(بخش آخر ) نویسنده: امان الدین روزیانفر
رهبر شهید در زمان مخالف بودنش علیه نظام دست نشانده شوروی و بعد از آن رهبر و موسس جبهه جبهات مقاومت ملی در امر رهبری، فرماندهی و فراهمکردن تجهیزات از همهگان سبقت کرده بود، با وجود نخبگی سیاسی، فرهنگی، تعلیمی و تربیتی، سلاح برداشت، لباس نظامی برتن کرد، دستمال مقاومت به گردن آویخت و کلاه آزادگی برسر نهاد و بر علیه دشمن کوه به کوه و دره بدره رزمید، و با این کار هرگز مشروعیت سیاسیاش را از دست نداد. و این روحیه صف شکنی و سنگر پذیری ارادهاش را در برابر دشمن به نمایش گذاشت و در هر گوشه این خاک ارگ و سنگر گزید.
چنانچه در بینش و منش رهبر شهید دیده میشود که او با همگان با رعایت حقوق بشر نگاه انسانی داشته، اما به فرماندهان و آزادیخواهان جایگاه «خاصتر» را نسبت به دیگران در امر مبارزه و پیکار قایل شده است:( مردان بزرگ و آنانی که در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آرمانهای بزرگ دارند، از افتخارات ملتها محسوب میشوند و جایگاه خاصی در تاریخ ملت خود دارند؛ اما آزاد مردانی که در راه دفاع از آزادی و استقلال در راه دفاع از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی، در سنگرهای داغ جهاد و مقاومت، برای رهایی ملتهای خویش مبارزه میکنند، جایگاه خاصتر دارند( استاد و ارزشهای جهاد و مقاومت، مرکز تدوین آثار استاد شهید، کابل، ص ۱۷).
رهبر شهید در دوران مبارزات سیاسی و نظامی به امور فرهنگی توجه خاص مبذول داشته و از فعالیت های فرهنگی غافل نبوده، اما با در نظرداشت جَو و فضای حاکم حتی کارهای نظامی را سرلوحه تمام برنامههایش قرار داده است: ( با شروع جهاد، بسیج مردمی و جِهاد مسلحانه را در اولویت کاری و مبارزتی خود و ملت افغانستان قرار داد، و در میان سایر رهبران جهادی محور و محرک اصلی بسیج مردمی و فعالیت های علمی جهادی نقش ایفا میکرد( همان ص ۵۴-۵۵). در صفحه بعدی این کتاب به وضاحت و با نقل قول از دکتور عنایت الله خلیل هدف آمده است: «همه ما شاهدیم که استاد شهید به تعقیب کودتای ننگین هفت ثور، در ایجاد و برنامه ریزی تشکیلات و ائتلافهای جهادی و اتحادی مجاهدین، نقش مرکزی و سازنده ایفا کرده است»( همان؛ ص : ۵۶).
هر پهلو و گوشهی از مبارزات رهبر شهید که واکاوی شد، قطعاً در آن از جهاد مسلحانه و جنگهای هدفمند به فراوانی یافت میشود، و این رویکرد را عاقلانه انتخاب کرده است. رهبر شهید در امرِ شناخت مسئلهها نهایت واقعگرا و واقع بین بود و هیچگامی را بدون هدف بر نمیداشته است؛ چون شناخت رهبر شهید از قضایای افغانستان تنها بر بعد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نبوده و شناخت اولویتها را که سیاست افغانستان ایجاب میکرد برآن مهر تایید گذاشته است: «در امر مبارزه به شدت واقع بین بود، هیچگاهی شعارهای میان تهی را نمیپذیرفت، از دید او یک مبارز هنر مند نیست که برای جلب توجه تماشاگران وارد عمل شود، بلکه هر گام یک مبارزه، باید منتج نتیجه مفیدی گردد».(همان؛ ص : ۷۶).
استاد شهید در سیاست افغانستان رویکرد سیاسی را بسنده نمیدانست و پویسته با رویکردهای واقعگرایی تمسک میجست. دانش علوم سیاسی- مکتب وقعگرایی را که بیشتر بر امنیت و نظامیگری تاکید میکند و سیاست را همیشه سیال و پویا معرفی میکند، استاد شهید در سیاست خود بر این نقطه انگشت تمام گذاشته و او قضایا را پیوسته با بعدی نظامی پاسخ داده است:«از همین رو بود که با تسلط طالبان بر کابل، دست از مبارزه بر نداشت، خمی به ابرو نیاورد، دچار تزلزل و دو دلی نشد و به حیث ریس جمهور مشروع و قانونی افغانستان تا نجات افغانستان از دست طالبان وابسته به پاکستان به مبارزه خویش ادامه داد»( همان؛ ص ۸۷).
هر زمان که سخن از سیاست، استقلالیت و آزادگی شده، استاد در پیشاپیش این قافله ایستاده است ، محور و مرکز ثقل سخنان استاد شهید را انقلاب و آزادی احتوا می کند، چون او میدانست که بدون برنامههای نظامی راه بجای نخواهیم برد. همانگونکه استاد بخاطر پاسداشت « فتوحات شمال؛ مزارشریف، سمنگان و سایر مناطق کشور» بیان داشته است: «سنگرداران قهرمان و فرماندهان عزیز! هریک احمد شاه مسعود! مولوی محمد علم! عطا محمد خان! قوماندان محمد علم خان! مولوی عبد الظاهر! قوماندان حمیدالله صد باشی! قوماندان سیف الله خان و همه سنگرداران عزیز اسلام در مزار شریف، سمنگان و سایرولایات کشور، «بعد از تقدیم سلام» نخست پیروزیهای بزرگی را که به یُمن همت شما دلاوران مومن نصیب ملت مسلمان افغانستان شده است، به فرد فرد شما تبریک عرض می دارم.( پیغام رهبر، جلد سوم، مرکز تدوین آثار رهبر شهید، کابل ص: ۴۳).
