نویسنده: عبدالمنان دهزاد
( بخش دوم )
بعد از سقوط حکومتِ به اصطلاح {جمهوریت}، بسیاری از مقامات ارشد جمهوریت غنی و حتا نزدیکترین افراد حلقۀ او، اذعان کردند که غنی تصمیم داشت قدرت را رسماً به طالبان تسلیم کند؛ اما سقوط نظام به چنان سرعتی پیش رفت که برای غنی مجالِ عملی کردن آن را نداد. حامدکرزی که همیشه در دولت غنی، همچون رئیس جمهور سایه عمل میکرد و پیوسته از برنامههای او حمایت میکرد. در گفتوگو با آسوشیتدپرس گفت که «طالبان پایتخت افغانستان را نگرفتند؛ بلکه آنها دعوت شده بودند» حمدالله محب، مشاور شورای امنیت ملی حکومت غنی و همه کارۀ دستگاه امنیتی کشور در گفتوگویی که به تاریخ ۲۴ سنبله/ شهریور ۱۴۰۰ با رادیو آزادی پس از فروپاشی نظام انجام داد، گفت که «محمد اشرف غنی رئیس جمهور پیشین کشور میخواست که قدرت را از طریق لویه جرگه(مجلس بزرگان) به طور مسالمت آمیز به طالبان انتقال دهد». او در رابطه به فرارشان از کابل، گفت که میترسیدیم که غنی به سرنوشت داکتر نجیب روبرو نشود، به همین دلیل افغانستان را ترک گفتیم. اما شخص غنی سه روز بعد از فرارش، در پیامی ویدیوی که از ابوظبی پایتخت امارات متحده عربی منتشر کرد، گفت که مسوولان امنیتی حکومتش به او گفته بودند که «جانش در خطر» است. فرض را به این بگریم که ادعای غنی درست باشد و جان او در خطر بود؟!، آیا او از نظر قانونی، اخلاقی و انسانی به عنوان یک دیکتاتور مستبد، سرقوماندان اعلای قوای مسلح کشور، حق داشت که حکومتِ جمهوری، دولت، نیروهای امنیتی و مردم افغانستان را بیسرنوشت رها کند و به خارج از کشور بگریزد؟ او در مصاحبۀ که رادیو چهار بیبیسی با گردانندگی یک ژنرال کهنهکار انگلیسی به نام «سر نیک کارتر» داشت، گفت که بهخاطر درگیری میان گروههای طالبان و ویران شدن کابل، تصمیم گرفتم که از افغانستان بیرون شوم. غنی در این مصاحبۀ افزون بر تأئیدی «خطری جانش» گفت که «دلیل اصلی خروج من، جلوگیری از ویران شدن کابل بود. دو گروه متفاوت از طالبان از دو جهت مختلف در حال وارد شدن به کابل بودند. احتمال یک درگیری شدید، بین آنها بسیار بالا بود». منظور غنی از درگیری بین طالبان(بهویژه گروه قندهاریها و شبکۀ حقانی» بود. سوال این است که آخر غنی چرا نگران درگیری میان شبکه حقانی و گروه طالبان بود؟ غنی نسبت به طالبان قندهاری بدبین بود. اولاً شبکۀ حقانی از قبیلهای غنی بود و غنی با این شبکه همذادپنداری قبیلهیی داشت و قبل از فرارش این گروه را در کابل جابهجا کرده بود. دوم اینکه او با سپردن قدرت به شبکه حقانی آخرین ضربه را به گروه طالبان قطرنشین زد و از حامیان منطقهیی آنها نیز انتقام گرفت. بیگمان وقتی غنی از کابل گریخت، تمام نهادهای امنیتی و تجهیزات نظامی بدست شبکه حقانی افتاد. غنی در مصاحبۀ که با این ژنرال نظامی ارتش بریتانیا انجام داد، تنها نگران جنگ بین شبکۀ حقانی و گروه طالبان بود، نه بههدر رفتن دستآوردهای بیست ساله، که به دروغ از آن یاد میکرد و نه هم فروپاشی ارتش و نظام افغانستان، نه سپردن سرنوشت مردم افغانستان به دست گروه طالبان و نه گسترش فقر و بیچارهگی و آوارهگی مردم افغانستان. با فرار غنی همه چیز به هم ریخت و کشور به کودالی بدبختی فرو رفت.
