RASCRASC
  • صفحه نخست
  • رویدادهای خبری
    • افغانستان
    • جهان
    • علمی
    • ورزش
    • گزارش ها
  • مقاله های تحلیلی
    • اندیشه
    • ادبیات
    • سیاسی
    • اقتصاد
    • جامعه
    • تاریخ
    • فرهنگ و هنر
  • بررسی و پژوهش‌های علمی
    • مطالعات صلح
    • مطالعات امنیت
    • مطالعات توسعه
    • مطالعات تاریخ
    • مطالعات فرهنگ و ادب
    • مطالعات جامعه‌شناسی
    • مطالعات فلسفه
    • مطالعات سیاست
    • مطالعات روان‌شناسی
    • مطالعات حقوق
    • مطالعات اقتصاد
    • مطالعات زنان
    • مطالعات رسانه
    • مطالعات دینی
  • عیاران
  • دیدگاه راسک
  • درباره ما
  • فارسی
    • العربية
    • English
    • Français
    • Deutsch
    • پښتو
    • فارسی
    • Русский
    • Español
    • Тоҷикӣ
    • Türkçe
RASCRASC
  • صفحه نخست
  • رویدادهای خبری
    • افغانستان
    • جهان
    • علمی
    • ورزش
    • گزارش ها
  • مقاله های تحلیلی
    • اندیشه
    • ادبیات
    • سیاسی
    • اقتصاد
    • جامعه
    • تاریخ
    • فرهنگ و هنر
  • بررسی و پژوهش‌های علمی
    • مطالعات صلح
    • مطالعات امنیت
    • مطالعات توسعه
    • مطالعات تاریخ
    • مطالعات فرهنگ و ادب
    • مطالعات جامعه‌شناسی
    • مطالعات فلسفه
    • مطالعات سیاست
    • مطالعات روان‌شناسی
    • مطالعات حقوق
    • مطالعات اقتصاد
    • مطالعات زنان
    • مطالعات رسانه
    • مطالعات دینی
  • عیاران
  • دیدگاه راسک
  • درباره ما
Follow US
.RASC. All Rights Reserved ©
سیاسیمقاله های تحلیلی

آیا رهبران جامعه تاجیک، زبان، تاریخ، هویت و سرنوشت خود و ملت خود را به باد حوادث سپرده‌اند؟

