(بخش نخست) نویسنده: امان الدین روزیانفر
من از روی تخصص و رشتۀ تحصیلیام علاقهمندی خاص به نوشتهها و یادداشتهای پُربارِ رهبران، سیاستگران، انقلابیون، نخبهها و اندیشمندان شرقی و غربی معاصر که به هر بهانه و هدفی در جوامع انسانی درخشیدند، تغییر آوردند و ماندگار شدند هستم، به خصوص آنهایی را که در هرشرایط و اوضاع دشوار پای باورها، اندیشه و ارزشهای خود ایستادند و در راه رسیدن به هدف، الگوی تودهها بوده و برای ملتها چراغ و نقشه راه شده اند.
در میان این همه اندیشهها و میراث ماندگار، صبر و سرسختی نیلسون ماندلا، هشیاری ورهبری مهاتاماگاندی، نجابت فیدل کاسترو، آزادگی چگوارا، جنون آدلوف هیتلر، زیرکی چرچیل، دیپلماسی هنری کسینجر، استراتیژیهای جنگی قاسیم سلیمانی، رزمندگی و شهامت احمد شاه مسعود، فداکاری، معنویت،کارازما، استقلالیت و انقلاب پرشور پروفیسور استاد برهان الدین ربانی(رح) که اکثرِ این موصوفات را به خود جمع کرده، از آموزندهترین درسهای تاریخ برای من است!.
این متن بعد از خوانش عموم نوشتهها، پیامها و سخنرانیهای است که در مورد استاد پروفیسور برهان الدین ربانی (رح) ریس جمهور دولت اسلامی افغانستان صورت گرفته و از لای کتابهای ( مرکز تدوین آثار رهبرشهید) که من از هر چمن سمنی برداشته و در مورد آن رهبر شهید( رح) صید مروارید رخشانکردهام.
نوشتههای ارزشمند و خاطرات پربارِ از شخصیتهای فرهیخته ملی، منطقهی و بین المللی در ابعاد مختلف شخصیتی مانند سیاستورزی، فرهنگ دوستی ، کرم و جوان مردی، زهد و تقوا، و پویایی و رهبری آن « حاکم حکیم» نوشته شده است. اما در این متن، من مسیر دیگری(نظامیگری) اشرا به واکاوی گرفتهام که رهبر شهید(رح) با در نظرداشت اولویت سیاست افغانستان این بخش را فربه و پُربار نمود و این درس را به رهروانش به میراث گذاشت.
دانش علوم سیاسی به ویژه روابط بین الملل با کلمات اقتدار، قدرت، امنیت، دولت، حاکمیت، نفوذ و مشروعیت پیوند ناگسستنی دارد و حتی از دالهای مرکزی این گفتمان به شمار میرود که برای کاربرد و تحقق قدرت و زعامت راههای مختلف را پیموده و برای بدست آوردن آن مسیرهای دشوار و نَفسگیری را پیشکش علاقهمندان و پویندهگان این رشته نموده است. رهبر شهید با در نظرداشت جایگاه خاص قدرت و نفوذ سیاسی رویکرد نظامی بودن را ترجیح و آن را در مقاطع مختلف از اولویتهای مبارزات دانسته است.
اندیشهی واقعگرایی” نقش زور” در سیاست جهانی را تعیین کننده میداند و برای تسخیر سرزمینها، فضا، آب و منابع بحرانزا گزینه نظامی را روی میز خود گذاشته و قدرتهای جهانی و مِنطقهی، هزینههای هنگفت را سالیانه مصرف دسترخوان خود کرده و میلیاردها دلار را صرف تفوق و برتری طلبی در راه ثبات و امنیتی سازی خود میکنند.
به بیان ساده؛ نیرو نظامی به هرگونه نیرویی نظامی که در سازمان رسمی و حکومتی یا غیر رسمی در قالب سازمانهای شبه نظامی و حتی چریکی، برای جنک و پیکار آموزش دیده باشد گفته میشود. تاریخ نظامی به عنوان تاریخ نبردها، سرکشی، طغیان، آورگی، به پیش و عقب رفتنها به منظور وضع مطلوب است که جنگهای آزادی بخش، کودتاها و کش و قوسهای نظامی مصداق این گزینه است.
افغانستان در این رویکرد تیکهی جدابافته از دیگر دولتها نیست. تاریخ این سرزمین گواه رویدادهای خونینتر برای بدست آوردن اقتدار و زعامت سیاسی بوده و بنیاد تاریخ معاصر افغانستان به کشتن، کودتا، جعل، دستنشاندگی، فرار و خانهجنگیها برای کسب قدرت در میان اقوام و خانوادهها گذاشته شده و آزمونگاه ایدیولوژیهای شرقی و غربی در هر برهه زمانی بوده و کمتر زمامداران امور بدون وابستگی در این سرزمین حکمروایی کرده اند. بی هیچ تردید رهبر شهید(رح) در طول حیات سیاسیاش به پیمانه زیاد ” داغ اسارت” را نپذیرفته و بر بام بلند نیکویی و نیکنامی زعمات و انقلاب مردم افغانستان ایستاده است و انقلاب را با جان مایه عمر خویش و عرق پیشنانی بدست آورده است.
