نویسنده: دکتر صابر میرزاد
با توجه به انواع کنش نامنظم اجتماعی و نظامی بخشی از گروههای مجاهدین در افغانستان و پیامدهای ناگوار فرهنگی اعمال آنها در کشور، هیچگاه نخواستهام و نمیخواهم مجاهدین را تبریه کنم؛ زیرا پارههایی از این دایرهی بزرگ نهتنها توسط دیگران به وجود آمدند که حتا در همه سالهای عمر سیاسی خویش از بیگانگان فرمان گرفتند و به نفس خشونتزای کردارهای خود توجه نکردند.
مجاهدین بهصورت عموم سه دسته بودند؛ یک: گروهی که به میانهروی و اعتدالگرایی در سیاست و عمل اجتماعی باورمند بودند که در میان این گروه شخصیتهای روشندل و سیانتیست (دانشگرا و خردورز) وجود داشتند. دو: گروهی که به نظام مردمسالار و حقوق بشر چندان اعتقاد عمیق نداشت و شخصیت رهبری این گروه را باورهای کیش شخصیت و اگوسانتریستی افسارگسیخته و نه به معنای اومانیستی آن، فراگرفته بود که همچو کسانی از فرط خودمحوری و تکروی کشور را به چالشهای عمیق سیاسی و اقتصادی، پس از پیروزی دولت مجاهدین، قرار دادند. سه: گروههای کوچکی که بود و یا نبود آنها سبب دگرگونی سرنوشت سیاسی افغانستان نمیشد؛ چون برنامهها و سلاح مبارزهشان کوچک، قومی و محلی بود. دستهی اولی با اعتدال و دوراندیشی اخلاقمدارانهی نسبی که داشت، توانست سالهای زیادی باقی بماند و باعث تحولات ثمربخش در کشور گردد و استورههایی کوچک و بزرگی را نیز برای جامعه و تاریخ به ارمغان بسپارد. احمدشاه مسعود، بزرگترین چهرهی سیاسی-نظامی جهان در قرن بیست از افادههای موفق و متودیک این دستهی ایدیولوژیک میباشد که این شخصیت نظامی تاریخمحور، دینمحور و فرهنگمحور نیز بود و به گمان اغلب همین سه بعد معنوی سبب به کمال رسیدن مسعودی شد که یک ملت به وجودش افتخار کند.
یارانش او را فردی باهمت، درستکار، مهربان، عاشق خدا و دستورالعملهای پیامبر اسلام و بسیار متین و شکیبا میخوانند. بعضی از دشمنانش از او به عنوان کسی یاد میکنند که در مدیریت، سیاست، اجتماع و نظامیگری کمتر نظیرش را در درازنای تاریخ دیدهاند. مسالهای که برای یک ملت دارای اهمیت و ارزش میباشد، همنوعدوستی، دیگرنوعدوستی و پیروی از راستی و درستی در کنش جمعی و همآهنگ بودن از نظر احساسی و یا همان همدردی با اقشار گوناگون در یک مملکت است که همهی اینها زیر یک مفهوم بزرگ گرد میآیند و ما آن را اخلاق خوب! میگوییم. مسعود در مراعات کردن اخلاق اداری، سیاسی-نظامی و اجتماعی چنان پیروز بوده که نیم پیکر یک ملت را زن تشکیل میدهد و زنان افغانستان مسعود را به حیث فرزند صدیق و شجاع سرزمین خویش شناخته و به نام او تا کنون احترام خاصی قایل استند. اندیشه و دورنمای دکترین نظاممند سیاسی، اداری، نظامی مسعود لبریز از اخلاق، نگاه انسانی و اکرام بود و این را از نمایهی بیش از دودهه فعالیت وی، کتابها، فیلمها و خاطرات شفاهی اشخاص مختلفی میتوان به خوبی دریافت و دید.
