چکیده
مقاله حاضر به تحلیل بافتاری داستان خسرو و شیرین نظامی گنجوی با رویکرد نظریۀ جهان متن، میپردازد. درواقع تحلیل بافتاری داستان خسرو و شیرین، این امکان را فراهم میکند که وارد فضا و جهان متن شویم و عناصر ساختاری و بافتاری این منظومۀ داستانی را به شیوۀ علمی به بررسی و مطالعه بگیریم. پرسشی که اینجا مطرح میشود، این است که آیا ممکن است عناصر و لایههایی که به ساخت روایت داستان خسرو و شیرین منجر میشود، میتوان با رویکرد نظریۀ جهان متن، شناسایی کرد؟ هدف از این پژوهش، این است که نشان دهیم که جهانی که در روایت تاریخی این داستان معنکس شده است، چگونه جهانی بوده است. به عبارت دیگر، جهانی که مولفهها و نشانههای شناختی آن درجهان داستان و جهان گفتمانی داستان خسرو و شیرین در شاهنامه منعکس شده است، با جهان متن خسرو وشیرین نظامی، چه تفاوتهایی دارد؟ شخصیتهای داستانی جهان متن منظومۀ نظامی، چگونه وارد جهان متن میشوند و چه نقشی را در فضای داستان و عناصر جهان ساز متن به عهده دارند؟ حال آنکه طرفین عشق در فضای داستان توانسته اند که در بافتار و جهان گفتمانی منظومه نظامی، جهان دیگری را درونهگیری کند. بنابراین، فرضی که پژوهش موجود، بر آن استوار است، این است که نظریۀ جهان متن، چارچوبی برای تحلیل داستان با رویکرد شناختی است و یکی از رویکردهای شناختی، بوطیقای شناختی است که به طور اختصاصی به مطالعۀ شناختی ادبیات میپردازد.
واژههای کلیدی: نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، جهانهای متن، تحلیل بافتاری، بوطیقای شناختی.
مقدمه
منظومۀ خسرو و شیرین نظامی گنجوی، از جملۀ میراث بزرگ تاریخی و فرهنگی و ادبی زبان و ادبیات فارسی است. به عبارت دیگر، این منظومۀ عاشقانه ازجمله داستانهایی است که که دارای اصل تاریخی است که در دورۀ ساسانیان و به خصوص در اواخر این عصر در میان مردم رواج داشته است و قصه گویان زیادی آن را میخوانده و یا به صورت شفایی نقل میکرده اند. هرچند نظامی، ظاهراً این منظومه را بر مبنای طرحی از شاهنامه و نیز طرحی از داستان ویس و رامین اسعد گرگانی و یا شاید هم، بر اساس اقوال و نوشتههای نه چندان مشهور زمانه اش و شاید هم به سبب علاقه شخصی و یا به سبب خشنودی قزل ارسلان سروده باشد. اما از مطالعه تطبیقی داستان خسرو و شیرین که اشارههای مختصر به روایت و ماجرای آن، در کتابهایی چون: تاریخ طبری، شاهنامۀ فردوسی و برخی کتابهای تاریخی دیگر نیز آمده است، بر میآید که این داستان عاشقانه درگذرزمان و به ویژه از عصر فردوسی تا زمان نظامی، یعنی از قرن چهارم تا قرن ششم هجری قمری، دچار تحول و تغییرات زیادی شده است. از این دیدگاه شاید بتوان گفت: داستان خسرو و شیرین زبان گویای جامعۀ ماست که به نحوی میتواند، نمایانگر سیرتاریخی ساختارهای اجتماعی، فکری و اخلاقی جامعه، نیز باشد. بنابراین پژوهش حاضر به تحلیل و بررسی موقعیت بافتاری این منظومه میپردازد و هدف از پژوهش در این منظومه، آن است تا نشان دهیم که انسانها در جهانهای متفاوت، به گونۀ متفاوت میاندیشند و برمبنای آرزوها، آرمانها و خواستهای بیپایانش داستان پردازی و روایت گری میکنند. چنانکه خواهیم دید، حتا کارکردها و نقش کارکردی شخصیتهای تاریخی و همینگونه ساخت، نقش و کارکرد قهرمانان و شخصیتهای داستانی، برمبنای گفتمانها و گرایشهای فکری و آرمانها… در هر عصر و زمان متحول و یا دچار تطورات و تغییراتی میشوند.
