نویسنده: کیخسرو باختریان
پیش از طرح هر موضوعی باید ببینیم هدف از مذاکرات بین افغانی و مبارزهی مسلحانه چیست و پشت صحنه و مدیران طرف مذاکره و مبارزهی مسلحانه کیها اند و با چه روش، شعار و روایتی، چه میخواهند؟
نخست به موضوع مذاکرات بین افغانی میپردازم. این مذاکرات از زمان کرزی و غنی استکه اوج آن امضای تفاهمنامهی دوحه توسط آمریکا و گروه طالبان به مدیریت زلمی خلیلزاد بود. هدف از مذاکرهی بین افغانی این بود که طالبان بدون جنگ وارد قدرت شوند و افغانهای (پشتونها) طالب و حکومتی باهم صلح کنند و یک اکثریت مطلق را در قدرت و تشکیل دولت شکل بدهند. اما در این وسط سران سیاسی و جهادی پر قدرتی از اقوام تاجیک، اوزبیک و هزاره وجود داشتند و در این صورت جایگاه اینها نادیده گرفته میشد. بنابراین، تلاش سران سیاسی و جهادی اقوام غیرپشتون این بود که مذاکرات بین افغانی بیشتر در محور اینها با طالبان صورت گیرد و اینها با طالبان حکومت آینده را که در نتیجهی مذاکرهی بین افغانی صورت میگیرد، تشکیل بدهند. اما اینگونه مذاکره را غنی و زلمی خلیلزاد و طالبان نمیخواستند.
از آنجاییکه مذاکرهی بین افغانی مذاکره بین طالبان که پشتون بودند و استند با سران جهادی تاجیک، هزاره و اوزبیک صورت نگیرد، غنی وانمود کرد با طالبان میجنگد، اما با این وانمود جنگ را در همآهنگی با طالبان طوری مدیریت کرد که سران جهادی غیر پشتون از محل قدرتشان بهویژه از شمال کشور رانده شوند تا فرصت هرگونه مقاومتی در برابر طالبان از بین برود. بنابراین، جنگ طالبان از شمال افغانستان شروع شد، غنی امر عقبنشینی به اردو را داد و برای اطمینان خاطر سران جهادی به امرالله صالح گفت اعلام کن که عقبنشینی تاکتیکی است. امرالله صالح که عاشق حضور در رسانه بود و در رسانهها ظاهر شد و گفت عقبنشینی تاکتیکی است و از شهرستانها/ولسوالیها عقبنشینی میکنیم. از ولسوالیها عقبنشینی شد و بعد از استانها/ولایات. جغرافیای مانور نظامی سران سیاسی و جهادی غیر پشتون به طالب سپرده شد. دست سران جهادی از پشت بسته شد و دیگر امکان جنگ و ایستادگی در برابر طالبان باقی نماند. پس از اینکه سمت شمال به طالب سپرده شد، در یک روز، کل جنوب سقوط کرد و غنی با برنامهریزی از قبلسازماندهیشده کشور را ترک کرد و نام این ترک سازماندهیشده را فرار گذاشت.
اکنون پس از بیشتر از یکسال به قدرترسیدن طالبان یکبار دیگر مذاکره بین افغانی سر زبانها افتاده که بانی آن کرزی، خلیلزاد و غنی است. خلیلزاد میگوید تفاهمنامهی دوحه عملی شود. اگر قرار بود آن تفاهمنامه عملی شود، چرا در حضور آمریکا عملی نشد؟ کزری و غنی مذاکرهی بین افغانی میخواهند. کرزی به اروپا رفته و درحال رایزنی با سران سیاسی حکومت قبلی است تا همآهنگیای برای برگزاری مذاکرهی بین افغانی ایجاد کند. هدف از این مذاکره در حقیقت جورآمدن و کنارآمدن سران پشتون حکومت قبلی و طالبان پشتون است. اگر مذاکرهی بین افغانی برگزار شود، طبعاً از چند تاجیک، هزاره و اوزبیک برای دیکور و دیزاین مذاکرهی بین افغانی استفاده خواهد شد.
موضوع دوم، پرداختن دربارهی جریانهایی استکه ترجیح میدهند در برابر طالبان مبارزه و مقاومت مسلحانه انجام دهند. من از جریانی نام نمیبرم و دربارهی جریانی خاص ابراز نظر نمیکنم. همه میدانیم جریان و گروههای زیادی وجود دارند که فعلاً در برابر طالبان مبارزه و مقاومت مسلحانه انجام میدهند و این مبارزات گسترده و تا جایی وارد مرحلهای شده که تأثیرگذارند و طالبان را دچار هراس کردهاند. اما طالبان همیشه میخواهند حضور جریانهای مقاوت و مبارزات مسلحانه و مردمی را علیه خود انکار کنند و بگویند بر ما داعش حمله کرد. همینطور طالبان افرادی را که از اقوام تاجیک، هزاره و اوزبیک در شهرها میکشند، میگویند بر مخفیگاه داعش حمله کردند. طالبان این افراد را با این گمان میکشند که اینها با جریانهای مقاومت ارتباط دارند و در ضمن میخواهند با کشتن افراد، مردم را بترسانند که به جریانهای مقاومت نپیوندند. به هرصورت این کشتار طالبان نوعی از سرکوب قومی اقوام تاجیک، هزاره و اوزبیک است.
با وصف گستردگی جریانهای مقاومت که در برابر طالبان وجود دارند، اما مشکل این جریانها در این استکه باهم خیلی همآهنگی ندارند و مهمتر از همه، تعریف و شناختی مشخص از دشمن ارایه نکردهاند و هنوز آماده نیستند بگویند طالبان متعلق به یک قوم استند و جنگ و معضل افغانستان قومی و فاشیسم قومی است که زیر نام طالب و… جریان دارد. ما برای رفع این معضل قومی میجنگیم، محل زندگی خود را از تجاوز و تصرف افراد یک قوم پس میگیریم و نظام سیاسی و حکومتی را که در آینده میخواهیم این نظام و حکومت است.
اگر جنگ آرمان و هدفی مشخص نداشته باشد، دیر دوام نمیآورد. باید جریانهای مقاومت و مبارزهی مسلحانه، هدف از جنگ و مبارزهی خود را مشخص کنند تا هدفشان را مردم و جهان بدانند.
بیشتر بخوانید: