آمریکا در افغانستان وکشورهای زیادی پایگاه نظامی داشتند/دارند. بعد از ختم حاکمیت اتحادجماهیر شوروی امریکا قدرت بی بدیل معرفی شد و درمعادلات بین المللی وجهانی نقش برازنده را در سطوح مختلف بدست آورد. افغانستان یکی از کشورهای مورد توجه برای آمریکا در بیست سال اخیر مطرح بوده است و توانست حمایت بیشمار سیاسی-نظامی را از سوی ایالات متحده آمریکا بدست بیاورد.
آمریکا استراتیژی روشن، مدون و برنامه محور در قبال افغانستان داشت، طی دودهۀ پسین اکثریت برنامه های کلان در درون کشور توسط امریکایی ها طرح ریزی و مدیریت میشد، مردم افغانستان باتمام توان از حضور آمریکا در افغانستان پشتیابی میکردند و تالحظات پایانی مآموریت نیروهای امریکای درافغانستان، شهروندان کشور وفادار ومتعهد باقی مانده اند که این ناشی از بستر اعتماد دوستی میان دو ملت ودوکشور محسوب میگردد. امریکا میتوانست در این مدت روی دولت سازی، قانونمندی نظام، ریشه کن سازی تروریزم، حفظ حقوق شهروندی و نوسازی در افغانستان کار کند.اما! چنین نشد و بعد از ۲۰ سال حضور سیاسی، نظامی وحتی فرهنگی امریکا افغانستان به فروپاشی نظام سیاسی دست یافت و دستاوردهای ۲۰ ساله از بین رفت که این خود ناکارایی وضعف حمایت های بین المللی امریکا را در قبال افغانستان نشان میدهد.
1-سیاست امریکا
آمریکا بعد از سقوط اتحادی جماهیر شوروی خود را قدرت بی بدیل معرفی کرد و هیچ کشوری را حریف ورقیب خود نمیدانست. بعد از بن فیصله روی نظم جدید و حکومتداری نوین در کشور صورت گرفت. گروه های سیاسی، همکاران بین المللی و کشورهای منطقهای در حضور نظامی امریکا و ساختار جدید در افغانستان توافق کردند و طی یک برنامه دراز مدت متحدین بین المللی افغانستان در این مدت در بخشهای مختلف از نظام و جامعه کار کردند.اما قطعآ برایند محسوس وملموس برای شهروندان افغانستان تمام نشد و بعد از ۲۰ سال ما به نقطۀ صفر رسیدیم و با موج از سردرگمی وبحران مهاجریت و بحران مشروعیت سیاسی و خلآ مواجه شدیم که میشود بخش از این ضعف وعقب گردی را در کشور محصول سیاست های امریکا در افغانستان دانست.بدون تردید کلید جنگ وصلح وثبات افغانستان دست خودش نبوده ونیست، متولیان اصلی دستگاه اجرایی نظام وقدرت سیاسی افغانستان در بیرون تعیین و استخدام میشدند بلحاظ ماهییت وحیثیت نظام داری استقلال افغانستان را زیر سوال قرار میدهد. طی این مدت امریکا با مردم افغانستان متعهد و صادق نبود، مخالفتهای شدید وجدی خویش را از خاک افغانستان در برابر بقیه کشورها( ایران، روسیه)، و… اعلام میکرد وبرای سیاستگران افغانستانی در امر گستردگی وایجاد روابط بایقیه قدرتها مانع ایجاد میکرد.
2- آمریکا درمنطقه
یکی از بارزترین، مهمترین واساسی ترین خواست و برنامه امریکا بعد از بن وحضورش در افغانستان همانا مداخلۀ بی رویه در امور داخلی ان کشور(افغانستان) بوده و جلوگیری از پیشروی های مخالفین امنیتی-سیاسی خود در منطقه که ایران وروسیه به عنوان دو قدرت مخالف در منطقه برای امریکا مطرح و مورد بحث قرار دارند. افغانستان بهلحاظ طبیعی و موقعیت جغرافیایی منطقه مورد اهمیت برای بازیگران دیگر مطرح است و کشورها هیچگاهی در مورد قضایای داخلی افغانستان بیتفاوت نبودند ونیستند که حکومتیان افغانستان با دیپلماسی روشن وفعال میتوانستند از حضور، حمایت و موقعیت طبیعی ان کشور بیشترین بهره برداری را داشته باشند که مسایل قومی، برتری طلبی، وابستگیهای مطلق سیاسی واقتصادی و عدم روحیۀ ملی در درون نظام و بیرون نظام اجازه ورود بهتوانمند سازی افغانستان را نداد و بار دیگر در معرض خطر نیز قرار گرفتیم.
3– آمریکا باطالبان
طالبان بهعنوان یک شبکه و گروه نظامی-سیاسی حقیقت افغانستان هستند، نزدیک به سیسال است که در مناسبات افغانستان حضور دارند و فلسفه روشن دارند. بعد از شروع گفتگوهای صلح میان رهبری طالبان و امریکاییها انتظار یک وضعیت متفاوت میرفت که برعکس انتظارات عمل شد و طالبان روی صحنه امدند و امریکاییها مردم افغانستان را تنهاگذاشته و حتی اعتراف برناکامی خود در امر مبارزه با تروریزم کردند که جهان نیز در این مدت اعلامیههای نیز داشتند.