Published ۱۴۰۴/۰۳/۱۵
SHARE

این که رهبران جامعه تاجیک به‌ویژه کسانی که در بیست سال پسین از نشان جامعه تاجیک در جایگاه تصمیم‌گیران سیاسی به‌مانند: معاونان رئیس‌جمهور قرار داشتند، چه کردند و چه نکردند، بماند کنار؛ چون تصور می‌کنم مردم به‌اندازه‌ای کافی در این باب بینش سیاسی داشتند و دارند و نیاز به تکرارش نیست؛ اما پرسش اصلی این است که رهبران سیاسی جامعه تاجیک پس از سقوط جمهوریت برای جبران اشتباهات بیست سال پسین خود چه‌کار کردند؟
چرا این‌ها در نزدیک به چهار سال گذشته؛ هنوز نتوانستند زیر یک سقف واحد جمع شوند؟
برای بررسی این پرسش‌ها ابتدا نیاز است یک نگاه کلی به حوادث تاریخ و بازیگران جهانی و منطقه‌ای داشته باشیم.
یقین دارم که نیک می‌دانید: در بازی بزرگ «تاجیکان» را هیچ قدرت جهانی، فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای حمایت و پشتیبانی نکرده است، نمی‌کند و نخواهد کرد؛ چون قدرت‌های بزرگ، بر اساس گذشته‌ای تاریخی ملت‌ها وارد دادوستد می‌شوند. تاجیکان نسبت گذشته‌ای بزرگ تاریخی‌شان، هیچ قدرت بزرگ جهانی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای پشتیبانی نخواهد کرد. ترس و بیم بازیگران جهانی این است اگر این نوادگان کوروش بزرگ مجال یابند، دوباره دعوی بزرگی می‌کنند و این بزرگی به خیر و منافع ملی و راهبردی آنان نیست؛ نه‌تنها که نیست که در تقابل قرار دارد؛ چون نگاه آنان، نگاه از بالابه‌پایین است و به‌صورت ساده‌تر می‌شود گفت: قدرت‌های بزرگ مطیع و برده می‌خواهند نه سرور و بادار؛ اما تاجیکان نسبت بزرگی گذشته‌ای خود بردگی را نه‌تنها که نمی‌پذیرند که آن را کسرشان دانسته و زیر هیچ عنوان حاضر نیستند چنین امری را بپذیرند؛ لذا، همان‌گونه که در یک هزار سال گذشته از ما پشتیبانی نکردند؛ پس از این نیز نخواهند کرد!
یکی از دلایل اصلی که تاجیکان را در چندین کشور منطقه تجزیه و تقسیم و زبانشان را به نام‌های فارسی، دری و تاجیکی تقسیم و تلاش کردند و تلاش دارند تا تاریخ و هویتشان را ریشه‌کن و در سایر هویت‌ها مدغم سازند؛ همین مسئله است.
نمونه خوب آن را می‌توان در کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان و حتی ایران مشاهده کرد.
در ازبکستان برای تمام تاجیکان که طبق آمار غیررسمی نصف جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند؛ هویتشان را در تذکره و شناسنامه‌هایشان ازبک نوشته و توزیع کردند.
در افغانستان نیز دقیقاً چنین برنامه‌ای را تکرار کردند و همه تاجیکان را به نام افغان شناسنامه دادند و توزیع کردند و این وضعیت کماکان به‌شدت جریان دارد. در تاجیکستان موفق نشدند چنین برنامه‌ای را عملیاتی سازند؛ اما توانستند رسم‌الخط روسی را جایگزین فارسی بسازند تا ارتباطات فرهنگی آنان را با سایر تاجیکان منطقه قطع کنند.
در ایران همه را ایرانی بدون درج هویتشان یاد کردند. طراح و برنامه‌ریز اصلی این برنامه‌ها در قرن ۱۸ انگلیس و تزارهای روسیه بودند.
این دو قدرت جهانی که آن زمان جهان را بین خود تقسیم و مدیریت می‌کردند؛ به‌شدت از گذشته‌ای تاریخی حوزه‌ای تمدنی پارسی ترس و نگران بودند.
به همین دلیل بود که علی‌رغم دشمنی که بین این دو قدرت جهانی وجود داشت؛ اما در مسئله حوزه‌ای تمدنی فارسی، نه‌تنها دشمنی نداشتند که کاملاً با هم هماهنگ عمل می‌کردند.
سرکوب تاجیکان در آسیای میانه توسط روسیه و در افغانستان توسط انگلیس به‌ویژه سرکوب و اعدام حبیب‌الله خان کلکانی نمونه‌ای بارز آن هستند.
و یا عهدنامه ترکمنچای؛ دلیل اصلی تن دادند ایرانی‌ها در جنگ بر علیه روسیه در سال ۱۸۲۸ به عهدنامه ترکمانچای، شیطنت انگلیس مبنی بر این که اراضی ازدست‌رفته را ما تضمین می‌کنیم که از روسیه باز پس بگیریم؛ اما پس از امضای پیمان هرگز چنین نکردند.
یا در جنگ دوم جهانی؛ علی‌رغم اعلام بی‌طرفی ایران؛ اما این روسیه و انگلیس بودند که بالای ایران در سال ۱۹۴۱ م حمله و این کشور را اشغال کردند. امری که پیامد آن گرسنگی، قحطی و جان باختن بیش از ده میلیون تن ایرانی را به همراه داشت. حتی اگر اولتیماتوم هری ترومن رئیس‌جمهور آمریکا به استالین نمی‌بود، روسیه قرار نبود از ایران خارج شود؛ اما ترومن تهدید کرد: اگر روسیه به اشغال ایران پایان ندهد با سلاح هسته‌ای بمبارانش خواهیم کرد. این تهدید موجب شد تا روسیه خاک ایران را ترک کند.
این‌ها همه دلایلی هستند که روس‌ها و انگلیس‌ها در هیچ برهه‌ای از تاریخ دست از دشمنی با مردمان حوزه‌ای تمدنی پارسی برنداشته‌اند.
داستان کنونی رهبران جامعه تاجیک را نیز باید از این زاویه نگاه، سیاه و سپید کرد.
سامانیان:
پس از سرنگونی حکومت سامانیان تاجیک تبار در سال ۹۹۹ میلادی توسط قراخانیان ترک‌تبار، تا زمان حکومت حبیب‌الله خان کلکانی و شادروان استاد ربانی، هیچ تاجیکی در رأس اقتدار نبود.
شکست آمریکا در ویتنام، لطفی بزرگی برای تاجیکان در منطقه بود.