برادر اشرف غنی که در دوران زمامداری غنی نقش «شب ملنگ و روز پلنک» را بازی میکرد و ظاهراً علیه غنی سخنرانی و مصاحبه انجام میداد. پس از فرار غنی، فرار برادرش را کودتاه و توطیه از سوی امرالله صالح خواند و گفت که برنامۀ صالح بود که رئیس جمهور در کابل بماند و کشته شود. اما واقعیت این است که صالح نه تنها هیچ برنامۀ مدون سیاسی برای حال و آیندۀ کشور و شخص غنی نداشت و حتا اصلاً خبر هم نداشت که در کشور چه میگذرد. به همین دلیل وقتی ولایتها یکی پیدیگر سقوط میکرد، صالح آن را «راز اطلاعاتی»، «خط باریک»، «عقب نشینی تکتیکی» نام گذاشت، اما زمانی دید که برنامۀ سقوط روی دست است، قبل از غنی از کابل به پنجشیر گریخت. هرچه بود که غنی به عنوان سرقوماندان اعلای قوای مسلح و همهکارۀ نظام، مسبب سقوط و بحران بوجود آمده است.
غنی مدتها قبل میتوانست از فروپاشی نظام جلوگیری کند. بهخصوص زمانی که طالبان شرط پذیرش حکومت مؤقت را کنارهگیری او از قدرت دانستند؛ اما غنی هرگز به این خواست طالبان، امریکا و سایر رهبران کشور، تن نداد. چون غنی نسبت به حفظ قدرت جنون داشت و از دست دادن قدرت را به معنای از دست دادن «زندگیاش» میدانست. او طرفدار ادامۀ وضع موجود بود. برایش کشتار مردم و نیروهای امینتی مهم نبود. زلمی خلیلزاد که از دوستان پنجاه ساله اشرف غنی است، به این نکته اشاره میکند«غنی حفظ وضع موجود را ترجیح میداد. این وضعیت میتوانست او را در قدرت حفظ کند. ».برای غنی دستآوردهای بیست ساله و رنج مردم مهم نبود، چون او جزءِ یک پروژۀ استخباراتی به افغانستان آورده شد و به صورت غیر مشروع و مردمی به قدرت رسید. رئیس امنیت ملی پشین افغانستان در اظهاراتی گفت«اشرف غنی» بخشی از «پروژه» بود. غنی هیچگاهی پشتیوانۀ مردمی نداشت، به همین دلیل نه به مردم افغانستان اعتماد و باور داشت و نه حتا به نیروهای امنیتی کشور. بنابراین وقتی تصمصیم گرفت که از افغانستان فرار کند، هیچ یکی از مسوولین نهادهای امنیتی را در جریان نگذاشت. به همین ترتیب برای او فقط بودن خودش در قدرت اولویت داشت. غنی در هفت سال دورۀ زمامداریش به چیزی کمتر از انحصار قدرت قانع نشد. او افزون براینکه سرقوماندان قوای مسلح کشور بود، رئیس هر سه قوه (قوه اجرائیه، قوه مقننه و قوه قضائیه» بود. غنی از رأس تا قاعدۀ نظام را زیر نظر داشت و حتا استخدام یک شهردار در یک گوشۀ دور دست کشور را خود شخصاً بهعهده داشت. حمدالله محب و فضلی تمام بخشهای امنیتی و ملکی کشور را بدوش داشتند. وقتی اینها از کشور فرار کردند، نظام عملاً در خلأ سیاسی و امنیتی فرورفت و کسی دیگری نبود که کشور را مدیریت کند.