عملکردها، هجرت و مبارزه مسلحانه گرم استاد پروفیسور برهان الدین ربانی(رح) در صفوف چریکها و دیگر رزمندگان، دلیل بر باورمندی او به بعد نظامی در رویکرد سیاسی و گرفتن زعامت سیاسی است. وقتی به تاریخ مبارزات سیاسی- نظامی رهبر شهید(رح) نگاه عمیق شود، دیده میشود که اکثر عمر پربهای خویش را در بخش نظامی صرف کرده و به نظم و ترتیب آن پرداخته است. چنانچه رهبر شهید مینویسد: (جمعیت برای استحکام قدرتهای رزمی، استراتیژی خود را بر مبنای تمرکز و توحید قدرتهای جهادی و رشد و تشجیع اسعتدادهای جهادی استوار ساخت، در حالیکه بعضیها چنین میاندیشیدند که تشویق بیش از حد برخی از فرماندهان، عامل عصیانگری و استقلال طلبی و استغنای آنان از مرکز رهبری میشود، اما جمعیت بدون خوف و هراس تا آنجاکه مقدور بود برای رشد نظامی و سیاسی فرماندهان مستعد پرداخت؛ تا این چهرههای درخشان در گوشههای تاریک باقی نمانند و در فردای این کشور آنچنان که در دوران مبارزه مسلحانه در بعد نظامی از خود رشادت و قابلیت نشان دادهاند، در اداره سیاسی جامعه نیز عملاً مطرح شوند و روی همین سیاست، حالا مشاهده میکنیم که جمعیت اسلامی در سراسر افغانستان دارای برجستهترین فرماندهان و جبهات مقتدر میباشد. (ماکیستیم و چه می خواهیم، ربانی، ص ۱۰۶).
در این نوشته دو موضوع عطف توجه می کند: نخست؛ استراتیژی دراز مدت و طولانی رهبر شهید به فردا و آینده سیاسی افغانستان، دوم؛ دل فراخ، نجابت و صلابت آن پیر خردمند که هیچ تهدید و نگرانی را از بابت قد کشیدن افرادش نمیدید. این متن بیان میکند که استاد شهید رشد و بالندگی افراد نظامی را از اولویتهای کار سیاسی اش قرار داده و همچنان بودُش آنها را از افتخار ملت افغانستان و جهان اسلام میداند:(اصل فراهم کردن زمینه برای رشد استعدادها در مشی تشکیلات اداری و نظامی جمعیت به صورت مداوم رعایت شده است و از همین جاست که ملاحظه میشود که چهرههای درخشان جهادی هریک به سهم خود جزیی از افتخارات ملت قهرمان و جهان اسلام به شمار میرود( ماکیستیم و چه می خواهیم، ربانی، ص ۱۰۶-۱۰۷).
انقلاب پُرشور و پرافتخار پروفیسوربرهان الدین ربانی(رح) زنجیرههای استبداد قومی و دولتداری را شکست و همه مردم افغانستان در آن مشارکت یافتند، و همچنان بعد از ختم دولت اسلامی به زمامداری رهبر شهید و حضور نیروهای ناتو در افغانستان و در حینحال تشکیل یک دولت فراگیر مردم سالار باوجود کاستی های آن حاکم بود و افراد وابسته به جمعیت اسلامی در پیشاپیش مبارازات مردم سالاری قرار داشدند. همه ما گواه هستیم که سیاستگران و فرماندهان جمعیت اسلامی بخش کلان و بدنه اصلی نظام را تشکیل میداد. با وجود مداخلات مستقیم آمریکا در تعیینات کابینه افغانستان، نمایان بود که فرماندهان، سیاستگران و کادرهای دست پرورده رهبر شهید(رح) نقش تعیین کننده و پُر رنگ در نظام بیست ساله یا حضور آمریکاداشت. در حالیکه قبل از ایجاد دولت اسلامی و همچنان حضور ناتو در افغانستان از مشارکت اقوام، فرماندههان و تشکیل یک دولت فراگیر که متشکل از همه اقوام افغانستا باشد خبری نبود و اگر بود به پیمانه اندکی.