پیشینۀپژوهش
مطالعه در پیشینۀ پژوهش حاضر نشان میدهد که در رابطه به داستان خسرو و شیرین، دهها کتاب، رساله، پایان نامه و همچنان مقالات متعددی به رشتۀ تحریرآمده اند. این کتابها و نوشتهها از زاویههای مختلفی به این داستان نگاه کرده و با رویکردهای متفاوتی، به مطالعه و بررسی این منظومه پرداخته اند. از این میان میتوان به طور خلاصه به نوشتهها و مقالاتی اشاره کرد که در سالهای پسین دربارۀ این منظومه نگاشته شده اند: مثلاً «تحلیل ساختار روایی خسرو و شیرین» از محمدرضا ترکی، تیمورمالمیر و علیرضا حاجیان نژاد، «تحلیل شخصیت فرهاد در منظومۀ «خسرو و شیرین» نظامی براساس نظریۀ عشق«اریک فروم» از خدا بخش اسداللهی و حسین قاسمی زاده، «تحلیل دگرگونی شخصیت شیرین از روایت فردوسی تا روایت نظامی، با تکیه برعناصرگفتمانمدار شاهنامه و خسرو و شیرین» از اسما حسینی مقدم، به رهنمایی ابوالقاسم قوام، «تحلیل بنمایههای عرفانی داستان «خسرو و شیرین» نظامی» از محمد امیر مشهدی و سبیکه اسفندیار، «مقایسه داستان خسرو و شیرین فردوسی با نظامی» از ابرهیم اقبالی… همینگونه میتوان به دهها کتاب و رساله دیگر اشاره کرد که بار رویکردهای متفاوت منظومۀ خسرو و شیرین را مورد بررسی و تحلیل قرار داده اند. اما درمیان این همه کتاب و مقالات متعدد، جای مقاله و پژوهشی که منظومۀ خسرو و شیرین نظامی را با رویکرد «نظریۀ جهان متن» مورد مطالعه و بررسی قرار داشته باشد، خالی است و به چشم نمیخورد. بنابراین این پژوهش به نوبۀ خود سعی کرده است که به مطالعه و تحلیل بافتاری و عناصر تشکیل دهندۀ منظومۀ «خسرو و شیرین» نظامی، با رویکرد شناختی نظریۀ جهان متن، بپردازد و بتواند، این داستان را از این دیدگاه، مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
مبانی نظری(نظریۀ جهان متن)
نظریۀ جهان متن، چارچوبی برای تحلیل داستان با رویکرد شناختی است که تمرکز اصلی آن به بررسی و مطالعۀ فرایندهای ارتباطی انسانها قرار دارد. براساس این نظریه، انسانها وقتی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، صحنه، فضا و جهان را خود به تصویر میکشند. به عبارت دیگر، نظریۀ جهان متن، الگوی پردازش زبان انسان است که براساس مفهوم بازنمایی ذهنی در روانشناسی شناختی و نیز در اصول تجربی زبانشناسی شناختی مطرح شده است.(شفائی، ۱۳۹۳: ص ۵۰)
نظریه جهان متن، درفاصله میان سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰م از سوی پال وِرث[۱] در مجموعۀ از آثارش- از مقاله و جزوههای درسی گرفته تا رساله و کتاب به نام «جهانهای متن: بازنمود فضای مفهومی درگفتمان»- مطرح گردید که پس از درگذشت وی منتشر شد. بعد از وِرث، افرادی مانند استاکول و جوانا گوینز این نظریه را به کارگرفتند و بسط دادند. فرضی که در نظریۀ جهان متن مطرح شده است، این است که انسان گفتمان را از طریق بازنمودهای ذهنی پردازش و درک میکند و نظریۀ جهان متن، ابزارهای تحلیلی را برای مطالعۀ نظاممند این بازنمودهای ذهنی که درواقع همان جهانهای متن هستند، ارائه میدهد.(افراشی، ۱۳۹۵: ص۱۸) به این معنا که نظریۀ جهان متن، چگونگی درک اثر ادبی را مینمایاند. وِرث براساس تحقیقاتی که روی متون مختلف انجام داد، به این نتیجه رسید که نظریۀ جهان متن رهیافتی را مطرح و پیشکش میکند که میتوان براساس این رهیافت، فرایندهای شناختی که در متن و یا در هرنوع ارتباط انسانی(مکالمههای تلفنی، اجرای نمایشنامه، خواندن روزنامه…) وجود دارد، شناسایی کرد.(شفائی، ۱۳۹۳: ص ۵۰)
نظریۀ جهان متن ازسه لایه تشکلیل شده است که عبارت اند از: «جهان گفتمان»، «جهان متن»، و «جهان زیرشمول». گرچه نظریه جهان متن درروش و پیش فهم و پیش فرضها با زبانشناسی شناختی وجه اشتراک دارد. اما به اعتقاد وِرث به رغم ادعای زبانشناسی شناختی، تحلیل دادههای واقعی زبان و بخش اعظم تحلیلهای زبانشناختی به سطح جمله محدود اند، اما وِرث باورمند است که بافت، مبنا و اساس درک پیچیدگیهای گفتمان است و دادههای زبانی را باید در بافت اجتماعی و فرهنگی که تولید متن در آن صورت میگیرد، مورد بررسی و مطالعه قرارداد. به همین دلیل، به اعتقاد وِرث اولین مفهوم کلیدی در زمینۀ درک نظریۀ جهانهای متن، جهان گفتمان است.(افراشی، ۱۳۹۵: ص ۲۲) وِرث برای تعمیم نظریۀ اش از برخی مفاهیم کلیدی که درزبانشناسی شناختی مطرح است، به عنوان هستههای اصلی تشکلیل دهندۀ نظریه اش بهره گرفت که این مفاهیم شامل «جهانهای ممکن»، «فضاهای ذهنی»، «مفهوم چارچوب یا قاب»، استعاره و مجاز است. گرچه نظریۀ جهان متن بعد از مرگ ورث(۱۹۹۵م) دچاررکود شد، اما با این وجود و علی رغم این مسأله، نظریه جهان متن، به عنوان یک رویکرد قابل توجه، نتوانسته است که درجوامع علمی جا بازکند و پا برجا بماند. چنانکه امروز نظریه جهان متن، به عنوان واحد درسی دررشتههای زبانشناسی، سبکشناسی، بوطیقای شناختی، روایت شناسی و نظریههای ادبی بارها ارائه گردیده است.