RASCRASC
  • صفحه نخست
  • رویدادهای خبری
    • افغانستان
    • جهان
    • علمی
    • ورزش
    • گزارش ها
  • مقاله های تحلیلی
    • اندیشه
    • ادبیات
    • سیاسی
    • اقتصاد
    • جامعه
    • تاریخ
    • فرهنگ و هنر
  • بررسی و پژوهش‌های علمی
    • مطالعات صلح
    • مطالعات امنیت
    • مطالعات توسعه
    • مطالعات تاریخ
    • مطالعات فرهنگ و ادب
    • مطالعات جامعه‌شناسی
    • مطالعات فلسفه
    • مطالعات سیاست
    • مطالعات روان‌شناسی
    • مطالعات حقوق
    • مطالعات اقتصاد
    • مطالعات زنان
    • مطالعات رسانه
    • مطالعات دینی
  • عیاران
  • دیدگاه راسک
  • درباره ما
  • فارسی
    • العربية
    • English
    • Français
    • Deutsch
    • پښتو
    • فارسی
    • Русский
    • Español
    • Тоҷикӣ
    • Türkçe
RASCRASC
  • صفحه نخست
  • رویدادهای خبری
    • افغانستان
    • جهان
    • علمی
    • ورزش
    • گزارش ها
  • مقاله های تحلیلی
    • اندیشه
    • ادبیات
    • سیاسی
    • اقتصاد
    • جامعه
    • تاریخ
    • فرهنگ و هنر
  • بررسی و پژوهش‌های علمی
    • مطالعات صلح
    • مطالعات امنیت
    • مطالعات توسعه
    • مطالعات تاریخ
    • مطالعات فرهنگ و ادب
    • مطالعات جامعه‌شناسی
    • مطالعات فلسفه
    • مطالعات سیاست
    • مطالعات روان‌شناسی
    • مطالعات حقوق
    • مطالعات اقتصاد
    • مطالعات زنان
    • مطالعات رسانه
    • مطالعات دینی
  • عیاران
  • دیدگاه راسک
  • درباره ما
Follow US
.RASC. All Rights Reserved ©
اندیشهمقاله های تحلیلی

دختر زیبا و پوست بیضه‌ی شترمرغ

Published ۱۴۰۲/۰۷/۱۱
دختر زیبا و پوست بیضه‌ی شترمرغ
SHARE

نویسنده: یعقوب یسنا

قاضی جرجانی در الواسطه می‌گوید: «چیزهای هست که در مورد قومی گسترش و توسعه دارد ولی قومی دیگر در آن مورد در تنگنا قرار دارند، چیزهای که قومی در آن سبقت دارند به علت عادت یا آگاهی یا مشاهده یا تجربه و ممارست، از قبیل این‌که عرب دوشیزه‌ی زیبا را به پوست بیضه‌ی شترمرغ تشبیه می‌کند، و امکان آن هست که در میان ملل باشند اقوامی که اصلا آن را ندیده باشند و تشبیه سرخی گونه‌ها به گل سرخ و سیب که بسیاری از عرب‌ها آن‌ها را نمی‌دانند و نمی‌شناسند یا وصف‌های صحرا و فلات که بعضی از مردمان اصلا با صحرا روبه‌ور نشده‌اند و یا حرکت شتر که بسیاری از مردم هرگز سوار آن نشده‌اند.» (به نقل از شفیعی کدکنی، صور خیال در شعر فارسی، ص 204)

با این نقل قول از جرجانی می‌خواهم این پرسش را مطرح کنم زیبایی چیست؟ بر اساس سخنان جرجانی درک زیبایی پدیده‌ی فرهنگی است‌که استوار بر تجربه‌ی زیسته‌ی اقوام و جامعه‌های بشری در بخشی از طبیعت است. شاید تشبیهِ گونه‌های یک زن به سیب همان‌قدر برای یک عرب غیرمعمول به نظر برسد که تشبیهِ یک دختر به تخم مرغ برای ما غیرمعمول است. این غیرمعمول به نظررسیدن درباره‌ی این دو تشبیه برای درک زیبایی از کجا برمی‌خیزد؟ پاسخ روشن است از تجربه‌ی زیسته‌ی ما و عرب. زیرا ما و عرب در محیط‌های متفاوتی از طبعیت زیسته‌ایم که هر محیطی ویژگی‌های خاص خود را داشته است.

انسان در محیطی از طبیعت بین چیزها نسبت برقرار می‌کند و با برقراری مناسبت، جهان محیط خود را که شامل انسان، حیوانات و اشیا می‌شود قابل فهم و درک می‌سازد. اما این‌که چرا یک شی در خودآگاه یا ناخودآگاه جمعی قوم و جامعه‌ای زیبا تصور می‌شود و در خودآگاه یا ناخودآگاه قوم و جامعه‌ای دیگر زیبا تصور نمی‌شود و ممکن زشت تصور شود، ارتباط به تجربه‌ی زیسته‌ی آن قوم و جامعه با آن شی دارد.