با اشغال افغانستان توسط روس‌ها، اقبال سیاه تاریخی تاجیکان به پایان رسید؛ بخت و سعادتشان پس از یک هزار سال دوباره گل کرد؛ بدین معنی که پس از قرن‌ها ستم توسط دو قدرت جهانی «انگلیس و روسیه» و عوامل داخلی آنان؛ حالا منافع قدرت نوظهور جهانی با منافع جامعه تاجیک، هماهنگ شده بود؛ به همین دلیل بود که پس از شکست روسیه و رژیم وفادارش در افغانستان؛ یکبار دیگر یک تاجیک در رأس اقتدار بازگشت «استاد برهان‌الدین ربانی»؛ اما نسبت عدم پختگی سیاسی و نبود دوستان جهانی و منطقه‌ای، نبود منابع مالی کافی، دوستان گرگ‌صفت داخلی و عدم شناخت دقیق از دوست و دشمن تاریخی، دیری نپایید که این اقبال گل کرده روبه‌زوال نهاد و این معادله یکبار دیگر توسط لابی «انگلیس» عوض و این روباه نیرنگ‌باز توانست آمریکایی‌ها را متقاعد سازد تا دست از پشتیبانی ما بردارند؛ چون بینش آنان تاریخی محور بود. انگلیس‌ها یکبار دیگر با ایجاد طالبان به جنگ ما آمدند و اقتدار تازه جان گرفته‌ای ما را پس از یک هزار سال توسط عوامل خود به نام تحریک اسلامی طالبان ربودند.
حادثه ۱۱ سپتامبر:
۱۱ سپتامبر یکبار دیگر منافع تاجیکان با آمریکا گره و هماهنگ شد و توانستند دشمنان تاریخی خود را خاک کنند و به رأس اقتدار باز گردند؛ اما تازه‌واردان نالایق و بی‌سوادان نادان از حوادث تاریخ، بدون نگاه عمیق به گذشته‌ای خون‌بار تاریخ، بدون اندک‌ترین مقاومت و درنگ، اقتدار را یکشبه به دشمنان تاریخی خود در بن واگذار کردند.
بازیگران غربی:
قدرت گرم جهان غرب را آمریکا مدیریت می‌کند؛ اما قدرت نرم «دیپلماسی» کماکان دست روباه پیر جهان «انگلیس» است. انگلیس ها باقدرت نرم خود نسبت آن دشمنی تاریخی که با ما داشتند و دارند، در بیست سال پسین علی‌رغم برد انتخابات از مسیر دموکراتیک، هرگز اجازه ندادند حتی یک‌نیمه تاجیک به اقتدار باز گردد.
در پایان زمانی قدرت گرم‌ونرم غربی احساس کردند که حامیان سنتی آنان «پشتون‌ها» قدرت را از طریق مردم‌سالاری به تاجیکان واگذار خواهند کرد، یک نیروی بدوی خشن و هم‌پیمانان سابق خود را دوباره احیا و روی کار آوردند تا همانند عبدالرحمن خان، بالای پارسی‌تباران حکومت کنند؛ حتی اگر تمام ارزش‌های بشری و انسانی سایر اقوام و حقوق زنان زیر پای شوند.
غربی که برای لرزش تار موی دختر ایرانی هفته‌ای سه بار تحریم وضع می‌کند؛ چگونه در برابر زنده‌به‌گور کردن زنان و دختران افغانستان سکوت پیشه می‌کند؛ این سکوت‌ها، بی‌دلیل نیست و این‌گونه نیست که آنها ندانند که طالبان چه‌کار می‌کنند.
گزینه‌ای فعلی سران جامعه تاجیک:
حالا تاجیکان در تمام ابعاد، بازی را باخته‌اند و هیچ گزینه‌ای بازگشت به اقتدار در کوتاه‌مدت متصور نیست؛ مگر این که بسیج شوند و در برابر روند جاری که در تلاش ریشه‌کن‌سازی آنان هستند، بایستند. مزیت ایستادن این است که دشمنان تان به شما تمکین می کنند.رهبران تاجیک در نزدیک به چهار سال گذشته به نام تشکیل حکومت وحدت ملی منتظر نگه داشته شدند؛ این نگهداری سران تاجیک و خلق اختلاف بین آنان به‌وسیله‌ای کرزی، عبدالله و خلیل زاد، بی‌دلیل نبود؛ بلکه آگاهانه بود. منظور بازیگران غربی و شرقی این بود که در این مدتی که طالبان تازه روی کار آمده‌اند، بسیار آسیب‌پذیرند. اگر سران تاجیک زیر یک سقف واحد جمع شوند با در نظر داشت مخالفت بزرگ و تاریخی آنان با طالبان و اسلحه‌های فراوان در بازار، می‌توانند اقتدار طالبان را به چالش بکشند که این به خیر نیست؛ لذا، تا توانستند اختلافات را بین سران تاجیک از طریق عوامل نفوذی خود تزریق و طالبان را حمایت پولی میلیون کردند تا به‌اصطلاح خود را جمع‌وجور کنند و اقتدار خود را تثبیت کنند. بی‌دلیل نبود که پس از نزدیک به چهار سال و اند، یک ماه پیش وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران گفت: طالبان امنیت را در سرتاسر کشور تثبیت کرده‌اند و هیچ‌گونه تهدید فعلاً برای دوام حاکمیت آنان وجود ندارد. چون آنان تلاش دارند منافع خود را مطابق روند طراحی شده‌ای بازیگران بزرگ جهانی هماهنگ سازند و هر بازیگر خردمند، منافع ملی‌اش برایش اولویت است و چه خوب که این منافع ملی با منافع ملی سایر بازیگران بزرگ هماهنگ باشد.
این‌ها همه حکایت از یک بازی بزرگ و ادامه بازی تاریخی و ذوب هویت و تاریخ تاجیکان و حوزه‌ای تمدنی پارسی در منطقه دارد.
حالا نمی‌دانم چقدر این مسئله دقیق است؛ اما می‌گویند: رضاشاه در عوض بقایش در اقتدار سیاسی ایران به انگلیس و روسیه تعهد سپرد که در ریشه‌کن‌سازی زبان فارسی در بیرون از جغرافیا سیاسی ایران، نه‌تنها هیچ‌گونه مخالفت نخواهد کرد که در صورت نیاز حاضر است همکاری کند.

