نویسنده: سوفیا نینا برنا آصفی
مترجم: م.سعیدی
مسئلهی افغانستان به مسکو دلیلی میدهد تا از نزدیک در امور امنیتی آسیای مرکزی درگیر بماند.
در شرایط جدید ژیوپولیتیکی، روسیه تلاشهای دیپلماتیک خود را درافغانستان تقویت کرده است تا خود را تضمینکنندهی امنیت در منطقه نشان دهد. دیمیتری ژیرنوف، سفیر روسیه در ۶ اپریل با امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان دیدار کرد. هر دو طرف بر همکاریهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی بیشتر، تاکید کردند.
این نشست پس از اظهارات و تأکیدات متعدد روسیه در مورد خطرات و تهدیدات امنیتی که از ناحیه افغانستان متوجه کشورهای آسیای مرکزی است، صورت گرفته است. این دیدار دوجانبه آخرین دیدار از انبوه دیدارهای دیپلماتیک بین روسیه و طالبان است.
درک منافع روسیه در افغانستان
برای درک منافع روسیه در افغانستان، باید نخست یک نگاه کلی به جغرافیای دو کشور انداخت.
افغانستان در مسیر دسترسی به آسیای مرکزی قرار دارد؛ منطقهای که روسیه مدتها در آن نفوذ غالب داشته است. نزدیکی جغرافیایی افغانستان به آسیای مرکزی به او یک موقعیت ژیوپولیتیکی مهم بخشیده است. با توجه به عادت مسکو به فراموش کردن این موضوع که کشورهای آسیای مرکزی که اکنون مستقل هستند، روسیه برای دههها است که این منطقه را مورد توجه قرار داده است. کرملین مدعی است که در آسیای مرکزی به عنوان یک قلمرو خاص ذینفع است.
با این نگرش، بیثباتی در افغانستان، به ویژه در استانهای شمالی که با اوزبیکستان، تاجیکستان و ترکمنستان هممرز هستند، به خوبی به اهداف منطقهای گسترده روسیه ارتباط میگیرد. این مسئله به روسیه اجازه میدهد تا اولاً گسترش همکاریهای امنیتی و نظامی را در قالب سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO)یک ایتلاف نظامی تحت رهبری مسکو که قرقیزستان، قزاقستان و تاجیکستان در آن عضویت دارند، به اضافه ارمنستان و بلاروس، به منظور اقدامات ضد تروریسم در افغانستان توجیه کند.
ثانیاً به مسکو اجازه میدهد تا ورود مجددش را در درگیریهای نظامی مرزی با کشورهای غیر عضو سازمان پیمان امنیت جمعی، مانند ازبکستان و ترکمنستان توجیه کند و ثالثاً آمریکا و ناتو را نیز به بهانه ترک افغانستان در چنین وضعیت تأسفباری سرزنش کند.
علاقه روسیه به افغانستان را میتوان به طور گستردهتر به عنوان واکنشی به فشارهای غرب تلقی کرد. وقتی صحبت از مسائل امنیتی در حیاط خلوت خود میشود، مسکو تمایل دارد مستقل از غرب و با مشارکت چین عمل کند. در حالی که روسیه به صورت بالفعل فعال است و چین با کمک به تمرینات گشت مرزی در آسیای مرکزی نقش دورتر و دیپلماتیک ایفا میکند. با این حال، هیچ یک از کشورها نمیخواهند پا جای پای غرب در افغانستان بعد از خروج ایالات متحده در سال ۲۰۲۱ بگذارند. اگر به سابقهی تاریخ دخالت مستقیم در افغانستان توجه شود، درگیری مستقیم نظامی یک اشتباه خواهد بود و روسیه و چین به خوبی از آن آگاه هستند.
روسیه از سال ۲۰۱۴ و پس از الحاق کریمه و یک سال بعد از راهاندازی طرح کمربند و جاده چین تلاشهای خود را در منطقه تشدید کرده است.
