در دوره نخست حاکمیت طالبان، این گروه سیاست های سختگیرانه ای در بسیاری از زمینه ها داشت، اما در آن زمان مردم افغانستان که به تازگی از جنگ داخلی به سوی صلح نسبی بیرون آمده بودند، در امر تعلیم و تربیت مانند دوره کنونی توقع نداشتند و مطالباتشان محدود بود، اما در حال حاضر، در پرتو حمایت های جامعه جهانی، وجود امکانات و فرصتهای فراوان برای پیشرفت توقعات، انتظارات و چشم انداز های زندگی شان گسترده گردیده است. اما طالبان بدون تغییر و فهم این مهم همچنان بر ایده های ناسازگار با شرایط روز اصرار ورزیده و با منع تحصیل و اشتغال نیمه ی جامعه، غنچههای امید مردم را پژمرده کرده اند و مطالبات مردم و امت اسلامی را در سطح بینالملل نادیده گرفته برآورده نساخته اند.
تدوام مسدود ماندن آموزشگاهها به روی بانوان وطن به عنوان یک فاجعه بزرگ ملی، غرور ملی مردم را هدف قرار داده است.
مهمتر از آن انسداد آموزش و توسعهی معرفت و دانش، افق پیشرفت و رفاه و زیست شایسته جامعه ما را تیر و تار نموده و لکهای سیاهی بر پیشانی انسان افغانستانی در برابر ملت ها و تاریخ حک کرده است، تداوم این وضعیت باعث گستردگی جهل عمومی، تربیت ناسالم نسلهای آتی، توسط مادرانی بازمانده از کاروان اندیشه، معرفت و فضیلت خواهد گردید. مسلم است جامعه تربیت نایافته و مغفول از ارزشهای والای انسانی، از بدویت فاصله چندانی نخواهد داشت و در چنبره ضعف فکری، علمی و تکنولوژیکی اسیر ملل توسعه یافته و آگاه قرار خواهند گرفت و تداوم این روند تماما به نفع همسایگان توسعه و سلطه طلب ختم خواهد شد.
به عبارت دیگر با توجه به ممنوعیت تحصیل نصف جمعیت انسان افغانستانی، کمبود متخصصین در عرصههای مختلف به زودی چهره هولناک خود را آشکار نموده و افغانستان را در تمام عرصهها وابسته به کشورهای همسایه خواهد کرد و در نهایت استقلال و هویت ملی را به مخاطره خواهد انداخت. اینگونه است که کارشناسان معتقد گشتهاند منع تحصیل و انسداد مکتب و دانشگاه معلول اندیشه های پشت پرده و استعماری میباشد. این حقیقت از سوی برخی از رهبران این گروه درک شده و بعضاً به زبان آمده هم آوردهاند، اما ضعف توان درک واقعیت و حقیقت از سوی بدنه ی طالبان و سرسپردگی تصمیم گیرندگان اصلی انها به دیگران به پیمانهای است که آفات چنین تصمیمات و رویه های اعجاب انگیز و افت زایی را فهم نتوانسته، در نتیجه چنین اعمالی را به فرهنگ عمومی مردم نسبت دادهاند. با فرض وجود چنین تمایلی از جانب فرهنگ عامه، رهبران واقعی و مسئول مصالح ملت را میبایست مدنظر سیاست و استراتژی های خود قرار دهند. اما به نظر میرسد طالبان از درک چنین مسئولیتی نیز عاجزند.
مقامات طالبان به دلیل نداشتن دلایل قناعت بخش، استدلال قوی، منطق مستدل در مقابل دوربین ها دایما تکرار میکنند که این ممنوعیت دائمی نیست، اما اکنون موضع های مبهم آنها برای مردم و جهان شکل یک بهانه را به خود گرفته که قابل باور و قبول نیست. همین رویکرد در آینده سطح باور بر طالبان و به طور کلی جماعت رهبران دینی را کاهش خواهد داد.
مهمترین عوارض چنین سیاستها و رفتارهایی که به دین نسبت داده میشوند آن است که در درازمدت، تصویری منفی و نگرانکننده از نظام اسلامی و دینی در اذهان نسل آینده ایجاد خواهد کرد.
از جانب دیگر و در ارتباط با منع فعالیت اقتصادی و اجتماعی بانوان، زنانی که برای تامین مخارج ضروری خانواده مجبور به کار در خارج از خانه میباشند، سطح فقر را بیش از پیش بالاتر خواهد برد.
رشد اقتصادی افغانستان هم اکنون نیز که به دلیل ممنوعیت فعالیت زنان در این بخش با مشکل مواجه است. اگر ممنوعیت تحصیل آنان نیز ادامه یابد، گراف رشد اقتصادی بیشتر پایین خواهد رفت، گراف بیکاری و مفاسد اخلاقی بیشتر خواهد شد و اثرات منفی بیشماری بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور خواهد گذاشت.