نویسنده: دکتر نورمحمد نورنیا
اخیراً دستهای از عالمان دینی بریتانیا با گروه طالبان دیدار کردند و پس از بازگشتشان در نشستی رسانهای، پیرامون عدم دسترسی دختران افغانستان به تعلیم و تحصیل، ابراز نظر کردند که: دختران افغانستان فقط از فراگیری علوم عصری بازداشته شدهاند.
این ابراز نظر از چند جهت، جای بحث دارد. نخست اینکه به چه حقی، میتوان نصفی از یک جامعه را از آموزش علوم عصری محروم کرد. دوم، غیاب زنان آموزشدیده و ورزیده در بخشهایی که به آنان تعلق میگیرد را چگونه میتوان جبران کرد. سوم، آیا دانشگاهها و مکاتب، کلاً به روی دختران و زنان بسته نشده است؟ و چهارم، این ادعای عالمان دینی بریتانیا، سفیدنمایی وضعیت در افغانستان است که از جانب بریتانیا با استفاده از مسلمانان صورت میگیرد و یادآور جدایی پاکستان از کنار هندوستان و عرض وجود آن به عنوان قلمروی مستقل در نقشهی جهان است. ایننوشته به گزینهی چهارم میپردازد.
جدایی پاکستان از هند
بریتانیا با ایجاد شگاف میان مسلمانان، هندوها و سیکها که کنگرهای را برای استقلال هند و بیرونآوردن آن از زیر استعمار انگلیسیها شکل داده بودند، توانست کشوری به نام پاکستان را ایجاد کند و اینکار را به کمک مسلمانان هند انجام داد؛ زیرا دستهی مسلمانانِ کنگرهی آزادیخواه و استقلالطلب هند به رهبری محمدجناح از کنار سیکها و هندوها جدا شدند و ایالتهای دراختیارداشتهیشان را پاکستان نامیدند.
در سال ۱۸۵۹ میلادی، قیام گستردهای علیه استعمار انگلیسیها در هند شکل گرفت و از پی آن، انگلیسیها سختگیریها و فشارهای بیشتری وضع کردند؛ اما مبارزان به انواع گوناگون، به مبارزهیشان ادامه دادند. در نتیجه، «کنگرهی ملی» که نخستین سازمان سیاسی سراسری بود، تشکیل شد.
کنگرهی ملی هندوستان، شامل اعضایی از مذاهب مختلف بود که به طور یکپارچه، خواهان یک هند واحد بودند. سیاست دولت انگلیس با این حزب، طوری بود که شماری از خواستههای آنان را میپذیرفت و با تعدادی از تقاضاهای آنها مخالفت میکرد. وضعیت همینطور به پیش میرفت تا اینکه نزدیک بود در اوایل قرن بیستم، حکومت ملی را اعلام نمایند.
در چنین زمانی، انگلیسیها دنبال چاره افتادند و شاخهی انشعابی از بدنهی کنگرهی ملی ساختند. در ۱۹۰۶، مسلمانانِ شامل در کنگره را برانگیختند تا حزب مسلمانان هند را زیر نام «مسلملیگ» به رهبری نواب وقارالملک تشکیل دادند. این حزب، انگیزهی تشکیل کشور اسلامی را در میان مسلمانان شبهقاره، شعلهور کرد. مصممترین حامی تشکیل یک کشور مسلمان جداگانه، محمدعلی جناح بود که او را «پدر پاکستان» مینامند.
مادهی دوم مرامنامهی حزب مسلملیگ، ایجاد همفکری میان مسلمانان و انگلیسیها و نزدیکساختن فاصلهی آنان به منظور بهدستآوردن حقوق تلفشدهی مسلمانها به توسط هندوها بود. در یکسو کنگرهی ملی قرار داشت که از هند یکپارچه و مستقل سخن میگفت و در سویی دیگر، حزب مسلملیگ که با صراحت، خودش را مدافع حقوق مسلمانان میدانست.
در ۱۹۴۰ میلادی، طرح معروف پاکستان در لاهور تصویب گردید. گاندی پس از آزادی از زندان انگلیسیها در ۱۹۴۴ برای رفع تفرقهها با محمدعلی جناح به قصد مذاکره برآمد؛ اما جناح از او خواست که به عنوان نمایندهی هندوها سخن بگوید بهتر است. سرانجام در سال ۱۹۴۷، پاکستان با رهبری قاید اعظم محمدعلی جناح، پا به نقشهی جهان گذاشت.
ارتباط طالبان با پاکستان و حمایت آنان از گروه طالبان بر کسی پوشیده نیست و همینگونه روابط انگلیسیها با پاکستان نیز طوری که تذکر داده شد، به گواهی تاریخ، تسجیلشده است. اکنون اعزام دستهای از عالمان دینی برای تهیهی دستآویز به گروه طالبان در جلوگیری از تعلیم و تحصیل زنان، تلاشی است که از سوی پاکستان به نفع این گروه طراحی شده و اینپروژه با استفاده از اسلام و مسلمانان بریتانیا، به کمک انگلیس اجرا میشود.