رهبر شهید صدها فرمانده پرشور و آزاده در نقاط مختلف کشور تربیت و آنها را تقدیم جامعه کرده است. و زمان که احمد شاه مسعود ( قهرمان ملی) به شهادت میرسد، پیامهای امید دهنده را به ملت مسلمان و فرماندهان ابراز میکند. رهبر شهیدهرچند نبود احمد شاه مسعود را ضایعه جبران ناپذیر دانسته، اما شهادت او را مایوس کننده نمی پندارد«یقیناَ شهادت احمدشاه مسعود نه تنها تزلزلی را در اراده ملت مقاوم، رهبران و فرماندهان و دلیرمردان سنگرنشین ایجاد نکرده و نخواهد کرد؛ بلکه تصمیم و اراده آنان را مستحکمتر ساخته است» ( همان ص؛ ۳۴).
بعد از تشکیل حکومت موقت، رهبر شهید در خطابه هایش به جهانیان و سیاستگران و اعضای کابینه افغانستان گوشزد کرده و از افراد و ابسته اش را در تربیون ها و جلسات حمایت می کند« اگر طرفدار امنیت در این کشورید، باید برای تامین امنیت از آن نیروهای مخلص، مومن و متعهدی که طی دوره پُرافتخار افغانستان، مسوولانه و متعهدانه در حمایت و دفاع از آزادی و عزت این کشور، فداکاریها زیادی کرده اند، کارگرفت و نباید آنان از صحنه دور شوند»( خط رهبر، جلد ۵، تدوین آثار رهبر شهید، کابل. ص, ۱۳۸).
بیتردید برای من از هزار یک روایت و حکایت که از رهبرشهید کردهاند هیچ کدام جذابتر و غرور آفرینتر به اندازه سنگر رفتن، اسلحه برداشتن و بر علیه دشمن در صف ایستادن نیست. رهبر شهید با خرد و عقلانیت سیاسی که داشت، این اندیشه را برتابد که او در تشخیص امورات کاربردی مانند صلح و جنگ، سیاست و امنیت، فقر و اقتصاد و دیگر بخشها از کم نظیرترین رهبران دنیاست که پیوسته بیماری های جامعه را تشخیص و داروی برای درمان آن تجویز میکند.
در طول نیم قرن سیاست و مبارزه رهبر شهید، هیچ بخشی را به اندازه افراد نظامی برجسته و فربه نساخته است. هرچند در امورات فرهنگی، تربیتی، اقتصاد، اداری و ساختاری توجه خاص مبذول داشته، اما بیشترین توجهاش را به افراد نظامی معطوف و آنها را مسیر و حمایت کرده است. حضور بیست ساله آمریکا در افغانستان نشان داد که فرمانده هان و سیاستگران مربوط به جمعیت اسلامی در بیشتر موقفهای حکومتی قرار داشتند و از مزیت های مادی و معنوی این دوره استفاده کردند.
در فرجام؛ سخن معروف را خواندهام که آن را به کنفسیوس نسبت میدهند« اگر برای یک سال برنامه دارید گندم بکارید، اگر برای ده سال و بیشتر از آن برنامه دارید درخت بکارید، اما اگر برای هزاران سال برنامه دارید انسان بکارید( تربیت کنید) ». مصداق چنین سخن دست پرورده های رهبر شهید(رح) سه دهه سیاست افغانستان را در فراچنگ خود داشتند و هنوز مبارزات عدالت خواهانه و خویش را ادامه میدهند و در کش و قوسهای سیاست کشور یک طرف قضایای افغانستان هستند. رهبر شهید در خانه مورچگان آب ریخت، با جهان بینی فراگیر و انسانی از غور تا نورستان و از فاریاب تا خوست، پکتیا، فراه و بادغیس جرس بیداری نواخت و صدای بیداری و برابری را در گوش همگان دمید، گوشه های پنهان، محروم خوابیده را تلنگرزد و از این گوشه های پنهان فرماندهان سترگ تحویل جامعه نابرابر ما داد.
و می شود رستاخیز بزرگ و انقلاب پرشور رهبر شهید(رح) را با این سروده علامه اقبال بزرگ تعبیر بهتر کرد:
بانشه درویشی در ساز دمادم زن
چون پخته شوی خود را بر سلطنت جم زن
گفتند جهان ما آیا به تو می زیبد
گفتم که نمی زیبد گفتند که بر هم زن
در میکده ها دیدم شایسته حریف نیست
با رستم دستان زن با مغبچه ها کم زن *
لخت دل پرخونی از دیده فروریزم
لعلی ز بدخشانم بردار و بخاتم زن.
در فرجام مشغله، تکاپو، انقلاب و بزرگی رهبر شهید (رح) را با تک بیت عبدالودود نائل لاجوردین شهری که با روزگار و مبارزات استاد پیوند ناگسستنی دارد به پایان می بریم:
قفس بشکن، پر و بالی بدی، پرواز ممکن کن؛
در ایـن سیاره شـهـرِ بی افـق، آواز ممکن کـن.