افراد و شخصیتهای که در کنار رهبرشهید( رح) کار و پیکار کرده اند از بزرگی و بینش عمیق رهبر در رشد کادرها در زمنیههای مختلف گواهی دادهاند و حضور پر رنگ این فرماندهان و سیاستگران در بیست سال گذشته گواه بر این مدعاست. دکتور شمس الحق آرایانفر مینویسد که «مکتب جهاد افغانستان قهرمانان بزرگی را به جامعه تقدیم کرد که میتواند مایه افتخار ملت و میهن باشد. شمار بیشتر این قهرمانان زیر رهبری استاد بارور شدند ، شاید اگر مدارا و بزرگ اندیشی استاد شهید نمیبود، چنین نمیشد. همچنانکه برخی از رهبران از بزرگ شدن قوماندانان واهمه داشتند و آنها را خرد میکردند و یا سر به نیست میکردند، اما قهرمانان پرورده استاد شهید شهرت جهانی یافتند. استاد ذبیح الله خان، احمد شاه مسعود، صفی الله افضلی، اسماعیل خان، مارشال فهیم، استاد عطامحمد نور، حضرت علی، ملانقیب الله آخندزاده، عبدالحی حقجو، آرینپور، نجیم الدین خان… ( مرد نمیرد به مرگ، تدوین آثار استاد شهید، کابل؛ ص: ۶۱-۶۲). .
چهرهها و شخصیتهای نام برده در سه دهه اخر سیاست افغانستان مهرههای درشت و تعیین کننده امور و زعامت مردم افغانستان بودندکه آنها زیر دست پُربار رهبر شهید قد کشیدند و کام یافتند، اما در این مدت چنانچه توقع میرفت، به آن خط و نشان راه نرفتند و جاده عوض کردند و به پیغام بیدارگر شرق حضرت اقبال (رح) پشت کردند:
کــهــن شـاخــیکــه زیــر سایــه او پَـر بــرآوردی
چو برگش ریخت از وی آشیان برداشتند ننگ است!
در رویکرد سیاسی رهبر شیهد(رح) و بعد از آن همه خود را در آیینه دولتداری میدید :(گذشته از این بیستری استاد ایجاد کردکه هزاران مرد سیاسی پرورده شد. این استاد بود که سیاست و انقلاب را تودهای کرد. همه اقشار مردم به جهاد داخل شدند و همه اقشار و طبقات و اقوام ملت سیاسی شدند و از سیاست بهره یافتند) همان؛ ص ۶۲).
نوشتهها و روایات از شخصیت و سجایایی رهبر شهید (رح) که او را مرد صبور، حلیم، مودب و متواضع خواندهاند، دیده میشود که استاد شهید نظر به اقتضای حال و اوضاع گاهی قاطعترین تصمیم را اتخاذ میکند و به آن پا میفشارد. چنانچه رهبر شهید(رح) میگوید:( مبارزه اسلامی در هوا برنامه ریزی نمیشود و بر وهم و خیال، اتکا نمیکند، واقعیت های اجتماعی و نیازمندیها، نوعیت و شکل مبارزه را تعیین میکند و بنابر این مبارزه اسلامی، گاهی به صورت دعوت آرام و منطقی و گاهی تُند و انقلابی و وقتی هم در شکل برخورد قهرآمیز و فیصله کن صورت میگیرد( همان؛ ص ۴۲). این گفتار عمیق و بینش عالی میرساند رهبر شهید در صف نظریه پردازان واقعگرا ایستاد است که تصمیماتاش را مبتنی به اوضاع سیاسی و جامعه اتخاذ میکند و در بیانات خرد مندانهاش به”برخورد قهرآمیز ” که بعد نظامیگری و انقلابی دارد پیوسته تاکیددارد.
هر چند زعامت سیاسی استاد شهید(رح) به نامهربانیهای فراوان افراد عقدهمند، حسود و بی ظرفیت داخلی و دولت های متخاصم منطقهای و فرا منطقهای مواجه بوده که همه روز فرصتها را از استاد میربود. حتی در پی نزاع داخلی، گروه بی نام و نشان که هیچ نیروی داخلی وجود نداشت بخاطر زوال و از بین بردن دولت اسلامی که استاد زعامت آن را داشت از دامن استخبارات منطقه سر برون آورد.
دولت اسلامی با هزار یک دشمن داخلی و بیرونی روبرو بود، بازهم رهبر شهید چارهای میاندیشد و« جبه مقاومت ملی» را که عموماَ از فرماندهان و افراد نظامی تشکیل شده بود بخاطر مهار دشنمن ایجاد می کند، و مسوولیت آن را به شهید احمد شاه مسعود وزیر دفاع دولت اسلامی و دیگر فرماندهان نامدار می سپارد.
بیتردید جبه از افراد نظامی کار کشته و آب دیده تشکیل میشود، و برای دفاع از ارزشهای اسلامی و انسانی یا تسخیر یک سرزمین از چنگ دشمن برنامه و اهدافش را به نمایش میگذارد، و عملا درگیر جنگیهای چریکی، فرسایشی، تجهیز وترتیب و سایل و ابزار جنگی برای فرماندهان، چریکها و سربازان و نیروهای تحت امرش میشود.