از نظر فرهنگی، اجتماعی و علمی تغییرات چشمگیری را تجربه کردهاند. برخلاف پشتونها بدون اینکه در چهرهی انسانی چون اشرفغنی یا گروه طالبان ظاهر شوند، در دیگر حوزههای زندگی جمعی خود را ضعیفتر از آن میبینند که با گروههای قومی دیگر به رقابت بپردازند. بنابراین، راهحل اصلی را در تداوم خشونت، سرکوب، تعبیض و کشمکش میبینند و این روش تا حال برایشان جواب داده است.
- جداسازی اجتماعی
برخی پشتونها ممکن است به دلیل جداشدن اجتماعی و اقتصادی وضعیت ضعیفتری داشته باشند. آنها احساس میکنند که نظام فدرال بهجای اصلاح وضعیت آنها، اوضاع را بدتر میکند و این باعث ناسازگاری سیاسی شده است. نخبگان پشتون این نگاه منفی را در ذهن عموم مردمشان تزریق کردند که در یک شرایط آرام و عادی و در رقابتهای دموکراتیک چه در هر سطحی و با هر روشی که باشد، کمکم در هویت یک جامعهی تحولیافته حذف میشوند و رنگ هویت میبازند. بنابراین، آنچه که هویت پشتونی را همیشه زنده نگه میدارد، میزان خشونت و سرکوب و کنترلی است که نسل امروز پشتون در پناه قرائتهای افراطی از دین همه را پنهان نموده و خود را اینگونه حفظ میکنند.
- تاثیر تاکتیکهای سیاستی
برخی افراد ممکن است باتوجه به تاکتیکهای سیاسی برخی گروهها، احساس کنند که نظام فدرال تلاشهایی برای ناپایدارکردن قومیتها و حفظ تعادل قدرت ندارد. پشتونها همواره معادل مقابلی را که برای نظام فدرال تعریف کردهاند، مفاهیمی چون تجزیه و تقسیمشدن افغانستان به گروههای قومی است. در حالیکه این نگرانیشان یک نگرانی مهندسیشده است و هرگز با واقعیتهای تاریخی، اجتماعی و پیشینهی نظامهای غیرمتمرکز که در دیگر نقاط جهان نمونههای موفق و بیشماری آن در کشورهای چندینهویتی وجود دارد، همخوانی ندارد.
- ارتباط با مرزهای قومیتها
وجود مرزهای متقاطع میان افغانستان و پاکستان و ناآرامیهای مرتبط با آن ممکن است باعث عدم رضایت و بدبینی پشتونها نسبت به نظام فدرال شود. این امر میتواند به دلیل مشکلات امنیتی و اقتصادی مرتبط با مرزها و حاکمیتهای مختلف باشد. از اینکه جمعیت اصلی و قابل توجه پشتونها متعلق به پاکستان است، پشتونهای افغانستان در یک نظام غیرمتمرکز خود را بیسرنوشت میدانند. آنها به این باورند که ارتباط خود را جمعیت اصلی پشتونهای پاکستان حفظ کنند و به همین دلیل همیشه از سرشماری نفوس و احصاییهی بیطرفانه در افغانستان میترسند و نمیگذارند پروسههای کشورشمول به پروژههای ملی و بیطرف تبدیل شوند. اینها بهجای اینکه نگران مشکلات داخلی افغانستان باشند، گاهگاهی در سطح بسیار کلان نگرانیهای خود را مبنی بر تلفشدن حقوق پشتونهای پاکستان ابراز میکنند. درحالی که جمعیت پشتونهای افغانستان نسبت به پشتونهای پاکستان عددی هم به حساب نمیآید. در حقیقت پشتونها بهطور عموم قربانی این طرز دید مهندسیشده بودهاند که نخبگان این قوم برایشان تعریف کردهاند.
جمعبندی
در این نوشته به بررسی برخی از دلایل اصلی مخالفت و بدبینی پشتونها نسبت به نظام فدرال پرداختیم. این دلایل شامل حفظ هویت فرهنگی و قومیت، کنترل تفاوتهای فرهنگی با استفاده از خشونت، حفظ نمادهای تاریخی، ارزشهای فرهنگی و مذهبی، و حقایق تاریخی مرتبط با این گروه قومی بودند. همچنین، ممکن است برخی از پشتونها احساس کنند که حقایق تاریخی مرتبط با این گروه قومی در نظام فدرال کمارزش شود، بهطور کلی فهم نگرش و نگرانیهای پشتونها نسبت به نظام فدرال اهمیت زیادی دارد. تاکید بر ایجاد فضای مشترک و تعامل متقابل میان اقوام مختلف به منظور دستیابی به همکاری و همزیستی آرامبخش میان این گروهها، از اهمیت ویژهای برخوردار است. همچنین، توجه به نیازها و حقوق قومیتها و ارتقای دیالوگ بین دولت و اقوام مختلف، ابزارهای کلیدی برای حل و فصل اختلافات و ساخت یک کشور یکپارچه و پایدار است.