ارجگذاری و پاسداری حق زن یکی از بزرگترین کارنامههای مسعود در سطح تاریخ معاصر سیاسی افغانستان به شمار میرود. زن افغانستانی قرنهاست ضربهی ویرانکنندهی فاتالیسم تاریخی و دینی را میخورد و در یک جبر فرهنگی جنسی که توسط عوامل چندصدسالهی تاریخی و دینی به وجود آمده است، زندگی میکند. محرومیت زنان در جامعه افغانستان خیلی اسفبار است. یکی از بزرگترین عواملی که میتواند این نگاه زشت نسبت به زن را عوض کند، برنامه و شعارهای با مفهوم رهبران سیاسی قدرتمند میباشد. احمدشاه مسعود با درک این ایدهی مهم، پیوسته چه در گفتمانهای رسانهای و چه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از مسالهی حقوق زنان کشورش به گونهی موضوعی و عمیق یاد میکرده و آن را مورد حمایت قرار میداده است. سخنرانیهای مسعود در مجمعهای متنوع و مصاحبههای وی با رسانههای داخلی و خارجی و نیز آخرین سخنانش در پارلمان اروپا و پاریس پیرامون حق زن و نقش زنان در نظام آیندهی سیاسی، اداری، اجتماعی و فرهنگی خیلی پر واضح و جامع میباشد. این یعنی حقوق زن اعم در سیاست داخلی و خارجی مسعود نقش بارزی داشته است.
مسایل و دلایل مستند زیادی وجود دارند که نشان میدهند مسعود در چه میزان نسبت به حق، ارزش و جایگاه متوازن و برابرِ زن با مرد، باورمند و مطمین بود. هنگامی که ارتش متجاوز بیشتر شهرها و محلات افغانستان را تسخیر و مسعود با نیروهای خود در پنجشیر عقبنشینی میکند؛ هزاران فامیل پناهجو از مرکز و ولایات افغانستان به پنجشیر میآیند و کاملاً واضح است که این تعداد پناهجو نیاز به غذا، دارو و درمان و آموزش و پرورش داشتند و مسعود بخشی از کارمندان، پزشکان و معلمان مکتبها را از قشر زنان به کار گماشته بود. از قرار اسناد و شواهد، مسعود بهترین شرایط را در اختیار این کارگزاران زن آماده کرده بود.
مسعود امر کرده بود تا با آن تعداد زنانِ افراد و اشخاص اسیر در پنجشیر بهترین و شایستهترین برخورد و رفتار انسانی صورت گیرد. برخورد برازنده و تاریخی مسعود با فامیل و به ویژه خانم جنرال «جمعه اسِک» زبانزد یاران، نویسندگان و پژوهشگران است. همچنان یکی از مسایل مهم در نگاه مسعود به زن، همانا برخورد موثر و بازدارندهی وی با فرماندهان و زیردستانش در مورد ازدواجهای دوگانه و چندگانهی این فرماندهان میباشد. بنابر گفتههای فرماندهان وی، کسی نمیتوانست همزمان با داشتن یک زوجه بار دوم اقدام براین کار کند. حفیظ منصور (یکتن از یاران مسعود) میگوید: «روزی یکی از فرماندهان مسعود نزد او آمد و خبر ازدواج دومش را به مسعود گفت. مسعود بسیار برآشفت و با جدیت تمام فرمانده خود را مورد سرزنش لفظی قرار داده گفت: زن نخستینت به عنوان یک انسان و همسر از تو انتظار محبت و مهر را نسبت به خود دارد و همانگونه که خودت انتظاراتی داری؛ خانمت نیز دارد؛ پس چگونه خود را قانع ساختی تا دست به ازدواج دوم بزنی؟ آیا در هر حالتی میتوانی عدالت و اخلاق یک شوهر خوب و کامل را نسبت به هردوی آنها مراعات کنی؟»
من معتقد نیستم کسی بتواند همه زشتیها را از جوامع بشری پاک کند و هادی بیعیب و نقص نسل خود باشد. چنانچه ژان ایزولهی شریعتی میگوید: «اعتقاد به سخن کسانی که میگویند عالم بر بیعدالتی استوار است اما به نیروی ارادهی انسانی میتوان عدالت را در جامعه انسانها استقرار داد، کوشش کسانی است که میخواهند از اقیانوسی که مواج زهر است یک کاسه آب گوارا بردارند.» اما وجود اشخاصی همچون مسعود باعث بهبودیهای زیادی میشود. او انسان اوتوپیست کامل و آرمانگرا و بهشتساز شاید نبود؛ اما سعی و تکاپوی مفرط و روشمندش بدون شک کارساز و تغییردهنده و دورانساز بود.