(شفائی، ۱۳۹۳: ص ۵۱) اما هدف نظریۀ جهان متن، تحلیل جملهها نیست، بلکه تحلیل کُل متن و جهانهایی است که در ذهن خوانندهگان ایجاد میشود، به این معنا که در نظریۀ جهان متن، سازو کارشناختی ابزاری برای درک جهان متن داستان تلقی میشود و فرایند شناختی درک جهان متن به واسطۀ ذهن مخاطب درچارچوب این نظریه با تحلیل خواننده محور صورت میگیرد و این فرض نیز مطرح شده است که ذهن انسان دارای طرحوارهها و قابهایی از تجربهها است و هر فردی جهان را براساس تجربهها و از خلال تجربههایش درک میکند. وقتی انسان با موقعیت تجربه شدهیی رو برو میشود، برای آن تجربه طرحوارهای میسازد و با بازنماییهای ذهنی خود، متنی را شکل دهد، تا بتواند موقعیتی که با آن روبروشده است را مفهوم سازی و درک کند که چگونگی شکلگیری این مفهوم سازی را جهان متن مینامند.(شفائی، ۱۳۹۳: ص۵۱)
درزبانشناسی شناختی، رویکردهای مختلفی برای مطالعه زبان وجود دارد که یکی از این رویکردهای شناختی، بوطیقای شناختی است که به طور اختصاصی به مطالعۀ شناختی ادبیات میپردازد و به نقدادبی کمک میکند تا اصطلاحات هنری را از گفتمان هرروزه متمایز و تفکیک کند. اصطلاح بوطیقای شناختی برای بار اول در نوشتههای«ریون تسر» مطرح شده است. «تسر» در سال(۱۹۹۲م) با نوشتن کتاب «به سوی نظریۀ بوطیقای شناختی» طرح کلی و ریشههای اولیه این رویکرد را که در روانشناسی گشتالت، فرمالیسم روسی، نقد نو، زبانشناسی و عصب شناسی ریشه دارد، ارایه کرد.(صادقی اصفهانی، ۱۳۸۹: صص ۱۱۶- ۱۱۷)
در بوطیقای شناختی، هرآنجاییکه جهان ادبی به جهان خواننده متصل میشود، برای خوانش داستان از رویکرد «جهان متن» استفاده میکند و هدف از به کارگیری این رویکرد، درک و تحلیل اثر و شناسایی جهانهای متفاوت و نیز شناخت عناصر جهان ساز اثر است. درواقع نظریۀ جهان متن و به کارگیری این رویکرد، امکان درک و تحلیل متن را در چارچوب نظری و علمی، به صورت منسجم و روشمند فراهم میکند و مانع از تحلیلها و نقدهای شخصی میشود.(صادقی اصفهانی، ۱۳۸۹: ص ۱۱۹). بوطیقای شناختی که به همه جنبههای خلاق زبان توجه دارد، به تعمیمهای شناختی دربارۀ نوشتههای خلاق ادبی میپردازد و در مطالعات شناختی ادبیات، برای نشان دادن آفرینش ادبی از دیدگاه شناختی به کار میرود و به صورت نظاممند روابط میان ساختار متون ادبی و تأثیرهای دریافتی را شرح میدهد.(صادقی اصفهانی، ۱۳۸۹: ص ۱۱۷)
جهانگفتمان و بافت موقعیتی جهانمتن خسرو و شیرین
خسرو و شیرین نظامی یکی از دل انگیزترین و جذابترین منظومه عاشقانه از لحاظ ساخت و پرداخت داستانی است که با شرحی از کیفیت عشق آغاز میشود، داستان خسرو و شیرین دارای اصل تاریخی است که جزئیات زیادی از این داستان درشاهنامۀ فردوسی، تاریخ طبری و اندکی از جزئیات آن در «غررملکوک الفرس» از ثعالبی و «المحاسن و الاضداد» جاحظ نیز آمده است.(کفافی، ۱۳۸۹: ص ۲۷۲) اما آن گونه که نظامی این داستان را با بیان و ظرافتهای زیبا و تصویرگریهای توأم با احساس و عاطفه به تصویر کشیده است، بدون تردید ازحالت صرف تاریخی آن بیرون کشیده و با شکوه داستانی پربارکرده است. بنابراین در این پژوهش نخست سعی خواهد شد، فضا و سپهرگفتمانی و شرایط اجتماعی و فرهنگی که داستان خسرو و شیرین در آن شکل گرفته و نظامی گنجوی آن را منظوم کرده است را در چارچوب نظریۀ جهان متن، با رویکرد شناختی مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. همان طوریکه اشاره شد، داستان خسرو و شیرین دارای اصل تاریخی است و جزئیات زیادی از این داستان در شاهنامۀ فردوسی نیز آمده است، اما آنچه قابل تأمل و توجه است، این است که نوع رابطۀ خسرو و شیرین در روایت فردوسی و نظامی تفاوتهای زیادی دارد. در روایت شاهنامه شیرین فردی از طبقۀ پایین جامعه و درحد یک کنیز است. در آثار تاریخی دیگری مانند: روضه الصفا، غرور اخبار ملوک الفرس نیز به کنیز بودن شیرین اشارههای کرده اند و در تاریخ طبری نیز آمده است:«… و کنیزکی بود شیرین نام که اندر همۀ ترک و روم از آن صورت نیکوتر نبود. پرویز بفرمود تا آن کنیزک را نیز صورت کردند بدان سنگ…»( حسینی مقدم، به نقل از بلعمی، ص۹۵) اما با این وجود، نظامی شیرین را به عنوان شاهزادۀ ارمنی به تصویر کشیده است. پرسشی که اینجا مطرح میشود، این است که چگونه نوع فضای گفتمانی داستان خسرو شیرین از زمان فردوسی تا عصر نظامی متحول شده است، حال آنکه شیرین در روایت نظامی به عنوان یک شاهزاده عرض اندام میکند.