یکی از دلایلی که روسیه و انگلیس با تمام نیروی به جنگ زبان پارسی و ریشه‌کن ساختن آن در خراسان/ افغانستان و فرا رودان/ آسیای میانه آمدند و با خیال راحت؛ هرچه خواستند بر سر تاجیکان منطقه اعمال کردند و شاه ایران به‌عنوان یک کشور پارسی‌زبان؛ نه‌تنها هیچ‌گونه واکنشی نشان نداد که حتی باسیاست آنان هماهنگ عملکرد، تغییر نام کشور از پارس به ایران نمونه‌ای بارز این هماهنگی است؛ این‌ها همه حوادث تاریخی هستند که اتفاق افتاده و بعید است چنین اتفاقاتی بدون یک هماهنگی صورت‌گرفته باشد و آن اصطلاح معروف که در دنیایی سیاست، هیچ امری اتفاقی صورت نمی‌گیرد؛ این جا صدق می کند.
امری که تا هنوز بدبختانه این سیاست‌ها کماکان ادامه دارد.
با در نظر داشت موارد فوق؛ جامعه تاجیک هیچ گزینه‌ای جز انسجام داخلی و بسیج همگانی ۶۰ میلیون تاجیک منطقه جهت درهم شکستن این ستم تاریخی بازیگران جهانی و منطقه‌ای ندارند. به‌تنهایی این صف را نمی‌شود در هم شکست. ما در یک بر نامه تاریخی و ستم تاریخی جهانی و منطقه‌ای گیرکرده‌ایم که اگر امروز همه اختلافات خود را کنار نگذاریم و این برنامه‌ای تاریخی دشمنان را در میدان و با استفاده از قدرت گرم در هم نشکنیم؛ بعید نیست که یک هزار سال دیگر برده‌ای بردگان تاریخ باقی بمانیم و تمام هویت، تاریخ و زبان خود را به باد حوادث تاریخ بسپاریم.
آن زمان در پیشگاه خدا، خلق خدا، تاریخ و ملت تاجیک/ فارس پاسخ‌گو خواهیم بود.
با حرمت
اولیا جلالی
پژوهشگر علوم سیاسی

RASC ۱۴۰۴/۰۳/۱۵

ما را دنبال کنید

Facebook Like
Twitter Follow
Instagram Follow
Youtube Subscribe
مطالب مرتبط
بازی رسانه‌ای طالبان از نیک‌بخت تا دیوه پتنگ
دیدگاه راسک

بازی رسانه‌ای طالبان از نیک‌بخت تا دیوه پتنگ

Shams Feruten Shams Feruten ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
ریاست هواشناسی از احتمال برف‌باری و بارندگی در ۱۱ استان کشور خبر داد
حضور طالبان در نشست‌های بین‌المللی نتایج مثبتی در قبال افغانستان نخواهد داشت
فعالیت ۴۰ موتر مسافربری در کشور متوقف شد
تورک از فروپاشی حقوق بشر در افغانستان خبر داد
- تبلیغات -
Ad imageAd image
فارسی | پښتو | العربية | English | Deutsch | Français | Español | Русский | Тоҷикӣ

مارا دنبال کنید

.RASC. All Rights Reserved ©

Removed from reading list

Undo
به نسخه موبایل بروید
خوش آمدید

ورود به حساب

Lost your password?