خبرگزاری راسک: براساس روایت «کرنلامام» افسر استخبارات پاکستانی، اولین جنگی را که ملا عمر، رهبری کرد انتقامجویی او از یک فرماندهی محلی استاد سیاف بنام عبدالعلیم در شهرستان میوند استان قندهار بود که به شمول بچهی بیریش ملا عمر و یک فرماندهی او بنام ملاستار ۱۷ تن دیگر از افراد او را در یک جنگ محلی کشته بود.
کرنلامام که از سوی استخبارات پاکستان وظیفهی شکلدهی گروه طالبان را در استان قندهار از روزهای نخستین آغاز این گروه به عهده داشت، درکتابی تحت عنوان «روایاتکرنلامام» نوشتهاست، پس از آنکه نشست ۱۳ جون ۱۹۹۴ در مسجد حاجی غوثالدین در شهرستان میوند استان قندهار برای تعیین رهبر گروه طالبان به دلیل محبوبیت مولوی پاسنی در میان اعضای گروه طالبان، از سوی استخبارات پاکستان به تعویق انداخته شد، یکی از فرماندهان محلی استادسیاف، بنام استاد عبدالعلیم درشهرستان میوند بالای تعدادی از دوستان ملا عمر که از قوم نورزی ساکن قندهار و هلمند بودند در یک «پاتک» حملهی مسلحانه کرد که منجر به قهر شدید ملا عمر شده و به ملاعبدالستار امر کرد که برای کمک به آنجا بروند.
در جریان درگیری افراد ملا عمر با این فرماندهی محلی استاد سیاف در استان قندهار، ۱۷ تن از افراد حاجی نورزی به شمول بچهی بیریش ملا عمر کشته شدند.
به نوشتهی افسراستخبارات پاکستانی، ملا عمر به خاطر کشتهشدن دوستان و بچهی بیریشش، بسیار ناراحت بود، او روایت کردهاست: «یادم میآید که با چادر خود اشکهایش را پاک میکرد، به یکی از افرادش بنام حاجی نورزی وظیفه سپرد که انتقامش را بگیریم و چنین نمیگذاریم»
به نوشتهی کرنلامام، انتقام دربین پشتونها یک رسم عجیب است، او نوشتهاست، پشتونها میگویند یک شخص بعد از صد سال انتقام گرفته بود باز هم مردم برایش میگفتند که عجله کردی، اما ملا عمر آنقدر خشمگین شده بود که صد سال چه حتی ده روز هم برای انتقامجویی بیریشش حوصله نکرد.
این افسر استخبارات پاکستان در ادامه همچنان نوشتهاست، من از دوستان خود خواستم که ملا عمر را در این جنگ انتقامجویانه حمایت نظامی کنند و برای او امکانات بدهند، آنان چند موتر و امکانات نظامی به او دادند که از آن در جنگ استفاده کرد.
کرنلامام، نوشتهاست: «این اولین واقعهی بود که ملا عمر رهبری را در دست گرفت و خودش رهبر یک حرکت شد.»
کرنلامام در ادامهی کتابیکه از انجام وظایفش درشکلدهی گروه طالبان در افغانستان نوشته، گفتهاست، پس از آنکه شهرستان میوند قندهار به دست گروه طالبان افتاد مشکلترین کار من با گروه طالبان برداشتن«پاتک» ها از مسیر استان قندهار تا هلمند بود که توسط فرماندهان حزب جمعیت اسلامی اداره میشدند، به نوشتهی این افسر استخبارات پاکستانی: «بزرگترین مشکل برای من این بود که همه فرماندهان حزب جمعیت و حزب اسلامی در قندهار من را به عنوان پاکستانی میشناختند و انتقاد آنان این بود که در پس ظهور گروه طالبان و جنگ در قندهار من هستم، از همین جهت کار ما در تصرف هلمند، قندهار و نیمرزو به کندی پیش میرفت، اما فشار« آیاسآی» اینبود که باید گروه طالبان زودتر منسجم و فعال شوند تا کارهای سرک آسیای میانه که پاکستان میخواست به زودی به پیش بروند.