در جغرافیای زندگی ما شترمرغ نبوده است، همین‌طور در جغرافیای زندگی عرب سیب و انار چندان وجود نداشته است. بنابراین عرب صحرانشین به تجربه‌ی زیسته و پدیدارشناسانه‌ی خود از درک زیبایی و زشتی در محیطی از طبیعت رسیده و ما به تجربه‌ی زیسته و پدیدارشناسانه‌ی خود از درک زیبایی و زشتی رسیده‌ایم. در این صورت درک زیبایی نسبی است، زیبایی مطلقی وجود ندارد.

در هنگام نوشتن این یادداشت، توصیفی از زیبایی در برداشت قبیله‌ی خودم یادم آمد. وقتی‌که نهایت زیبایی یک دختر را می‌خواستند توصیف کنند می‌گفتند: «دختر است مانند خون بلهِ برف.» این توصیف برای زیبایی خیلی وحشتناک است. با خود می‌اندیشم تجربه‌ی زیسته‌ی قبیله‌ام از این توصیف زیبایی چیست؟! آن‌چه به فکر من از این توصیف زیبایی می‌رسد، این است‌که تجربه‌ی زیسته‌ی این توصیف از دوره‌ی زندگی شکارگری آن‌هم در یک محیط سرد می‌آید. چرا؟ برای این‌که وقتی جانوری را در محیطی سرد شکار می‌کردند و خون آن بر برف می‌ریخت، رنگ سرخ در وسط رنگ سفید برف قرار می‌گرفت و نقشی به وجود می‌آمد که این نقش پیامد روانی برای شکارکننده در پی داشت؛ یعنی رضایت خاطر از دست‌یابی به غذا. بنابر تجربه‌ی زیسته‌ی جامعه‌ی شکارگر، این وضعیت به خاطره و تجربه‌ی زیسته‌ی زیبایی‌شناسانه تبدیل شده و گونه‌های سرخ یک زن به سرخی خون شکار و سفیدی کل رویش به برف تشبیه شده است. من این توصیف را بارها از زنان و مردان قبیله‌ام در باره‌ی دختران زیبا شنیده‌ام که می‌گفتند دختر نیست خون بلهِ برف است.

حتا می‌توان فراتر از درک زیبایی و زشتی، درک خوبی و بدی را نیز در فرهنگ و باور اقوام و جامعه‌های بشری نسبی دانست. چرا؟ برای این‌که نخست تجربه‌ی زیسته‌ی یک قوم و جامعه‌ی بشری از خوبی و بدی مشخص می‌شود، بعد نگرش زیبایی‌شناسانه درک و تفهیم می‌شود. چرا چیزهایی بد و چیزهایی خوب اند؟ این خوبی و بدی چیزها مطلق نیست، بلکه فرهنگی و اعتقادی است. مثلا اقوامی استند که گوشت حیوانی را می‌خورند و اقوام دیگری استند که گوشت آن حیوان را نمی‌خورند. این درک از حیوانات و خوردن گوشت آن‌ها خاست‌گاه فرهنگی و اعتقادی دارد.

در کتاب تاریخ هردودت آمده است‌که مردم یونان زن و مرد در برهنه‌شدن هیچ عیبی تصور نمی‌کردند، اما اقوام غیر یونانی که از نظر یونانیان اقوام بدوی بودند، برهنه‌شدن را عیب می‌دانستند. اکثر مجمسه‌های یونانی برهنه اند. این برهنگی بی‌ارتباط به درک کلی یونیان از خوبی و بدی نیست. زیرا بنابر درک کلی خوبی و بدی است‌که برداشت زیبایی‌شناسانه در باور جامعه و قومی شکل می‌گیرد.

در یونان باستان افراد اندیش‌مند و متفکر معمولا سفر می‌کردند و چندین سال بیرون از شهر و کشور خود می‌رفتند و هیچ‌کسی نمی‌دانست که آن‌ها کجا رفته‌اند. افلاتون و… چنین سفری داشتند و پس از سفر و درکی از فرهنگ متفاوت اقوام و جامعه‌های بشری به بیان اندیشه‌های فلسفی خود می‌پرداختند. هردوت نیز چنین سفری داشته است. در یونان آن روزگار رواج این بوده، افرادی که از چنین سفرها برمی‌گشتند، به استدیوی شهر می‌رفتند و به مردمی که در استدیو جمع شده بودند، پاسخ می‌دادند.

هرودت وقتی از سفر برمی‌گردد به استدیوی شهر آتن می‌رود. مردم زیادی در استدیو جمع شده بودند که از هردوت بپرسند در این مدت کجا بوده و چه دیده است. در آن روزگار، دیدار یک فرد از یک قوم با افراد اقوام دیگر مانند این بود که انسان ام‌روز بیگانگان یا موجودات فضایی را ملاقات کنند. ارتباط بین اقوام نبود و تعامل افراد اقوام با یک‌دیگر گسترده نبود و اقوام با فاصله‌های جغرافیایی و تفاوت‌های فرهنگی زندگی می‌کردند. پیش از این‌که مردم از هردوت سوال بپرسند، هردوت می‌گوید اجازه دهید من از شما سوالی بپرسم، بعد به سوال‌های شما پاسخ می‌دهم.