کانال اصلی روسیه برای تعامل با افغانستان از طریق سازمانهای منطقهای آن بوده است. سه سازمانی که نقش کلیدی در معماری امنیت منطقهای تحت رهبری روسیه ایفا میکنند، عبارتند از: سازمان پیمان امنیت جمعی، سازمان همکاری شانگهای که شامل کشورهای چین، هند، قزاقستان، قرغیزستان، روسیه، پاکستان، تاجیکستان و اوزبیکستان، همراه با افغانستان به عنوان کشورناظر، میباشد و فرمت مسکو، جهت رایزنیهای صلح منطقهای در مورد افغانستان که شامل نشست وزرای خارجه و مشاوران امنیت ملی روسیه، چین، پاکستان، افغانستان، ایران، اوزبیکستان، تاجیکستان و ترکمنستان است.
همکاری عمیق مسکو را میتوان در آخرین دور این دیدارها مشاهده کرد. جدیدترین این دیدارها در اوایل ماه جاری در سمرقند برگزار شد. وزیران در بیانیهای پس از نشست بر لزوم اجرای خواستههای جامعه جهانی از جمله غرب توسط طالبان تأکید کردند که عبارتند از: ایجاد یک دولت فراگیر، فراهم کردن زمینه تحصیل و حق کار برای زنان و دختران افغانستانی و تضمین حقوق گروههای قومی. روسیه و چین همچنان خواستار لغو تحریمها و بازگرداندن داراییهای مسدودشده افغانستان در ایالات متحده شدند.
پیش از آن در اوایل ماه فبروری، روسیه میزبان پنجمین دور مذاکرات چندجانبه درباره افغانستان با حضور چین، هند، ایران، تاجیکستان، قزاقستان، قرقیزستان، پاکستان و اوزبیکستان بود. ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه با مشاوران امنیت ملی این کشورها دیدار کرد. شایان ذکر است که از خود افغانستان دعوت به عمل نیامده بود، در حالی که پاکستان از شرکت در آن خودداری کرد. سخنگوی وزارت خارجه پاکستان، ممتاز زهرا بلوچ، توضیح داد که تصمیم این کشور مبنی بر عدم مشارکت در آن نشست «در سایه توجه به این مسئله اتخاذ شده است که پاکستان در قالبها و مجامعی شرکت میکند که بتواند به طور سازنده به صلح در افغانستان کمک نماید.». این تصمیم ممکن است متأثر از رابطه پاکستان با ایالات متحده نیز بوده باشد.
تغییر رویکرد روسیه به سیاست منطقهای قاطعانهتر در مورد افغانستان، در سطح لفاظی نیز قابل مشاهده است. پالیسی جدید سیاست خارجی روسیه که در ماه مارچ تصویب شد، تأکید میکند که افغانستان برای تضمین صلح و ثبات در آسیای مرکزی حیاتی است. این سند به «ایجاد ادغام مشارکت بزرگ اوراسیا» اشاره میکند و بر نقش رو به رشد سازمانهای منطقهای تحت رهبری روسیه مانند سازمان پیمان امنیت جمعی، سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا، اتحادیه گمرکی روسیه، بلاروس، قزاقستان، قرغیزستان و ارمنستان تاکید میکند.
قابل ذکر است، این سند به صراحت به حل و فصل همهجانبه در افغانستان، کمک به ساختن آن به عنوان یک کشور مستقل، صلحآمیز و بیطرف با اقتصاد و نظام سیاسی باثبات که منافع تمام اقوام ساکن در آنجا را برآورده و چشماندازی را برای ادغام افغانستان در فضای اوراسیا برای همکاری بازمیکند، اشاره دارد.
نمونه دیگر اظهارات سیدوروف، رییس ستاد مشترک سازمان پیمان امنیت جمعی روسیه، در یک کنفرانس مطبوعاتی در ۱۴ فبروری است. سیدوروف گفت که بزرگترین تهدید برای ثبات در آسیای مرکزی از سوی گروههای افراطی است که در افغانستان جای پای باز کردهاند. وی همچنین خاطرنشان کرد که تعداد اعضای شاخه داعش در افغانستان، ISKP، که در روسیه غیرقانونی است، به طور قابل توجهی به حدود ۶۵۰۰ نفر افزایش یافته است، با بیش از ۴۰۰۰ ستیزهجو در امتداد مرز جنوبی تاجیکستان در استانهای بدخشان، کندز و تخار متمرکز شدهاند.
امیرخان متقی، وزیر خارجه گروه طالبان در پاسخ به سخنان سیدوروف، ادعای تجمع شبهنظامیان (ISKP) در شمال افغانستان را رد کرد و گفت که ادعاهای سیدوروف «بیاساس» است.
نگرش طالبان نسبت به روسیه
از طرف گروه طالبان، علاقه آنها به برقراری روابط دیپلماتیک با روسیه عمدتاً به دو دلیل مهم است. اولاً طالبان به دنبال ادغام مجدد با جامعه بینالمللی هستند و دوماً آنها میخواهند به عنوان بازیگران سیاسی توانمندی دیده شوند که میتوانند امنیت کشور و همسایگان آنرا تضمین کنند. از دیدگاه رهبری طالبان، تعامل با قدرتهای جهانی مانند روسیه و چین به آنها سطح مشروعیتی را میدهد که به دنبال آن هستند. مهمتر از آن، دیدگاه طالبان نشان میدهد که برای دستیابی به ثبات در افغانستان، سطحی از تعامل با آنها لازم است. اما طالبان ثابت کردهاند که شرکای غیرقابل اعتمادی هستند و به تنهایی قادر به مدیریت درگیریهای داخلی نیستند.
برای شروع، فقط طالبان نیستند که باید با آنها مذاکره کنید. طالبان هرگز یک گروه رسمی واحد یا یک نیروی منسجم نبودهاند. ماهیت پراکنده و ساختگی طالبان همیشه مانع بزرگی برای حکومت آنها بوده است. در میان اقوام که از نظر جغرافیایی در کشور تقسیم شدهاند، اغلب اختلافات رخ داده است. این مشکلات احتمالاً در افغانستان ادامه خواهند داشت و به این زودیها از بین نخواهند رفت.
علاوه بر این، توانایی طالبان در تصمیمگیری همچنان مشکوک است. با وجود تضمینهای مکرر در مورد تضمین ثبات و امنیت، حملات ISKP و گروههای وابسته به القاعده ادامه یافته است.
با وجود رهبری پراکنده و انشعابات قومی در صفوف طالبان، همسایگان آسیای مرکزی دلیلی برای نگرانی در مورد گسترش درگیری دارند. در مورد درخواست لغو تحریمها، با توجه به روابط بد روسیه و چین از یک طرف و ایالات متحده از سوی دیگر، همچنان بدون پاسخ باقی میماند که درخواست طالبان برای بازگرداندن داراییهای مسدودشده افغانستان باقی خواهد ماند.
آنچه در پیش نهفته است؟
مسئلهی افغانستان به روسیه دلیلی میدهد تا بار دیگر به شدت درگیر امور امنیتی آسیای مرکزی باشد. برای مسکو، تلاشهای ضد تروریسم در افغانستان دلیلی منطقی برای حفظ حضور نظامی در آسیای مرکزی و نشاندهنده تسلط آن در منطقه است. تعامل طالبان با روسیه ناشی از نیاز به ادغام در جامعه جهانی و دریافت حمایت اقتصادی است. ناتوانی طالبان در اجرای خواستههای مطرحشده از سوی غرب، گزینهها و کانالهای دیپلماتیک آنها را محدود کرده است. اگرچه رویکرد روسیه در قبال افغانستان اساساً جدید نیست، اما نیازمند ابتکارات خاصی از سوی غرب است. آمریکا باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد در منطقه نقشی داشته باشد یا خیر؟ نتیجه این است که افغانستان به طور بالقوه میتواند مکانی باشد که در آن اهداف امنیتی روسیه، چین و ایالات متحده همپوشانی داشته باشند.
با این حال، اصرار برای مذاکره قبل از اینکه طرفین آماده سازش شوند، احتمالاً بینتیجه خواهد بود.
منبع:
THE DIPLOMAT