یکی دیگری از سرافگندی تاریخی و خیانت ملی که دامن غنی را گرفت، میلیونها دالری بود که او با خود از کشور بیرون کرد. پس از فرار غنی معتبرترین رسانههای ملی و بین المللی به این مساله پرداختن، غنی در سخنرانی ویدیوی که پس از فرارش داشت، جهت تبرئه خود، گفت که من هنگام فرار فرصت نداشتم که «چپلکهایم» را بپوشم. اما استیوکول نویسندۀ کتاب»جنگ اشتباح» در مقالۀ تحت عنوان« اسرار شکست دیپلماتیک امریکا در افغانستان»به این موضوع پرداخت و برخلاف ادعاهای غنی خاطر نشان کرد که غنی نه تنها یک ماه قبل آمادهگی فرار را گرفته بود، بلکه محب به امریکا تماس گرفته بود که ما را هم با خود ببرید. او مینویسند: «اواخر ماه جولای بود که غنی و محب در خصوص احتمال اینکه مجبور شوند از کشور بگریزند، گفتوگو کردند. یکی از اولویتهای غنی این بود که کلکسیون کتابهایش را از هر آسیبی حفظ کند. ترجیح او این بود که از پایتخت افغانستان به سمت شرق این کشور برود، چراکه او در آنجا متحدان سیاسی و نظامی داشت. محب معتقد بود که اگر غنی مجبور به ترک افغانستان شود، تاجیکستان و ازبکستان مقاصد مطمئنتری هستند، چراکه تنها با یک پرواز هلیکوپترهای امای ۱۷ میشد به این دو کشور رسید. در ماه آگوست، محب به قهار کوچی رئیس تیم محافظین اشرف غنی دستور داد که طرح خروج اضطراری را بر همین اساس آماده کند. اما وقتی که طالبان به حومه کابل رسیدند و امریکاییها و متحدانشان هم خروج نیروهایشان را تسریع کردند، محب و غنی نمیدانستند که آیا آنها در لیست خروج امریکایی هستند یا خیر!. روز چهاردهم آگوست، محب متوجه شد که یکی از همکارانش در کاخ ریاستجمهوری افغانستان در فهرست افراد در معرض خطر سفارت امریکا در کابل است و میتواند به همراه امریکاییها افغانستان را ترک کند. آن روز بعد از ظهر، محب از طریق تلفن با یکی از رابطهایش در وزارت خارجه امریکا تماس گرفت. آنها دربارۀ روند گفتوگوهای صلح صحبت میکردند که محب کمی مکث کرد و پرسید: «آیا برای خارج کردن من و اشرف غنی از افغانستان برنامهای دارید؟» آن مقام امریکایی از محب خواست درخواستی مکتوب برایش بفرستد. محب نیز در یک پیامک برایش نوشت: «تمایل دارم در صورتی که توافق سیاسی در افغانستان به دست نیامد، من و رییسجمهور اشرف غنی در فهرست افرادی که دولت امریکا خود را موظف به خارج کردنشان از افغانستان میداند، قرار بگیریم.» پیامک ارسال شد و رابط محب در وزارت خارجه امریکا تایید کرد که پیام را دریافت کرده است. مبهم بودن این گفتوگو، محب را نگران کرده بود: «با خودم فکر کردم که امریکاییها قصد ندارند ما را نجات دهند.» محب با یکی از مقامات ارشد امارات متحده عربی تماس گرفت. او به غنی اطمینان داده که امارات به غنی و دستیاران ارشدش پناه خواهد داد. او گفته بود که پادشاهی امارات هواپیمایی را روز دوشنبه شانزدهم آگوست به کابل خواهد فرستاد و هواپیما در فرودگاه منتظر خواهد ماند و خلبان تنها با اشارهای میتواند پرواز کند.»
ادامه دارد….