هرودت پرسش اساسی و بنیادین معرفت‌شناسانه‌ای را در آن زمان از مردم پرسید که هنوز از پرسش‌های اساسی برای درک چگونگی شکل‌گیری و معناداری معرفت و فرهنگ‌های متفاوت اقوام و جامعه‌های بشری است. او در واقع از مردم سوال نکرد، بلکه مردم را با حقیقت باورهای فرهنگی، اعتقادی و معرفتی‌شان روبه‌رو کرد، این‌که درستی و نادرستی معرفت و فرهنگ‌ها استوار بر حقیقت مطلق نیست، بلکه استوار بر تفاوت است و هیچ فرهنگ و معرفتی مطلقا حقیقت ندارد، زیرا هر فرهنگ و معرفتی نسبتا در مناسبات و چارچوب درونی خود حقیقت و معنا دارد و در مناسبات بیرونی با فرهنگ‌های دیگر تفاوت دارد و آن‌چه در باور فرهنگ جامعه‌ای حقیقت و درست پنداشته می‌شود، در فرهنگی‌های دیگر می‌تواند نادرست و خلاف حقیقت باشد.

چگونه هرودت قوم خود را متوجه واقعیت نسبی فرهنگی و اعتقادی کرد؟ او به قوم خود گفت لحظه‌ای بیندیشید با مردم و جامعه‌ای روبه‌رو می‌شوید که حقیقت‌های فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی شما خلاف حقیقت‌های فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی آن مردم و جامعه استند، در این صورت شما بر حق اید یا آن‌ها. از نظر هرودت معناداری فرهنگ‌ها، اعتقادات و مناسبات اجتماعی و اخلاقی اقوام براساس تجربه‌ی زیسته‌ی جامعه‌های بشری شکل گرفته‌اند که از هم تفاوت دارند. بنابراین خوبی و بدی در فرهنگ‌ها، اعتقادات و مناسبات اجتماعی و اخلاقی جامعه‌های بشری نسبی استند و در چارچوب درون‌فرهنگی هر جامعه‌ای معنا و حقیقت دارند که این معنا و حقیقت مطلق نیست.

مثلا در روزگار ما خروج از ادیان برای افراد در جامعه‌هایی، حکم اعدام در پی دارد و در جامعه‌هایی، هیچ جزایی ندارد. وقتی انسانی برای خروج از دینی در جامعه‌ای اعدام می‌شود، نمی‌توان حقیقت اعدام او را انکار کرد، زیرا می‌بینیم انسانی سر زده می‌شود. در فرهنگ جامعه‌هایی‌که خروج از ادیان بد نیست، کشتن برای خروج از ادیان نشانی از بدویت، مایه‌ی تاسف و شرم‌ساری و بد است. اما جامعه‌های‌که اعتقاد دارند افراد برای خروج از ادیان اعدام شوند، این کشتن و اعدام در بارو آن‌ها خوب پنداشته می‌شود.

نگرش زیبایی‌شناسانه‌ی هر جامعه و قومی ارتباط می‌گیرد به نگرش کلی اعتقادی آن قوم و جامعه که از خوبی و بدی دارند. اگر اعتقاد از خوبی و بدی در فرهنگ جامعه و قومی بدوی باشد، نگرش زیبایی‌شناسانه‌ی آن قوم و جامعه نیز بدوی است. اگر اعتقاد از خوبی و بدی در جامعه‌ای مدرن و تحول‌یافته باشد، نگرش زیبایی‌شناسانه‌ی آن جامعه نیز مدرن و تحول‌یافته است.

  • زنان افغانستان قربانی پشتونیزم یا دین؟
Shams Feruten ۱۴۰۲/۰۷/۱۱

ما را دنبال کنید

Facebook Like
Twitter Follow
Instagram Follow
Youtube Subscribe
مطالب مرتبط
اخبارجهانسیاسی

ادامه‌ی کمک‌های نظامی کانادا به اوکراین

Shams Feruten Shams Feruten ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
طالبان یک نظامی پیشین را در بغلان بازداشت و شکنجه کردند
طالبان سه تن را در قندز شلاق زدند
مقاله چیست؟ (جلسه‌ی سیزدهم پایان‌نامه‌نویسی)
در حمله بر موتر شهروندان چین در تخار یک نفر کشته شد
- تبلیغات -
Ad imageAd image
فارسی | پښتو | العربية | English | Deutsch | Français | Español | Русский | Тоҷикӣ

مارا دنبال کنید

.RASC. All Rights Reserved ©

Removed from reading list

Undo
به نسخه موبایل بروید
خوش آمدید

ورود به حساب

Lost your password?