خبرگزاری راسک: در این بخش نگاهی بر عهدشکنی امانالله خان در تعهد قرآنی ایشان با امیرحبیبالله خان کلکانی میاندازیم با نگاهی گذرا به تاریخ معاصر افغانستان، به وضوح مشاهده میشود که تاریخ سیاسی کشور مملو از عهدشکنی و بدعهدی امیران و شاهان قبیلهای افغان/پشتون در برابر اقوام غیرپشتون بودهاست. روند تعهدبستن با اقوام غیرپشتون و شکستن آن برای منافع قبیلهای و حفظ قدرت سیاسی بخشی از سیاست شاهان و امیران افغان بوده که از احمدخان ابدالی آغاز شد. احمدخان ابدالی و پسرش بهعنوان بانی تعهدشکنی در ساختار نظام قبیلهای نخستینبار درویش علیخان بادغیسی، یکی از کسانی را که با احمدشاه درانی پیمان بست و به مقام نایبالحکومه رسید را از نایبالحکومه عزل کرده و برخلاف عهد و پیمانشان، وی را به قتل رساندند. این روند همچنان در زمان نوادهی او ادامه یافت. امانالله خان و شاه غدار افغانستان (محمدنادرشاه) به عنوان میراثدار ارزشهای ناسیونالیسم افغانی و یاهمان پشتون نیز به این روش غیراخلاقی متوسل شده و تا کنون این روند جریان دارد.
روایتهای تاریخی موجود نشان میدهند که حاکمان قبیلهای و امیران افغان و یا همان پشتون برای اهداف قبیلهای و حفظ قدرت سیاسی خویش در مقاطع مختلف با اقوام و گروههای غیرپشتون در کشور عهد بستند و حتا برای کسب اعتبار خویش، قسم یاد کردهاند، اما پس از تحقق اهداف قبیلهای و رسیدن به آرمانهای خویش دوباره عهدشکنی نموده و به پیمان خویش حتا تعهد در قرآن، صادق نماندند. در تاریخ معاصر افغانستان توجهی بیشتر به عهدشکنی محمدنادرشاه پس از امضا و مُهر بر صفحههای قرآنکریم با امیرحبیبالله خان کلکانی روایت شدهاست. از همینرو، محمدنادرشاه در میان فرهنگیان و تاریخنگاران کشور بنام شاه غدار و قرآنخور یاد میشود. اما قبل از آن هم این موضوع تکرار شدهاست. در واقع میتوان گفت عهدشکنی با استفادهی ابزاری از قرآن از شیوههای معمول امیران و شاهان افغان بودهاست. قبل از آن، دسیسهای برای قتل حبیبالله خان کلکانی با چنین روشی یعنی امضاکردن در اوراق قرآنکریم، توسط امانالله خان طراحی شده بود که با افشاشدن آن طرح توسط شخص امیرحبیبالله خان کلکانی، ناکام ماند.
امیرحبیبالله خان کلکانی که در دولت امانی بهعنوان یک نظامی شجاع در قطعهی موسوم به قطعهی نمونه وظیفه اجرا میکرد، در جنگ منگل علیه شورشیان و سرکوب شورش مخالفان مسلح دولت امانی سهم فعال گرفته و بهخاطر اجرای شجاعانهی وظایف جنگی مدال خدمت و نشان شجاعت دریافت کرد، مدتی بعد حکومت وقت او را به اتهامهای دروغین و ساختگی دستگیر و زندانی کرد. امیرحبیبالله خان کلکانی مدتی پس از زندانیشدن موفق شد تا از زندان امانالله خان فرار کند؛ اما حکومت وقت باردیگر او را به اتهام ساختگی چون انتقال اسلحه به خارج از محل بود و باش، مورد پیگرد قرار داد. امیرحبیبالله خان کلکانی پس از چندین برخورد با دولت اماناللهخان به هند رفت که پس از مدتی دوباره به کابل برگشت. به روایت تاریخ افغانستان، امیرحبیبالله خان کلکانی پس از برگشت به کابل میخواست به شرط عدم بازداشت و عدم زندانیشدن از سوی امانالله خان دوباره به دولت بپیوندد. از همینرو، پیشنهاد نموده بود تا این کار را از طریق محمدولی خان دروازی نایبالسطنهی امانالله خان حل کند.
