نویسنده: دکتر مهران
افغانستان را تئوری برتریطلبی و قومگرایی اجازه نداد که در مسیر توسعه و رفاه گام بر دارد، پس از کنفرانس بن، باورها براین بود که این کشور در مسیر ترقی و تعالی گام بر میدارد، اما امریکا، تئوری پردازان و قومگرا های را که در افغانستان/خراسان فاقد اندیشه ملی بودند و به فرهنگ و ارزشهای افغانستانیها همچنان بیگانه، به کمک دستگاههای جاسوسی به نام تکنوکرات و متفکر وارد سرزمین ما کرد و آنها جز قومگرایی، تقویت گفتمان برتریطلبی تباری و فساد و خیانت، کاری دیگری نکردند و در آخرالامر کشور را تسلیم کردند و خودشان به زبالهدان تاریخ پیوستند و نامشان به عنوان خائین، مزدور و فراری زبانزد عام و خاص شد و کشورها و مرزها را درنوردید. وقتی امریکا از رئیس جمهور اوکراین خواست که کشور را ترک کند و به امریکا بیاید، او گفت که من اشرف غنی نیستم که کشور را تسلیم دشمن نمایم. همین بزدلی غنی را حتا بادارهای او هم در امریکا از سناتورها و سیاستگران امریکایی گرفته تا رئیس جمهور آن کشور بارها تکرار کرد. محصول و نتیجۀ سیاستهای خام و قومگرایانۀ پشتونیزم، میلیونها شهروند افغانستانی را مجبور ساخت تا به سراسر جهان متواری شوند و درنهایت کشور در کام تروریسم فرو رفت، میلیونها شهروند افغانستانی/خراسانی از رفتن به مکتب، دانشگاه و کار محروم شدند. اما همین تیرهبختهای که از ترس تروریسم و افراطگرایی از راهها و روشهای دشوار خود را به اروپا رساندند، اما همین که شکمشان سیر شد، به یاد قوم و تبار شان میافتند، اینها از فرهنگ اروپاییها یاد نگرفتند که وقتی یک انسان آلمانی و اروپایی از مزد کارش و زحمتش برای سیر کردن شکم شما تیرهبختها مالیه میدهد؛ ولی شما در آخر کار در نمکدان آنها تُف میکنید. اینکه همین جماعت قومگرا و تهی از انسانیت از جنایتها و تبهکاریهای همتبارانشان به بخاطر پشتون/ افغان بودن چشم پوشی نموده و حمایت میکنند، مسئلهیی نیست، چون عصبیت قومی در رگ رگ اینها ریشه داونده است و قرار نیست که ما انتظار اهلی شدنِ آنها را داشته باشیم. وقتی غنی آن افسونگر فراری که سالها در غرب زندگی کرد و فرزندان غربی تربیه کرد، اهلی نشد و دست از قومگرایی و تعصب برنداشت، از جوانان دیگر که چندی به اروپا رفته اند گلایهیی نداریم. اما مشکل این قومگرایان این است که اینها امروز مساله اقوام غیر پشتون را در افغانستان یکطرفه میدانند، اینک به فکر ویرانکردن پاکستان، مسلط ساختن یک اندیشههای قرونوسطایی، حاکمیت تروریسم، بسته کردن مکاتب و دانشگاهها به روی زنان و دختران پاکستانی، آواره کردن جوانان تحصیلکردۀ پاکستانی مثل جوانان افغانستانی/خراسانی و سپردن تمام دار و ندار مملکت به دست یک مشت ملای بی سواد و کم سواد پشتون و غیره هستند. اینها به همین ذهنیت قرون وسطایی روز گذشته در برابر کنسلگری پاکستان در آلمان تظاهرات کردند و پرچم آن کشور را پایین کشیدند. کاش خواست و آروزی آنها این میبود که دروازههای مکاتب و دانشگاه بهروی دختران و جوانان کشور خودشان(افغانستان/ خراسان) باز شود و طالبان دست از کشتار و بازداشتهای اقوام غیر پشتون و باشندگان افغانستان/خراسان بردارند. اما این جماعت برنامههای قرون وسطایی و غیر انسانی و اسلامی طالبان را صرفاً به دلیل قومی و تباری نادیده میگیرند، اما خواهان این هستند که ارتش پاکستان تروریستان دست پروردۀ خودشان را در قبایل نکشند و آنها را آزاد بگذارند تا پاکستان را هم مثل افغانستان/خراسان، گورستان شهروندانش بسازند؛ غافل از اینکه طالبان افغانستان/ خراسان را به زور نگرفتند، بلکه اقتدار غیر مشروع آنها نتیجۀ معامله امریکاییها و حکومت غیر مشروع اشرف غنی احمدزی بود. اگر غنی قدرت را به طالبان واگذار نمیکرد، غیر ممکن بود که آنها بر افغانستان/خراسان بر گردند و برنامههای غیر انسانی و قومی شان را به نام اسلام بالای اکثریت مردم این کشور تحمیل نمایند.
رفتار این جوانان عصبیتگرای افغان(پشتون) به همان ضرب المثل معروف زبان فارسی میماند که «به خانه خود آش بریده نمیتواند، به دیگران سمیان میبرد» اینها اگر از مرگ یک شاعرافغان/ پشتون پاکستانی ناراحت اند و از حقوق پشتونهای پاکستان حمایت مینمایند، چرا همین باور را در باره اکثریت مردم افغانستان ندارند؟ چرا کابینه تک قومی، تک جنسیتی، تک قشری و تک زبانی رژیم طالبان را نقد نمیکنند و دست به راهپیمایی نمیزنند؟ اینها با سرِ یک سفره با رژیم طالبان نان میخورند و با کسانی که اینها را آورده است، قهر میکنند.
جوانان افغان/ پشتون «لر و بر خواه» که تعصب و قومگرایی چشمهای آنها را کور و مغزهای شان را تهی از انسانیت کرده است، در حالی به دفاع از حقوق پشتونهای پاکستان برخاسته اند که محمود خان اچکزی یکی از رهبران پشتون پاکستانی افزون بر اینکه قصه «لر و بر» را مفت و جاهلانه میخواند و از این جهادگران پشتون میخواهد که «اگرشوق جهاد در پاکستان را دارید، بروید به فلسطین جهاد کنید» او گفت که«پشتونخواه بخشی از پاکستان است و نمیخواهیم مردم ما با ارتش وارد جنگ شوند» منظور پشتین یکی دیگری از دکانداران لر و بر در پاکستان «اعتراضهای خشونت آمیز معترضان را در فرانکفورد محکوم کرد» و با این کار آب سردی بر روی لر و برخواهان قومگرای افغانستان انداخت. سوال این است که وقتی رهبران ناسیونالیست پشتون در پاکستان طرفدار ایجاد یک رژیم قرون وسطایی پشتونمحور در پاکستان نیستند و میدانند که چنین ایدۀ در پاکستان پیاده شدنی نیست و اگر پشتونیزم به اساس یک دسیسۀ استخباراتی قادر به تجزیه پاکستان شود، زندگی را برای همه جهنم میسازد. پشتونهای آگاه و آیندهنگر به این مساله به نیکی معترف اند؛ اما فاشیسم کور افغانی، کشور را تسلیم تروریسم قومی و جهانی کرد و خودش در کشورهای اروپایی دنبال لر و بر میگردد و از قضاوت تاریخ و وجدان بشری نمیشرمد.