نویسنده: پریانی پنجشیری
سیاه بختترین جامعه، جامعهی افغانستان است، آفتپذیر است، این جامعه را گند زده، بیقواره شده، پوسیده است. زیرا در این سرزمین اولویت بندی نیست، خودآگاهی نیست، دردمندی وجود ندارد. ببخشید! گفتم اولویتبندی نیست، میخواستم بنویسم، اولویت است، اما به چیزهای بیارزش، داده میشود، به چیزهای عریان اولویت داده میشود، به گزینههای کم ارزش، توجه صورت میگیرد. بیشتر به ظاهر اولویت داده میشود، تا باطن، انسانها بیشتر به ظاهرشان شناخته میشوند، به سیمای ظاهری ایشان پختهتر توجه صورت میگیرد، به چهره و قیافهی ظاهریایشان جاندارتر دیده میشود. معیار خوبی و زشتی را ریش تعیین میکند، دستار تعیین میکند، در اینجا ریش معیار شناخت انسانهاست، گویا تا ریش انبوهتر، انسانیت بلندتر، تا ریش ژولیدهتر احترام قدرتمندتر میباشد، انسانیکه ریش درازتر بگذارد، منصب بلند نصیبش میشود.
فهمیدن و نفهمیدن معیار نیست، علم و دانش به درد نمیخورد، نه تنها اینکه علم و دانش به درد نمیخورد، بلکه مانند خوره، گوشت آدم را نیز میخوره، هنر مهم نیست، هیچ چیز مهم نیست. برای کسب شغل و احترام، ریش دراز کافی است، ریش همه کاره است، ریش توان هر کاری را دارد. رسیدن به بلندیها و پلهها توسط ریش پیموده میشود، نیازی به علم و دانش و هنر، تخصص و تعهد ندارد. به علم دانش کسی توجه ندارد، دانش را قربانی ریش ساختهاند، هیچ گروهی به دانش نمیاندیشند، به ریش انبوه و دراز میاندیشند.
در این سرزمین انسانیت مرده است، اخلاق را دفن کردهاند، درخت همدیگر پذیری از ریشه خشک شده، میوه نمیدهد، اگر میوه هم بدهد، زهرآلود و خونآلود است، ایثار نیست، فداکاری نیست، احترام نیست، شفقت دزدیده شدهاست. همیاری و همکاری زخم خورده است، هرکس به فکر آیندهی خویش است، کسی به فکر وطن نیست. هر کسی از جایی میرسد، مال و جان این سرزمین را چپاول میکند و با خود میبرد. اولویت بندی نیست، کسی نمیداند، چی بکند. به گونهی مثال انسانها و رهبران این سرزمین به ظاهر، دانشجویان خوب توجه میکنند، ریش ایشان را کنترل میکنند، دستار ایشان را کنترل میکنند، به ایشان میگویند، ریش انبوه، بمانید، دستار سر کنید، لباس سفید به تن داشته باشید، چشمهای خود را سرمه کنید، لبهای گوشت آلود خود را لب سیرین بزنید، مویهای ژولیده خود را به شانه کشال کنید، ابروهای به هم پیوسته خود را مرتب کنید.
البته به پسران زیبا توجه خاصتر از این هم صورت میگیرد. اما چیزی عجیب، غریب، متضاد، گاهی شگفتانگیز، زمانی هم ننگآمیز این است که هیچ گروهی به اهداف اصلی توجه نمیکنند. هیچ کسی نمیخواهد، نصاب آموزشی را نو کند، آن را زنده سازد، به تن آن لباس جدید بپوشاند. هیچکس تا هنوز نگفته نصاب آموزشی به شستوشو ضرورت دارد، به پالایش نیاز دارد، کسی متوجه نمیشود که نصاب آموزشی نیز به تغییر ضرورت دارد.