به نوشتهی کرنلامام، خوشبختانه گروه طالبان در این مورد کار ما را آسان ساختند، زیرا به نوشتهی او: «گروه طالبان دوستان راستین ما هستند، اینها به پاکستان محبت دارند و پاکستان را قُلعهی اسلام میدانند، ایشان بر اینخاک، زندگی کردهاند و اینقدر نمک حرام نیستند که خوبیهای مردم و حکومت پاکستان را فراموش کنند.» او در ادامه نوشتهاست: «وقتیکه در بارهی موضوع کشمیر روابط ما با هند ناگوارشد، رهبران گروه طالب برایم گفتند که امام صاحب امر کن، که چقدر مجاهدین را همراهات روان کنیم؟ رهبران گروه طالب میگفتند که هر وقت برای قربانی به پاکستان آماده هستیم.»
این افسر پاکستانی در مورد برنامهی نخستین حملهی نظامیگروه طالبان نیز خاطراتش را چنین نوشتهاست:«اولین جنگ ما در منطقهی کولک شهرستان میوند بر پاتک یک فرماندهی محلی گلبدین بنام دارو خان بود که در مسیر شاهراه هلمند و قندهار واقع بود که در آنجا با بچهها بدفعلی صورت میگرفت.»
به نوشتهی او: «برای جلب توجهی مردم این، نهایت ضروری بود که اینجا «مجاهدین طالب» کامیاب شوند، همان بود که در ۲۷ سپتمبر سال ۱۹۹۴ در حملهی مشترک افراد حاجی نورزی و گروه طالبان بعد از یک جنگ شدید، پاتک داروخان را بدست آوردیم، مردم منطقه برای گروه طالبان خوشحالیکردند، من که خوشحالی مردم و حمایت شان از گروه طالبان را دیدم به همکاران خود مشوره دادم و فیصله کردم که در پهلوی مبارکی به ملا عمر، امور جلب کمک را نیز سرعت بخشیم.
به نوشتهی کرنلامام: «من به ملا عمر، ملا صمد و ملا پاسنی جداگانه مخابره کردم و برایشان تبریکی دادم، ملا پاسنی کمی متعجب شد اما ملا عمر تشکری کرد و از من پرسید که چطور بود ملا صاحبان فتح را بدست آوردند یا خیر؟.»
کرنلامام همچنان در ادامه نوشتهاست، وقتی پس از پیروزی ملا عمر برپاتک دارو خان بهدست حاجی بشیر نورزی برایش دو موتر فرستادم، ملاصاحب بسیار به خوشی برایم در مخابره گفت: «امام صاحب قسمیکه شما میگفتید واقعا خداوند با ما کمک غیبی را آغاز کردهاست، اگر همین قسم بوده باشد یقین دارم که ابابیل را نیز به کمک ما خواهد فرستاد.»
به نوشتهی امامِ گروه طالبان« افسراستخبارات پاکستانی»، تا پس از پیروزی اول گروه طالبان در شهرستان میوند مشکل تعیین رهبر آنان حلناشده باقی ماندهبود، هرچند جنگ را ملا عمر رهبری میکرد امام تمام امور دیگر را به ملا صمد واگذار کردهبود، به نوشتهی کرنلامام، علاقهمندی طالبانِ منطقه و محل نسبت به ملا عمر به ملا صمد بیشتر بود اما خواست «آیاسآی» ملا عمر بود.
به نوشتهی او استخبارات پاکستان برای تعیین ملا عمر به عنوان رهبر گروه طالبان در تلاش دریافت راه قابل قبول در میان اعضای گروه طالبان بود، تا اینکه فردی را نزد ملا نورالدین ترابی فرستادیم تا درجلسهی تعیین رهبرگروه طالبان شرکت کند، به نوشتهی این افسر استخبارات پاکستان، ملا نورالدین ترابی هرچند در آغاز با گروه طالبان در مبارزهی مسلحانه سهم نگرفته بود، اما با او در مسجد بیشتر از ۲۰ طالب وجود داشت که همه بچههای بسیار مستعد و شجاع بودند، از او خواستیم که ملا عمر را به عنوان رهبر تایید کند، به همین ترتیب ملا نورالدین ترابی بعضی طالبان دیگر را نیز با خود همراه کرد و در نشست سپین جومات حوض مدد شرکت کردند.
به نوشتهی کرنلامام، ملا نورالدین ترابی که یک شخصیت بارعب بود و تقریر بسیار خوبی میکرد در سخنان خود دست رهبری را بر ملا عمر گذاشت و با اینهمه در مسجد دعا و آمین گفتند و به این ترتیب مشکل رهبری گروه طالبان حل شد و ملا عمرکه رهبریاش به ما بسیار مهم بود رهبر گروه طالبان تعیین شد.