خبرگزاری راسک: افغانستان کنونی از اواخر قرن هژده تا پایان قرن نوزدهم میلادی گواه انعقاد چندین معاهدهی مهم ننگین سیاسی از سوی حاکمان اقتدارطلب قبیلهای و تشنه بهقدرت بوده که پیامدهای شوم و ناهنجار در ابعاد مختلف جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر زندگی مردم این کشور داشتهاست.
بر اساس اسناد موجود تاریخی، معاهدات انجام شدهی قدرتطلبی حاکمان قبیلهای افغانستان در سه مرحله و چندین مورد صورت گرفتهاست که نخستین مرحلهی این معاملات قدرتطلبانهی شاهان قبیلهای توسط شاه شجاع سدوزایی پسرتیمورشاه و نوادهی احمدشاه ابدالی با انگلیسها منعقد شدهاست. دور دوم آن توسط شاهانی چون شیرعلیخان، یعقوب خان، عبدالرحمانخان، حبیبالله خان و دیگر شاهان این کشور انجام شدهاست. دور سوم این معاهدات ننگین را امانالله خان، نادرشاه و ظاهرشاه امضا کرده که در هر مرحلهی این معاملات اقتدارطلبی حاکمان وقت، آسیبهای بزرگ تاریخی برپیکر خراسان بزرگ و افغانستان کنونی وارد شدهاست.
بهروایت تاریخنگاران افغانستانی، ننگینترین معاهداتی که میان شاهان قبیلهیی افغانستان با استعماریون کُهن در قرن نزدهم میلادی منعقد شده شامل معاهدهی پشاور، لاهور، دوستی، جمرود، گندمک و دیورند بوده که بین شاهان افغانستان و دولت وقت انگلیس به امضا رسیدهاست. با آنکه افغانستان کنونی و مردمان آن دارای گذشتهی پرافتخاری در دورههای آریانایکُهن و خراسان بزرگ در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، علمی و فرهنگی بوده و این سرزمین همواره یکی از مراکز متمدن در جهان بوده است، اما عملکردهای قبیلهای شاهان قدرتطلب و سیاستگران وابسته به استعماریون وقت که منجر به معاملههای ننگین سیاسی شده و بخشهای از این حوزهی تمدنی (خراسان بزرگ)، تجزیه به بخشهای کوچکتر، دخیلساختن دست بیگانگان در امور داخلی و کشانیدن مستقیم آنها در چندین مرحله به اینکشور شدهاست.
معاهدهی پشاورکه در پایتخت زمستانی شاه شجاع به عنوان نخستن معاملهی قدرتطلبی خانوادهی سدوزایی در سال ۱۸۰۹ به عنوان آغاز رشتهی دوستی با انگلیسها امضا شد بهگونهی رسمی زمینهی مداخلهی سیاسی انگلیسها در این جغرافیا را هموار ساخته و بریتانیای استعماری وقت از سوی شاه شجاع به عنوان حامی تداوم قدرت وی در برابر حملات احتمالی دولت قاجار ایرانی پذیرفته شد که در آن، زمینهی ورود عساکر بریتانیایی برای حمایت شاه شجاع در برابر ایران به این جغرافیا هموار شده و رسما در این معاهده به دولت شاه شجاع دستور داده شد که حق برقراری دوستی با دولت فرانسه را ندارد. شاه شجاع سدوزایی در سال ۱۸۳۸ بار دیگر معاهدهیی را با رنجیت سنگ نمایندهی هند بریتانیایی به امضا رسانید که در آن بخشهایی از خراسان بزرگ، چون مناطق کشمیر، پشاور، دیرهی اسماعیل خان، ملتان و غیره را از بدنهی کشور جدا ساخت و در متن معاهده توافق کرد که در مناطق یادشده و سایر نقاط دیگر: «شاهِ موصوفه(شاه شجاع) و سایر خاندان سدوزایی را در ممالک مرقومه الصدره، هیچ دعوی نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن نبوده و نخواهد بود.»
در مادهی چهارم معاهدهی لاهور، شاه شجاع سدوزایی پذیرفته بود که: «در بارهی شکارپور و علاقههای سند که در راست دریای سند واقع است، هر فیصلهای که بین رنجیت سنگ و کلادوید به عمل آید، صرف قبول شاه شجاع قرارخواهد گرفت.»
در سال ۱۸۳۹ شاه شجاع سدوزایی باردیگر به درخواست استعماریون بریتانیایی لبیک گفته و معاهدهیی را در قندهار به امضا رسانید که در تاریخ کشور بهنام معاهدهی قندهار ثبتاست، در این معاهده انگلیسها باردیگر از معاهدات امضاشده توسط شاه شجاع سند تاییدی گرفته و در ادامه، شاه سدوزایی با امضای معاهدهی قندهار پذیریرفت که یک نمایندهی انگلیسی موارد کاری او را به گونهی دایمی از نزدیک زیر نظر داشته و شاه شجاع مامور شده بود که «در صورت طلب و درخواست به حضور جنرال بریتانیایی باید رفت» در مادهی دوم این معاهده چنین تصریح شدهاست: «در صورت مناسبه و مصلحت به خدمت گورنر جنرال مامور خواهند فرمود.»
پس از شاه شجاع سدوزایی، شاهان دیگر کشور همچنان از دامن بریتانیا و روسیه رهایی کسب نکرده بلکه برای تداوم قدرت قبیلهیی خود ضمن تایید و مُهرگذاشتن بر معاهدات گذشته دست به امضای معاهدات جدیدی زدند. در سال ۱۸۵۷دوست محمد خان معاهدهی پشاور را با دولت بریتانیا امضا کرد. در این معاهده که امیردوست محمد خان برای بقای قدرت خانوادگی خود از حضور نظامی مستقیم بریتانیا در کشور طلب کمک خواست، بریتانیای وقت متعهد شده بود که ماهانه «صدهزار روپیه، یا ده هزارپوند به امیر دوست محمد خان بپردازد، بر اساس این معاهده نمایندگیهای انگلیس در استانهای کابل، قندهار و بلخ به غرض نظارت از کارکرد و مصرف ارتش امیر دوست محمد خان مستقر باید شد.
در سال ۱۸۷۹ امیرمحمدیعقوب خان بارکزایی معاهدهی جدیدی را بهنام معاهدهی «ننگینگندمک» با بریتانیای وقت به «غرض اقامهی صلح و دوستی» به امضا رسانید که در مادهی دوم آن امیر بارکزایی پذیرفته بود: «تمام کسانیکه در دوران جنگ به طرفداری ارتش انگلیس کارکرده بودند از مجازات محفوظ خواهند ماند، امیر افغانستان و ملحقات آن متعهداست که در روابط با حکومتهای خارجی پابندِ مشوره با حکومت بریتانیا بوده و با هیچ حکومات عهدی نبندد و سلاح برندارد، در صورت حملهی خارجی، انگلیس پول، اسلحه و سپاه فرستاده از این کشور دفاع میکند.» در بخش دیگری این معاهده همچنان امیربارکزایی پذیرفته بود که یک نمایندهی انگلیس با دستهای از افراد نظامی خویش در منزل شایان خود مقیم بوده و در صورت بروز معاملهی خارجی بریتانیا حق دارد در سرحدات این کشور محافظ اعزام نماید. در بخش دیگر این معاهده بریتانیا در بدل اسارت مردم کشور متعهده شده بود که مطابق به مادهی دهم معاهدهی گندمک سالانه ششصدهزار روپیه به امیر و جانشینان او بپردازند.
آنچه تاریخ معاصر خراسان بزرگ و افغانستان کنونی گواهاست، امضای تمامی معاهدات و تندادن به ذلت استعماریون زمان، همه ناشی از حس قدرتخواهی و تداوم روند سلطهگرایی قومی در کشور بوده که شاهان کشور برای آن حاضر شدهاند با استعمارگران معاملهی ننگین انجام دهند، اما حاضر نشدهاند با مردم کشور دَرِ صلح و همدیگرپذیری زندگی کرده و برای قدرتمندسازی این جغرافیا کاری انجام دهند. ادامهی روایات تاریخی در مورد معاهدات حاکمان کشور با استعماریون زمان را در گزارشِ جداگانه از راسک، دنبال کنید.