مذاکرات صلح از اول داستان در ابهامات قرار داشت، شهروندان افغانستان در هیچ جای از مذاکرات دخیل نبودند، حکومت افغانستان نیز ارادۀ برای سرکوب مخالفین نداشن، برعکس رهبری نظام گذشته سرگرم مخالفت شدید علیۀ داعیه دارن عدالت اجتماعی در داخل بود. و این امر باعث شد تا سرنوشت افغانستان در بیرون تعیین شود و گروههای مختلف بصورت پنهانی حیات سیاسی یک ملت را مدیریت میکردند و سر انجام تحولِ در کشور بهوجود امد که از کنترول ومدیریت مردم وملت بیرون بود.
آمریکا از اول تاسقوط جهموریت فقط اهداف خود را دنبال میکرد، کوچکترین سهمی مردم افغانستان نسبت به تحولات پیش امده نداشتند، سیاسیون ما منظم و کاربردی در جاهای مختلف مورد استفاده قرار گرفتند، همزمان گروههای دیگر بیرون از نظام و در داخل نظام علیۀ منافع ملی و ارادۀ شهروندان تربیت میشدند و مورد بهره برداری قرار میگرفتند.
در این مدت قربانی اصلی فقط وفقط مردم افغانستان وشهروندان بودند و هیچ گروه یا کشوری در قبال سرنوشت افغانستانیها متعهد و صادق نماندهاند که هنوز هم فصلهای سریال ادامه دارد و ما در یک سرنوشت بیمعنی، شرایط ناگوار وحالت نابهسامان قرار داریم.
4- جمهوریت گذشته
بعد ازدهۀ هفتاد و ختم یک دورۀ طولانی از بحران ونزاع در افغانستان وادامه کشمشهای سیاسی-نظامی میان جریانات داخلی در افغانستان، فصل جدید در کشور بوجود آمد و مردم افغانستان در تبانی با برنامه های دیگران وارد مرحله نوین از دولتداری و نظام سازی شدند.انتخاباتهای ریاست جمهوری، پارلمان، شوراهای ولایتی برگزار گردید وملت هم عاشقانه رای دادند و اراده خویش را استعمال کردند، تا کشور بار دیگر بهسوی ناامنی وبی ثباتی نرود و مردم افغانستان بتوانند از یک سرنوشت درست سیاسی ومدنی بهره مند شوند. اما! برعکس بنام جمهوریت نظام غرق فساد بود، بی عدالتی بهاوج خود رسیده بود، مشارکت سیاسی به پایین ترین سطح ان رسیده بود، نظم عقلانی در درون ساختار ونظام سیاسیوجود نداشت، برآیند انتخابات خلاف تصور و آرای شهروندان از سوی کمیسیون انتخابات اعلام میشد که خلاف روح دموکراسی و نظام مبتنی برقانون بهشمار میرود.
پس باید تذکر داد اینکه: جمهوریت دوره آقای غنی تنها نام از آن باقی مانده باد و بادلایل زیادی بستر وزمینه های سقوط جمهوریت را مساعد ساخت و قدرت سیاسی از بنیاد پاشید و افغانستان بار دیگر دچار تحولات غیر قابل باور برای مردم وجهانییان گردید.
در جمهوریت عدالت اجتماعی، انتخابات شفاف ومبتنی بر نتایج معقول، فعالیت احزاب در چارچوب طرح های مدون و آزادیهای شهروندان مطرح است. در جمهوریت جایگاه مردم تعریف شده است وحقوق اساسی شهروند بهرسمیت شناخته میشود. برعکس در جمهوریت آقای غنی بحث عصبیت خیلی داغ بود، امتیازطلبیها مطرح بود، حکومت را باتمام صلاحیتها واختیارات در گرو خویش قرار داده بودند. و هرروز مردم از حاکمیت ومسؤلین فاصله میگرفتندکه خود دلیلیست برای حاکمیت دوباره طالبان و سقوط نظام جمهوری در افغانستان که میتوان بیشترین ضعف را از رهبری نظام گدشته دانست.
از سوی دیگر ایالات متحده امریکا کمترین توجه در قسمت نگهداری نظام جمهوریت وبقآ حاکمیت گذشت نکرد وبهعنوان قدرتمندترین متحد بین المللی افغانستان در سقوط جمهوریت مورد نقدکارشناسنان وبقیه بازیگران قرار گرفت.
نتیجه گیری
آمریکا طی بیست سال میتوانست پایههای یک نظام مدرن را محکم بسازد و افغانستان را بهعنوان یک بازیگر فعال در مناسبات مهم منطقهای-بین المللی معرفی کند.افغانستان در این مدت بیشترین حمایت را از سوی آمریکادریافت میکرد و این حمایتها حتی مارا از نزدیکی کشورهای منطقه تا جای دور نگهداشت و بی اعتمادی را به اوج خود رسانید.
آمریکا دیپلماسی خود را داشت وما نتوانستیم از فرصتها بگونۀ درست آن استفاده بهینه داشته باشیم.
سیاست بیست ساله امریکا در افغانستان مورد نقد است و در آخرین لحظات هیچ نوع حمایت مبنی بر حفظ اراضی ونگهداری نظام جمهوریت انجام نداد. از این نقطه نظر میتوان گفت:آمریکا درکشورهای زیادی پایگاه سازی کرده و دنبال اهداف و منافع از قبل تعریف شده خویش است و در افغانستان هم طبق منشور و طرحهای اعلام شده برای مردم افغانستان متعهد وپایبند باقی نماند.