آنچه تاریخ معاصر افغانستان روایت کردهاست اینکه محمدولیخان دروازی نسبت عدم اعتمادی که بر تعهد امانالله خان داشت، برای وی خاطرنشان کرد که به عهد و پیمان امانالله خان باور و اطمینان ندارد و برای همین نمیتواند، خون آنها را به گردن بگیرد. امیرحبیبالله خان کلکانی پس از درک عقدههای فاشیستی امانالله خان در مقابل خود و همفکرانش دست به اقدامهای نظامی بر علیه دولت امانی زد و حرکت نظامی او پایههای حکومت امانالله خان را فروریخت. پس از فشارها بالای حکومت، امانالله خان احمدعلیخان وزیرداخلهی خویش را به نمایندگی از خودش برای مذاکره با امیرحبیبالله خان کلکانی به نزد او فرستاد و با او مذاکره کرد، در ختم مذاکره هردو جانب عهدنامههای را که درحاشیهی قرآن نوشته شده بود، امضا کرده و پس از توافق، دولت امانی برای امیرحبیباللهخان کلکانی رتبهی ژنرالی داد. برمبنای توافق انجامشده میان دولت امانی و امیرحبیبالله خان کلکانی، ۸۲ میل تفنگ ۳۰۳ بور و مقدار مورد ضرورت کارتوس نیز به وی داده شد و در بخش دیگر این توافق از پرداخت سالانه مبلغ ۳۰۰۰ روپیهی کابلی/ پول رایج افغانستان به عنوان معاش برای او درنظر گرفته شد.
امیرحبیبالله خان کلکانی پس از توافق با دولت امانی، با توجه به اقدامهای گذشتهی امانالله خان به او باور و اطمینان نداشت. از همینرو، برای آزمودن اهداف امانالله خان پس از این توافق، همراه با سیدحسین که بعد به عنوان نایبالسطنهی حکومت امیرحبیبالله خان کلکانی گماشته شد، وی را مورد آزمایش قرار دادند. مسوول مخابره یا تلفنچی دولت را تهدید کردند تا شمارهی ارگ را دایر کند، امیرحبیباللهخان کلکانی خودش را رییس بلدیه (شهرداری) یعنی فرد همراه وزیر داخله و حاضر در مذاکرات معرفی کرده و با امانالله خان صحبت کرد. او در تلفن برای امانالله خان توضیح میدهد، اکنون که با بچهی «سقا» عهد بسته کردیم و او را محبوس ساختهام «چه امر دیگری میفرمایید؟» امانالله خان فرمان داده بود که او را زود از بین ببر، حبیبالله خان کلکانی گفته بود که امکان ندارد، زیرا که با او «عهدِ حفاظت از جان» بسته شدهاست. امانالله خان در جواب گفته بود: «او با تو عهد و پیمان کرده نه با من، او را زنده نگذار!» سپس امیرحبیب اللهخان کلکانی بدون آنکه تلفن را قطع کند، خود را برای امانالله خان معرفی کرده و میگوید: «تا چند روز دیگر بالای کابل حمله کرده و کار پادشاه را یکسره میکنم.»
آری؛ عهدشکنیهای این شاه خلافکار در کنار تفکرات فاشیستی و برتریطلبی قبیلیهای او، منجر به مجادلهی قومی و درگیریهای سیاسی گردید که تا امروز ادامه دارد و دامن مردم این کشور را مملو از خون کردهاست. در سوی دیگر، در نتیجهی این پیمانشکنیهای غیراخلاقی و غیرانسانی و غرور کاذب او مبنی بر نادیدهگرفتن قدرت اقوام غیرافغان بود که منجر به شکست نظام سیاسی وی توسط پادشاه شجاع و عیار خراسان یعنی امیرحبیبالله خان کلکانی گردیده و او مجبور به فرار از کابل شد. در نهایت تعداد زیاد از عالمان برجستهی دینی لقب «خادم دین رسولالله» را به امیرحبیبالله خان کلکانی دادهاند که به عنوان امیر و پادشاه کشور بر تخت پادشاهی نشست.