نظامی داستان خسرو و شیرین را از زبان کسی که داستانهای کهن را بیاد دارد، چنین آغاز میکند:
چنین گفت آن سخن گوی کهن زاد که بودش داستــانهای کهن یاد
که چون شد ماه کسری در سیــاهی بهرمــز داد تخت پـــادشــاهی
جهـان افـروز هرمــز داد مــیکرد بداد خود جهـان آبـــاد میکرد…
نسب را درجهان پیوند میخواست بقربان از خدا فرزند میخواست
بچندین نذر و قربانش خــداونــد نرینه داد فرزنــدی چــه فرزند
گــرامی دری از دریــای شــاهی چــراغی روشن از نـــور الهی
مبــارک طالعی فـــرخ سریــری بطالــع تـاجـداری تخت گیری
پــدر درخسروی دیـــده تمامش نهــاده خسرو پــرویز نـامش…
(نظامی، ۱۳۸۶، ص۲۴)
ازابتدای داستان معلوم است که زمان داستان به صورت دقیق مشخص نیست و شاعر زمان داستان را به اشخاصی مانند: انوشیروان، هرمز و خسروپرویز که ازجملۀ شخصیتهای تاریخی اند، ارجاع میدهد. اما پدیدهها و مکانهایی که در ساخت باز نمود ذهنی مخاطب و خوانندۀ امروزی داستان نقش دارند عبارت اند از مداین(پایتخت دولت ساسانیان) و شهری به نام ارمن(ارمنستان) که ملکۀ قدرتمندی به نام مهین بانو در آن حاکم است و دختری به نام شیرین که دختر برادر او است، وارث تاج و تخت مهین بانو است. این مکانها همراه با زمان زیست شخصیتهای داستان، جهان متن را شکل میدهد و در بازنمود ذهنی خواننده امروزی داستان برجستگی بیشتری دارد و به خواننده کمک میکند تا مستغرق جهان متن شود.
جهان متن از لحاظ ویژگیهای ساختاری بازگوکنندۀ کنشهای آیینی و اساطیری است که شاعر در آغاز داستان، خصوصیاتی را برای پویایی شخصیت خسرو بر میشمارد و در جریان کنش اصلی داستان قرار میدهد و او را درجهت رسیدن به هدفش به قهرمان داستان تبدیل میکند.
پس از نه سالگی مکتب رها کرد حساب جنگ شیرو اژدهـا کرد
چو بر ده سالــگی افکنــد بنیاد سر سی سالـگان میداد بربــاد
بسر پنجه شــدی با پنجــۀ شیر ستونی را قلم کردی به شمشیر
به تیر از موی بگشـادی گره را به نیزه حلقـه بر بودی زره را…
سپهرگفتمانی جهان متن، جهان اساطیری است که در آن شاهی به دنیا آمدن عاشق(خسروپرویز) را انتظار میکشد، تا با حضور او بتواند به شرایط دلخواه خود برسد، اما داستان برخلاف اندیشه و انتظارشاه که به مردم وعدۀ عدالت داده است، پیش میرود. خسرو جوان به لذت جویی و خوشگذرانی میپردازد و عدالتی را که پدرش به مردم وعده داده است، زیرپا میکند. پدر او را مجازات میکند، البته این شکنجۀ به نفع شرایط قهرمان داستان پیش میرود. خسرو نیای خود، انوشیروان را به خواب میبیند که به او مژدۀ میدهد که آنچه پدرش وی را محروم کرده به زودی به دست، میآورد و درآینده، صاحب نوازندۀ خوش آوازی به نام «باربَد» و اسبی به نام«شبدیز» و محبوبۀ بسیار زیبایی به نام «شیرین» خواهدشد.(کفافی، ۱۳۸۹: ص ۲۷۲)
درجهان داستان، ویژگی شخصیتی خسرو هم به صورت مستقیم، یعنی از زبان شاعر و هم به صورت غیرمستقیم به وسیلۀ افکار، گفتگوها و اعمال و کنش شخصیتهای داستانی معرفی شده است. مهمترین عنصرگفتمانی و خصیصۀ جهان اساطیری متن، فرۀ ایزدی و ویژگیهای شگفت و خارقالعادۀ خسرو است که به جستجوی نیروی متعالی عشقی حرکت میکند که از پیش تعیین شده است.
داستان خسرو و شیرین نظامی مانند ویس و رامین متعلق به زمان و جامعۀ و فرهنگ قبل از اسلام است، یعنی این دو داستان از لحاظ زمانی، نزدیک به یکدیگر اند. از سوی دیگر، هردو داستان بر محور عشق دو شخصیت اصلی که به لحاظ سرشت انسانی، دارای غرایز و اغراض و انگیزههای طبیعی اند، شکل گرفته است، اما با این تفاوت که آن عشق و معاشقۀ قبل از مزاوجت در ویس و رامین، در خسرو و شیرین نظامی که در دورۀ اسلامی سروده شده است، جایی ندارد. نظامی درخسرو و شیرین آنچه از عشق و شور میگوید و شیفتگی عاشق و معشوق را به تصویر کشیده است، عشق و معاشقۀ آزاد قبل از مزاوجت ویس و رامین، جای خود را به عشق عجین با عفاف از جانب شیرین داده است.(نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، ۱۳۷۸: ص ید)
همان طوریکه قبلاً نیز یاد آوری شد، شاهنامۀ فردوسی نیز به بیان عشق ورزیهای خسرو و شیرین پرداخته است، ولی تفاوت مهم و قابل تأمل در روایت شاهنامۀ فردوسی و نظامی این است که در شاهنامه سه شخصیت، یعنی خسرو، شیرین و شیرویه از جایگاه فاعلی برجستهیی برخوردار هستند و درکنار این سه شخصیت، افرادی مانند مریم، موبد، درباریان و بزرگان ایران درجایگاه شخصیتهای فرعی و پس زمینهای درماجرای داستان حضور دارند. اما در منظومۀ نظامی شخصیتهای اصلی داستان، خسرو و شیرین هستند و افرادی مانند: شاپور، مریم، شکر، فرهاد و شیرویه درنقشهای فرعی داستان ظاهر میشوند و شخصیتهای دیگری مثل باربد، نکیسا و ندیمههای شیرین و… شخصیتهای پسزمینهای به شمار میروند. همچنان جایگاه نهادی شیرین در متن شاهنامه با جایگاه نهادی شیرین در منظومۀ نظامی تفاوت بارزی دارد. در شاهنامۀ فردوسی شیرین فردی از طبقۀ پایین جامعه و محبوب سالهای جوانی خسرو است. اما شیرین در منظومۀ نظامی شاهزادۀ ارمنی است که پس از فوت عمه اش مهین بانو، به پادشاهی میرسد. از جانب دیگر نوع رابطۀ شیرین و شیرویه نیز در دو روایت فردوسی و نظامی متفاوت است، درروایت شاهنامه دیدار شیرین و شیرویه، رویا رویی ملکۀ بیوه با شاه نو است، حال آنکه در جهان متن منظومۀ نظامی هدف روایت عشق خسرو و شیرین است و شیرویه در داستان حضور کم رنگی دارد و رابطه او با شیرین نوع رویاروی دو نهاد اجتماعی است.(حسینی مقدم، ابوالقاسم قوام، ۱۳۹۶: ص ۹۵) اینکه نوع تفاوت در نحوۀ روایت داستان خسرو و شیرین درشاهنامه و نوع روایت نظامی از این داستان، از کجا ناشی شده است، بر میگردد، به نوع نگاه و انگارههای گفتمانی عصر فردوسی و زمان زیست نظامی. درروایت فردوسی، رابطۀ معناداری که درتداوم داستان نقش دارد، واکنش و سخنان «موبَد» و بزرگان ایران دربرابر شیرین است، چنانکه وقتی خسرو خواستار ازدواج با شیرین میشود و از او درخواست میکند، موبَد در اعتراض به او چنین میگوید:
شنیدی بسی نیـک و بد درجهـان زکــار بزرگـــان و کــار مهــان
که چون تخمۀ مهتر آلـوده گشت بزرگی از آن تخمه پالـوده گشت…
پدر پــاک و مادر بــود بی هنـر چنـــان دان که پـاکی نیایـد به بر
زگـژی نجـویـــد کسـی راستی گــر از راستـی برکنـــد آستـــی
دل ما غمی شــد زدیــو سُتُـرگ کــه شـــد یار با شهریــار بزرگ
به ایران اگر زن نبــودی جز این که خسرو بــدو خوانــدی آفرین
نبودی چو شیرین به مشکوی او به هرجای روشن بُدی جوی اوی
(فردوسی، ۱۳۸۹، ۲۶۶- ۲۶۷)
بنابراین، در جهان متن و نظام ارزشی شاهنامه به ویژه در روایت داستان خسرو و شیرین، نظام طبقاتی از اهمیت ویژهای برخوردار است. فردوسی که خود از لحاظ موقعیت فردی و نهاد اجتماعی، متعلق به طبقۀ دهقانان بوده، اندیشه نظام طبقاتی و ائدۀ نژادی را محترم شمرده است. مهمتر اینکه شاهنامۀ فردوسی بیشتر محصول گفتمان حاکم عصر سامانیان است، ایدۀ گفتمانی عصرسانیان قوانین خاص خود را داشت که در این انگارۀ گفتمانی زنان طبقات پایین اجتماع نمیتوانستند با مردان طبقات بالا ازدواج کنند و اگر چنین ازدواجی هم صورت میگرفت، آن زن جزو کنیزان به شمار میآمد و بر اساس تعلق نژادی و طبقاتی، رسیدن به جایگاه ملکه برایش مشکل بود.(حسینی مقدم، ابوالقاسم قوام، ۱۳۹۶: ص ۹۷) به عبارت دیگر، داستان خسرو وشیرین در روایت هر دو شاعر(فردوسی و نظامی) متأثر از فضای فرهنگی، انگارههای گفتمانمدار، ساختارهای اجتماعی و بافتی است که متن در آن تولید شده است. اما آنچه از جهان متن داستان خسرو و شیرین نظامی بر میآید، این است که نوع انگارههای گفتمانی عصر فردوسی در عصر نظامی دستخوش تحول عظیمی شده است. نوع نظام اجتماعی و جهانی را که منظومۀ نظامی به تصویرکشیده است، با جهان متن شاهنامه تفاوت بارزی دارد. درعصر نظامی شاعران برای خوشایند امیران، با نکوهش و تحقیر اسطورههای ملی و افتخارات گذشتگان، از فردوسی نیز به طعن و زشتی، یاد میکردند. تا جاییکه سرودن داستانهای اساطیری و پهلوانی دروغ پردازی و گناه نابخشیدنی پنداشته میشد. چنانکه در هنگام سرودن منظومۀ خسرو و شیرین، یکی از دوستان نظامی، چنین اعتراضی از شاعر میکند:(حسینی مقدم، ابوالقاسم قوام، ۱۳۹۶: ص ۱۰۹)
درتوحید زن کاوازه داری چرا رسم مغان را تازه داری
(نظامی، ۱۳۸۶، ص ۲۶)
نظامی هم مانند فردوسی در سرایش و بازنمایی شخصیتها و فضای داستان خسرو و شیرین از نظم گفتمانی و فرهنگی زمانۀ خود متأثر است. اما جهانی را که نظامی به تصویرکشیده است، خبری از انگارۀ گفتمانی حفظ نژاد نیست. درعوض شیرین درمنظومۀ نظامی شاه دخت ارمنی و نمادی از خرد، پاکدامنی و وفاداری است. وقتی فرهاد وارد ماجرای داستان و جهان متن میشود، بازهم شیرین دست از وفاداری به عشق خسرو برنمیدارد، اما برعکس، درجهان متن، این خسرو است که به مثابۀ یک شخص هوس پیشه، بی اقتدار، نمایش داده شده است. اینکه نظامی درجهان داستان، دامن شیرین و حتا شکر را پاک نگه میدارد، ممکن است، عشقی بین شاعر و کنیزکی آفاق نام که که از سوی امیر دربند به او بخشیده شده و به ناکامی انجامیده است؛ چنانکه شاعر خود به این مطلب اشاره کرده است:
زعشق آفــاق را پــر دود کـردم خرد را دیده خواب آلـود کردم
کمر بستم به عشق این داستان را صلای عشق در دادم جهــان را
عشق آفاق دروجود شاعر چنان پایدار بوده است که باری، آفاق را شیرین خطاب کرده است:
سبک رو چون بت قبچاق من بود گمان افتـاد خود کآفاق من بود
در همین زمینه برتلس نیز باورمند است که آفاق کلمۀ ترکی«آپاق» به معنای سراپا سفید است. یعنی آنچه را که برتلس خاطرنشان کرده است، چنین مینماید که واژۀ شیرین(منسوب به شیر و رنگ سفید) با آفاق تناسب مفهومی دارد.(صفری، سیدمجتبی حسینی، ۱۳۸۸: ص ۲۶)
بنابراین، ممکن است که آفاق در آفرینش هنری و نیز در نوع نگاه شاعر نسبت به زن، بیتأثیر نباشد. طوریکه شاعر پس از درگذشت «آفاق» در آخرین اثر خود، اقبال نامه نیز به احترام از او یاد میکند.
افزون براین، داستان خسرو و شیرین با وجود آنکه دارای اصل تاریخی است، اما شاید بتوان گفت این داستان متعلق به دو جهان و دو نظام گفتمانی متفاوت است، چنانکه شیرین در نظام معرفتی و جهان ممکن متن منظومۀ نظامی، از نگاه موقعیت طبقاتی و اجتماعی، جایگاه تقریباً برابر و یکسان با خسرو دارد. حال آنکه شیرین جهان متن شاهنامۀ فردوسی، کنیزی است که از نگاه موقعیت اجتماعی و طبقاتی، متعلق به طبقۀ فرو دست جامعه است. حال آنکه شیرین منظومۀ نظامی با چنین صفاتی آراسته است:
پری دختی، پـــری بگــذار ماهی بزیـر مقنـعــه صــاحب کــلاهـی
شب افروزی چومهتـــاب جوانی سیــه چشمی چـو آب زنــدگـانی
کشیده قامتی چون نخــل سیمین دو زنگی بر سر نخلش رطب چین…
شبی صدکس فزون بیند بخوابش نه بیند کس شبـی چـون آفتــابش
گر اندازه زچشم خــویش گیـرد برآهویی، صــد آهـــو بیش گیرد…
پریرویان کـز آن کشــور امیرنــد همه درخــدمتش فرمــان پذیرنـد
ز مهتـر زادگـــان مـــاه پیـــکر بــود در خــدمتش هفتــاد دختر…
به خوبی درجهان یاری نــدارنـد بگیتی جز طــرب کاری نــدارند
چو باشد وقت زور آن زورمندان کننــد از شیرچنگ از پیل دنــدان
بحمله جان عـالم را بسـوزنــد بنـاوک چشم کوکب را بدوزنــد…
(نظامی، ۱۳۸۶: ص۳۵- ۳۷)
جهان زیرشمول و بافت موقعیتی عناصر جهانساز داستان
درجهان متنِ منظومۀ نظامی، شخصیتهایی مانند شاپور، مریم، شکر، فرهاد… هرکدام نقش و کنشی را جهت پیشبرد داستان به عهده دارند. ظاهراً این شخصیتها متناسب به فضا و صحنۀ داستان درجهان متن حضور یافته اند، اما نقش هرکدام درفضای گفتمانی متن، جهان دیگری ساخته اند که میتوان به طورخلاصه به نقش فرهاد به مثابۀ یک عاشق ساده دل و پاک باز و یا به شخصیت شاپور به عنوان ندیم خسرو و میانجی در عشق و همینگونه میتوان به کنش و رفتار مرموزانۀ شاپور به عنوان عاشق پنهان درجهان داستان اشاره کرد. درواقع کنش و عملکرد این دو شخصیت، جهان اکنون متن را وارد جهان دیگر میکند و جهانی را درونهگیری و به تصویر میکشد که با جهان تصویر شده در متن، متفاوت است.
چنانکه اگر به نقش و کنش شخصیت شاپور به عنوان میانجی و واسطه در عشق خسرو و شیرین نگاه کنیم، ظاهراً نقش شاپور در جهان متن، به عنوان میانجی در عشق به تصویر کشیده شده است. شاعر در جهان متن، شخصیت و نقش شاپور را چنان به تصویرکشیده است که انگار یکی از طرفین عشق است. چنانکه شاپور همینکه لب به سخن میگشاید و به توصیف رفتاری و بدنی شیرین میپردازد، سخنان و نوع به کارگیری واژههایی که شاپور در توصیف شیرین به کار میبرد، بیانگر نوع احساس عاطفی و قلبی شاپور بوده میتواند، و به نحوی احساس عاشقانۀ شاپور نسبت به شیرین را آشکار میسازد و شاپور را در جهان ممکن متن، به عنوان عاشق پنهان و یکی از طرفین عشق در داستان مطرح میکند.
در فضای داستان، آنچه از سخنان شاپور درخصوص شناخت از شیرین و سرزمین ارمن بر میآید، این است که شاپور به نحوی عاشق شیرین است و این عشق را میتوان از جای جای داستان دریافت. یعنی عشق دیرین و ریشه دار شاپور نسبت به شیرین. شکلگیری این نوع عشق در فضای گفتمانی جهان متن، به نحوی خواننده داستان را وارد جهان دیگر و فضای دیگری میسازد که در این جهان دیگر؛ یعنی در جهان زیرشمول داستان خسرو و شیرین، حتا بافت موقعیتی و فضای داستان نیز تغیر میکند و عقبگرد زمانی در جهان داستان ایجاد میشود. به طورمثال همین که شاپور در توصیف بدنی و رفتاری شیرین، درحضور خسرو لب به سخن میگشاید؛ چنان سخن میگوید که انگار شیرین دوست دوران کودکی و همبازی او بوده است. همچنان، هنگامی که شاپور پس از بارسوم، تصویر خسرو را به شیرین، مینمایاند، شیرین هنگام رویا رویی با شاپور از او چنین میخواهد:
که با من یک زمان چشم آشنا باش مکن بیگانگی یک دم مرا باش
یکی ار دلایل بارز عاشق بودن شاپور هنگامی است که شاپور پیش از به مجلس نشستن نکیسا و باربد، عاشقانه و پروانه وار، گرد خیمۀ شیرین شیفتهوار و دیوانهوار میگردد:
به گرد خیمۀ آن چشمۀ نور طوافی کرد چون پروانه شاپور
(نظامی، ۱۳۸۶: ص ۲۱۴)
با ورود، فرهاد به فضا و جهان متن، ماهیت عشق و نوع رابطۀ عشاشقانه، نیز در سپهر گفتمانی داستان، متحول میشود و جهان دیگری به روی خواننده داستان باز میشود. این جهان که درواقع غیر جهان تاریخی متن است، عشق جسمانی و هوس بازانه، رنگ فضیلت و استغنا و تا جایی هم رنگ و بوی عارفانه به خود میگیرد، اما این نوع عشق ورزی درجریان و حتا کلیت داستان فقط، در کنشهای رفتاری و در نوع نگاه فرهاد نسبت به معشوق متجلی شده است که درواقع شخصیت فرهاد را درمقام عاشق و به عنوان یکی از طرفین عشق، در جهان متن هم از شخصیت خسرو و هم از شخصیت شاپور و هم از سایر شخصیتهای اصلی و فرعی داستان، متفاوت میسازد. یعنی ماهیت عشق فرهاد، در جهان داستان به گونهای به تصویر کشیده شده است که فرهاد را به مثابۀ یک عاشق واقعی به تصویر میکشد که به هیچ چیزی، جزء معشوق تعلق خاطر ندارد و در راه معشوق حاضر است از همه علایق و سلایق و حتا از همه شادیهای خویش بگذرد و سختیهای بسیاری را در راه عشق به جان خَرَد. چنانکه عشق فرهاد در سپهرگفتمانی جهان متن الگو و نمونهای از یک عشق واقعی است، یعنی عشق واقعی و توأم با فضیلت و استغنا که به نحوی بیانگر نوع دیدگاه و نگاه عارفانۀ شاعر در جهان متن نیز هست. ممکن است شاعر خواسته باشد که تنها و فقط وجود و کنشهای رفتاری و اخلاقی فرهاد را در جهان متن، با این نوع عشق ورزی، مزین سازد و سایر طرفین عشق، به شمول شیرین را از آن محروم نماید.
افزون براین، شیرین با وجودیکه در جهان ظاهر داستان نقش ثابتی دارد که همان نقش معشوقه بودن اوست، اما گاهی نقشهای متفاوتی را در برابر شخصیتها و فضای داستان نیز از خود بروز میدهد که درواقع نقش شیرین را از حالت تک بعدی و از بستر عشق زمینی و جسمانی بیرون میآورد و وارد فضا و ابعاد عشق عرفانی میسازد. چنانکه یکی از جنبههای دوگانۀ شخصیت شیرین، زمانی آشکار میشود که شیرین به دلیل خیانت خسرو، با عتاب از او سخن میگوید و با کنایه صفات عاشق واقعی را بر می شمارد و مصادیق عشق الهی را پیش میکشد. اما زمان دیگر در مناظره با خسرو از زبان نکیسا، خواستار وصال با خسرو میشود.(مشهدی، سبیکه اسفندیار، ۱۳۹۴: ص ۱۶۵) بنابراین تناقض و حالت دو بعدی شخصیت شیرین در جهان متن، بر میگردد، به نوع جهانبینی نظامی و فضای گفتمانی که متن در آن شکل گرفته است. چنانکه در جهان تاریخی که جهان واقعی داستان هم است، شیرین نقش معشوقۀ زمینی را به عهده دارد، اما در جهان گفتمانی که غیر از جهان تاریخی داستان است، عشق شیرین تا سرحد عشق حقیقی و عرفانی بالاکشیده میشود، یعنی متن دو جهان متفاوت را پیش میکشد که یکی دارای اصل تاریخی است و عشق در این جهان ویژگی عشق زمینی و جسمانی را دارد و دیگر جهان گفتمانی و معرفتی متن است که شاعر با تأثیرپذیری از برخی انگارههای گفتمانی ایدۀ عشق حقیقی و عرفانی را وارد فضای داستان و جهان متن کرده است.
نتیجهگیری
داستان خسرو و شیرین از جمله داستانهایی است که ساخت روایی و نمایشی دارد، شاید بتوان گفت ساختار این منظومه بیشتر بر گزارههای توصیفی بنا شده است. حتا شاید بتوان گفت کلیت ساختار داستان بر محوریت توصیف متمرکز است که در این میان، ممکن نیمی از داستان به توصیف شخصیتهای اصلی و فرعی داستان اختصاص یافته باشد و ما بقی در توصیف صحنه و کشمکشهای داستان. توصیفهای و ساخت روایی داستان سبب میشود که خواننده در جهان متن و جهان گفتمانی داستان قرار گیرد و به روایتهایی که در بطن و فضای ظاهر داستان، جهان متن و جهان زیرشمول، متنِ منظومه را تشکیل داده اند، تأمل نماید.
جهانی را که نظامی در این منظومه به توصیف و بیان آن پرداخته است، با جهان متن خسرو و شیرین شاهنامه، تفاوتهای بارزی دارد، زیرا داستان خسرو و شیرین شاهنامه، محصول دورهای است که در نظام اجتماعی و در عناصر گفتمانی آن، نظام طبقاتی از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. در این انگارۀ گفتمانی زنان طبقات پایین اجتماع نمیتوانستند با مردان طبقات بالا ازدواج کنند و اگر چنین ازدواجی هم صورت میگرفت، آن زن جزو کنیزان به شمار میآمد، چنانکه شیرین درجهان متن شاهنامه کنیزی است که خسرو عاشق اوست. اما از جهان متن داستان خسرو و شیرین نظامی بر میآید، که انگارههای گفتمانی عصر فردوسی در عصر نظامی دستخوش تحول عظیمی شده است. افزون براینکه در جهان متن منظومۀ نظامی شیرین شادخت ارمنی است، داستان ماهیت و صبغۀ عرفانی نیز گرفته است. این درواقع بر میگردد به نوع جهان بینی نظامی و گفتمانهای حاکم عصر او. داستان خسرو و شیرین با وجودیکه دارای اصل تاریخی است، اما روایت شاهنامه ازشخصیتهای داستان و به خصوص شیرین، با نوع روایت نظامی متفاوت است. درواقع این به مفهوم اوج گفتمانی شدن شخصیت شیرین از شاهنامه فردوسی تا عصر نظامی است. چنانکه شیرین درجهان متن، خسرو و شیرین نظامی شادختی است ارمنی که هم خسرو عاشق اوست و هم فرهاد و شاید شاپور هم عاشق او بوده باشد.
حضور و وارد شدن شخصیتهایی چون فرهاد و شاپور در داستان، جهان دیگری به روی خواننده باز میشود و در فضای کلی داستان نیز جهان فرعی و تو در تویی ایجاد میشود. این شخصیتهای داستانی درواقعیت امر، کاراکترهای جهان سازی است که جهان زیرشمولی درداستان ایجاد کرده اند. چنانکه مطرح شدن فرهاد به عنوان یکی از طرفین عشق، مسیر عشق جسمانی و کامجویانه را عوض میکند ومفهوم عشق عذری و پاک را وارد جهان داستان میکند. شاید بر همین مبنا است که فضا و جهان گفتمانی داستان رنگ و بوی عارفانه به خود میگیرد. یعنی ورود عاشق سوخته دلی در فضای داستان که در راه معشوق از همه چیزش میکذرد و همه را در راه او، فدا میکند و جز معشوق به هیچ چیزی، تعلق خاطر ندارد.
منابع
- افراشی، آزیتا، (۱۳۹۵) تحلیل داستان در نظریۀ جهانهای متن، مطالعۀ موردیِ وداع، اثر جلال آل احمد، نشریه زبان و زبان شناسی، پیاپی۲۳، ص ۲۲.
- حسینی مقدم، اسما، ابوالقاسم قوام،(۱۳۹۶) تحلیل دگرگونی شخصیت شیرین از روایت فردوسی تا روایت نظامی، با تکیه برعناصر گفتمانمدار شاهنامه و خسرو و شیرین، فصلنامۀ متن شناسی ادب فارسی(علمی- پژوهشی) سال پنجاه و سوم، دوره جدید، سال نهم، شماره چهارم(پیاپی ۳۶)، ص۹۵.
- شفائی، ایفا،(۱۳۹۳) تحلیل داستان «اولین برف» درچارچوب نظریۀ «جهان متن»، فصلنامۀ پازند، سال ۱۰، شمارۀ ۳۷. ص۵۰.
- صادقی اصفهانی، لیلا، (۱۳۸۹) بررسی عناصر جهان متن براساس رویکرد بوطیقای شناختی، در یوزپلنگانی که با من دویدیه اند، اثر بیژن نجدی، فصلنامۀعلمی- پژوهشی نقدادبی. سال ۳، شماره ۱۰، صص۱۱۶- ۱۱۷.
- صفری، جهانگیر، سیدمجتبی حسینی، (۱۳۸۸) سیمای شاپور در منظومۀ خسرو و شیرین، نشریۀ ادب و زبان فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، شمارۀ ۲۶، (پیاپی ۲۳، ص۲۶.
- کفافی، محمدعبدالسلام،(۱۳۸۹) ادبیات تطبیقی، پژوهشی در باب نظریه ادبیات و شعر روایی، ترجمۀ سیدحسین سیدی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد.
- نظامی گنجوی، الیاس بن یوسف،(۱۳۸۶) خسرو و شیرین، با مقدمۀ فرشید اقبال، انتشارات اقبال، چاپ اول، تهران.
- حکیم نظامی گنجوی(۱۳۸۷)، خسرو وشیرین، به کوشش سعید حمیدیان، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سوم، نشر قطره، تهران.
- مشهدی. محمد امیر، سبیکه اسفندیار(۱۳۹۴) تحلیل بن مایههای عرفانی داستان، «خسرو و شیرین» نظامی، پژوهشنامه عرفان، دو فصلنامه، سال نهم، شمارۀ نوزدهم، ص۱۶۵
علی شیر رستگار:دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی
ابوالقاسم قوام: استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی