نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
درآمد
هیچ شهروند افغانستان، ۱۵ اگوست ۲۰۲۱ را فراموش نمیکند. این تاریخ شوم، آغاز مجدد شبهای تاریک در افغانستان است. طالبان در دور نخست حاکمیت نامشروع خود بر افغانستان، بدبختی را با خود به ارمغان آوردند، مگر این بار بیشتر از قبل. پس از توافق معاهدهی ننگین دوحه که به شکل دوجانبه میان طالبان و ایالات متحده آمریکا+اروپا صورت گرفت، تروریسم دولتی عملاً جای نظام دموکراتیک را گرفت. باید گفت که اشرفغنی احمدزی، نقش کلیدی در واگذاری افغانستان به طالبان داشت و او زمینهسازی کرد تا تروریسم دولتی به افغانستان باز گردد. اکنون پرسش اصلی این است که تروریسم دولتی چگونه موفق شد تا به افغانستان برگشت کند؟
تروریسم دولتی چیست؟
اصطلاح تروریسم دولتی را زمانی بهکار میبرند که یک دولت به منظور پیشبرد سیاستهایش یا برای استوار کردن پایههای قدرتش دست به وحشتآفرینی در میان مردم خود بزند. از این جهت، برخی از کارشناسانِ علم سیاست، تروریسم دولتی را روشی از روشهای حکومتداری میدانند. اما حکومتها با وحشتآفرینی در میان مردم خود هرگونه مشروعیتی را از دست میدهند. همانگونه که طالبان با برگشت مجددشان با وضع قوانین سختِ قبیلهای خود بر مردم، امتیاز کسب مشروعیت را از دست دادند. به نظر صاحب این قلم، تاریخ در همهجا تکرار میشود و افغانستان از آن استثنا نیست. پس از آنکه افغانستان توسط آمریکا+ناتو و اشرفغنی احمدزی به تاریخ ۱۵ اگوست ۲۰۲۱ واگذار شد، طالبان بهگونهی عجیبی از حمایتهای غیرمستقیم آمریکا و متحدین به قیمت سرکوب مردم برخوردار شدند. در اینکه طالبان گروه تروریستی هستند تردیدی وجود ندارد، مگر با تعامل با جامعهی جهانی (آمریکا، اروپا و کشورهای طرفدار سیاستهای آمریکا) اینبار طالبان تروریسم دولتی را تاسیس کردند که بهزودی منطقه و جهان هزینهی آن را میپردازند.
نقش آمریکا در برگشت تروریسم دولتی
یکی از اصول نظریه واقعگرایی در روابط بینالملل؛ قربانی اهداف کوچک برای به دستآوردن اهداف بزرگتر است. تردید ندارم که سازمان اطلاعاتی سیا (CIA) اغلب ماهها قبل از واگذاری افغانستان به طالبان، از حملهی نظامی روسیه به اوکراین آگاه بود. این امر سبب شد تا آمریکاییها هدف کوچک خود را (حضور در افغانستان) قربانی کنند تا اینکه از شرکای استراتژیک خود (کشورهای اروپای غربی) در برابر تهاجم روسیه در اوکراین و مناطق پیرامونی آن دفاع کنند. از این زاویه، تفاهم با طالبان در دوحه یک امر لازمی و حیاتی بود. استدلال دیگری که میتوان کرد، این است که آمریکاییها نیروهای نظامی خود را قبل از زمان مشخص شده از افغانستان به شتاب خارج کردند تا بتوانند در برابر حملهی روسیه به اوکراین ایستادگی کنند. از اینرو، با شکلگیری یک تروریسم دولتی موافقت کردند و از آن زمان به بعد، به شکل هفتهوار مبالغ هنگفتی را برای استحکام پایههای یک دولت تروریستی پرداخت مینمایند. اینکه آمریکا از طالبان به کدام هدف و چه زمانی و در کجا استفاده میکند، زمان پاسخ خواهد داد.
خیانت سران نظام جمهوریت به مردم
اشرفغنی احمدزی و حلقات نزدیک به او دستنشانده و اجیر بودند. در کنار آنکه اشرفغنی یک فاشیست است و به افغانیت تاپای مرگ باور دارد، واگذاری افغانستان به طالبان از یکسو پروژهی ناتمام «افغانسازی» او را تکمیل کرد و از طرف دیگر، خواست آمریکا را بهجا کرد. واگذاری قول اردوها، فرمان نجنگیدن با طالبان و عقبنشینیهای تاکتیکی، همه جزی از برنامههایی بود که مردم از آن آگاهی نداشتند. در واقع، اشرفغنی احمدزی، امرالله صالح، سرور دانش و حمدالله محب در خیانت ملی مساوییانه دست داشتند. این عناصر فاسد باعث شدند تا تروریسم دولتی در افغانستان شکل گیرد. اکنون دوسال پس از رویکارآمدن تروریسم دولتی در افغانستان، اعضای این دولت تروریستی، زندگی را بر مردم تلخ ساخته و همهروزه فرار از افغانستان جریان دارد. تعداد زیادی از مردم که امکان فرار را ندارند تحت حاکمیت نامشروع طالبان در وضعیت بسیار بد اقتصادی و روانی به سر میبرند. پاسخ این پرسش را که چطور تروریسم دولتی موفق شد به افغانستان برگردد، را میتوان چنین ارایه کرد.
نخست، منافع حیاتی آمریکا و شرکای اروپایی آن حکم میکرد تا نیروهای نظامی و بودجهی نظامی خود را از افغانستان به جبههی اوکراین معطوف سازند. دوم، سران حکومت فاسد جمهوریت، از رییسجمهوری تا معاونین او در واگذاری افغانستان دست داشتند و جزی یک پروژهی آمریکایی بودند. این دو عامل، عامل اصلی در میان تمام عواملیاند که تاکنون بررسی کردیم.
نتیجهگیری
تروریسم دولتی، به یک نظام فاقد مشروعیت و مستبدی گفته میشود که از راه نظامیگری به قدرت برسد و برای تحکیم پایههای نظام از مردم قربانی بگیرد. نظام نامشروع طالبان نیز یکی از مدلهای تروریسم دولتی است. تروریسم دولتی افغانستان، در اثر معاملهی آمریکا با طالبان و خیانت اشرفغنی و حلقات نزدیک به او بر افغانستان حاکم شد. در واقع، منافع حیاتی آمریکا حکم میکرد تا این کشور از افغانستان خارج شود تا توجه خود را به اوکراین معطوف بدارد. مگر در این میان، سران حکومت پیشین بزرگترین جرم یعنی خیانت ملی را مرتکب شدند و باید هزینهی آن را برای مردم پرداخت کنند.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل