خبرگزاری راسک: در فضای پرچالش مباحث هویتی در افغانستان، پرداختن به ریشهها و پیشینهی اقوام مختلف همواره حساسیتبرانگیز بوده است. یکی از این مباحث، مربوط به منشأ تاریخی قوم هزاره است که در سالهای اخیر با دیدگاهها و تحلیلهای متفاوتی از سوی پژوهشگران، نویسندگان و نهادهای مختلف روبرو شده است. آنچه در ادامه میآید، گزارشی تحلیلی است که با تکیه بر منابع مکتوب و معتبر تاریخی، دیدگاههای گوناگون در مورد ریشههای قومی و تاریخی هزارهها را گردآوری کرده است. هدف این گزارش نه داوری، بلکه بازتاب دیدگاهها و مستنداتی است که تاکنون در این زمینه منتشر شدهاند.
هویت قوم هزاره به روایت تاریخ:
انتظار داشتیم نویسندگان محترم هزاره منابع و وقت خود را صرف وضعیت فعلی این قوم نمایند که در بدترین شرایط ممکن قرار دارند. ولی اینها با تولید مقالات کذب، تصاویر و ویدیوهای جعلی با چتجیپیتی به تاختن به هویت و مذهب غوریها ادامه دادهاند. متأسفانه اینها تا هنوز متوجه نشدهاند که شاید بتوان خیلی موارد را به بازی گرفت ولی بازی با هویت و مذهب یک قوم پیامد ناگوار اجتماعی و حقوقی در پی دارد.
به همین دلیل و با درک مسئولیت خویش در قبال تاریخ و نسل آیندهء غوریها، تصمیم گرفتیم نگاهی کوتاه به گذشتهء این قوم محترم داشته باشیم تا یکبار دیگر ایشان را متوجه بسازیم که هرچند گذشتهء خود را برملا سازید، بیشتر مسخره میشوید!
۱. نظریهء دائرهالمعارف بزرگ اسلامی:
نویسندگان: مجموعهای بزرگ از دانشمندان مختلف در ۲۳ جلد
“…هزارهها زبان فارسی و مذهب تشیع دارند، در قبایل هزاره خون مغولی غلبه دارد، و این امر از سیمای ایشان آشکار است، ولی شک نیست که با غوریان اصلی این کوهستانها آمیخته شده زبان فارسی را از آنان گرفتهاند. بعضی چنان تصور میکنند که هزاره از اخلاف سپاهیان منکوقاآن هستند. نام هزاره بدون شک ترجمه فارسی کلمه مغولی “مینگ” به معنی هزار است که عدهای از افراد دستههای سپاهیان مهاجم مغول بودهاند.”
منبع: دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۲، صفحه ۳۲۶۸
۲. نظریه جغرافیای حافظ ابرو:
نویسنده: شهابالدین عبدالله بن لطفالله بن عبدالرشید، مشهور به حافظ ابرو،
“…جمشیدیها که از نژاد آریاییاند و طایفه هزاره که از اقوام مغولهایی هستند که در قرن سیزدهم به این سرزمین آمدهاند.”
منبع: جغرافیای حافظ ابرو – ۱۳۴۹ – جلد ۱ – صفحه ۹۷
۳. نظریه کتاب السراج التواریخ:
نویسنده: ملا فیض محمد کاتب هزاره
“این قوم که از فرقهای مغول و تاتارند و در افغانستان توطن و قرار دارند…”
جلد ۱، صفحه ۱۴۰
۴. نظریه تاریخ اکبرنامه (آئین اکبری):
نویسنده: شیخ ابوالفضل مبارک – تاریخ گورکانیان هند:
“ابوالفضل دکنی مورخ عصر امپراتوری مغول هند اولین کسی است که هزارهها را از بقایای سپاهیان مغول معرفی میکند. او در اکبرنامه مینویسد که هزارهها از بقایای سپاهیان منکوقاآن، نوه چنگیزخان میباشند.”
منبع: حسینعلی یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، جلد اول، ص ۱۵۶
همچنین صفحه ۱۴۸: “ابوالفضل، نویسنده تاریخ اکبرشاه چنین اظهار نموده است که این مردم کوهستانی قسمتی از لشکریان چنگیزند که در این سرزمین ماندگار شدهاند.”
منبع: حسینعلی یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، جلد اول، ص ۱۴۸
صفحه ۱۵۳: “ابوالفضل در آئین اکبری، ج ۲ صفحه ۱۶۳ و جنرال کننگهم در جغرافیای تاریخی هند، صفحه ۴۰ به بعد میگویند: هزارهها از سپاه مغولاند.”
منبع: حسینعلی یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، جلد اول، ص ۱۵۲
۵. نظریه دائرهالمعارف بریتانیکا (قدیمیترین دانشنامه انگلیسیزبان):
“هزارهها منشعب از قبیله مغولاند و در جبال مرکزی افغانستان زندگی میکنند. گفته میشود که آنها از باقیمانده سپاه چنگیز هستند.”
منبع: نگاهی مختصر به تاریخ اقوام در افغانستان صفحه ۴۵ – و – دائرهالمعارف بریتانیکا، جلد ۱۱، صفحه ۱۹۹
همچنین وبسایت آنلاین دائرهالمعارف بریتانیکا مینویسد: “حضور آنها در افغانستان از آغاز سلطنت سلسله مغول در قرن شانزدهم به اثبات رسیده است.”
۶. نظریه کتاب انقراض سلسله صفویه:
“…ولی طایفه هزاره که از نسل مغول و ساکن نواحی کوهستانی شمال و غرب درههای هیرمند و ترناک بودند، آیین تشیع داشتند.”
نویسنده: لارنس لاکهارت، ترجمه اسماعیل دولتشاهی – صفحه ۱۲
۷. نظریه مورخان غربی:
“از مورخان و خاورشناسان غربی (مونت استورات الفنستون)، (الکساندر بورنس)، آرمینوس گ. ومبری، (رابرتس) و (پروفیسور پتروشفسکی) از جمله اولین طرفداران نظریه مغولتباری هزاره محسوب میشوند. آنها معتقدند که هزارهها از بازماندگان سربازان مغول هستند که با سپاه چنگیز وارد سرزمین افغانستان شدند و پس از اسکان به تدریج زبان، فرهنگ و مذهب ساکنان تاجیک این سرزمین را پذیرفتهاند.”
منبع: نگاهی مختصر به تاریخ اقوام در افغانستان صفحه ۴۳ – و – سیدعسکرموسوی، هزارههای افغانستان، ترجمه اسدالله شفایی، ص ۴۹
همچنین صفحه ۴۴: “اچ، دبلیو، بیلیو، میگوید: در مورد اصل و منشأ هزارهها تردیدی وجود ندارد. زیرا قیافه و خصوصیات دیگرشان میرساند که آنها از تاتارهای سپاه مغول میباشند.”
منبع: نگاهی مختصر به تاریخ اقوام در افغانستان صفحه ۴۴ – به نقل از مردمشناسی ایران ص ۶۹
۸. نظریه انجمن حمایت از اقوام زیر خطر که در فوریه ۱۹۹۹ در زمینه حقوق بشر انعکاس یافته است:
“بر مبنای نظریههای متعدد، هزارهها در حدود سال ۱۲۲۰ میلادی با چنگیزخان و یا اخلاف او به طرف افغانستان آمدهاند. مغولهای کوچی در این مناطق با مردمان تاجیک محلی اختلاط یافته و زبان فارسی افغانی یعنی دری را به جای زبان اصلی خود یاد گرفتهاند.”
منابع: نگاهی مختصر به تاریخ اقوام در افغانستان صفحه ۴۲ – و – ندای هزارستان، شماره یازدهم، سال سوم حوت ۱۳۷۸
نظریه لغتنامههای معروف فارسی:
۹. دانشنامه آزاد فارسی:
“هزاره: از اقوام فارسیزبان و شیعه مذهب افغانستان، حاصل غلبه مغولان بر ترکان و تاجیکان و اختلاط آنان با یکدیگر، مرکب از دوازده گروه بزرگ قبیلهای، ساکن ناحیه هزارجات در مرکز افغانستان.”
۱۰. فرهنگ عمید:
“هزاره: [قدیمی] گروهی سپاهی متشکل از هزار نفر.” فرهنگ عمید نیز همان نظریه دائرهالمعارف بزرگ اسلامی را تأیید میکند که ترجمه فارسی کلمه مغولی “مینگ” به معنی هزار است.
۱۱. لغتنامه فرهنگ هزاره:
“آزره، ھزاره: نام قومی بسیار بزرگ از تیرههای ترک و مغول که در مناطق مرکزی و شمال افغانستان، کویته بلوچستان پاکستان و خراسان ایران بسر میبرند.”
۱۲. نظریه بقیه نویسندگان معروف افغانستانی:
آثار اکثریت نویسندگان افغانستان مانند سید جمالالدین افغانی، عبدالحی حبیبی، میر غلام محمد غبار، بابرنامه و غیره نیز به مغول بودن هزارهها تأکید دارند که بخاطر طولانی شدن مطلب از ذکر آنها صرف نظر شد.
۱۳. مقایسه فیزیکی و ظاهری اقوام ساکن غور با قوم هزاره:
از لحاظ فیزیکی و چهره ظاهری هنوز هیچ باشنده ولایت غور شباهت نزدیک با اقوام هزاره ندارد، ولی اگر به اینترنت مثلاً بنویسید “مردم مغلوستان” تصاویری میبینید که هیچ تفاوتی با هزارههای افغانستان ندارند. البته ولسوالی لعل و سرجنگل که تقریباً ۱۰۰٪ قوم هزاره میباشد بعد از سال ۱۳۴۰ هجری از دایزنگی جدا و به جمع ولایت غور گردیده است.
۱۴. کتابهای تاریخی دوران غزنویها، غوری، خوارزمشاهیان:
در هیچ یک از کتابهای دوران غزنویها، غوریها و سلجوقیها مانند (تاریخ یمنی، تاریخ بیهقی، تاریخ جوینی، طبقات ناصری و…) قومی به نام هزاره ذکر نشده است. بلکه در منابع بعد از حمله مغول ذکر شده است.
۱۵. منابع تاریخی سلطنت غزنویها، غوریها و سلجوقیها:
با در نظر داشت منابع تاریخی سلطنت غزنوی، غوری و سلجوقی که معتبرترین منابع تاریخی آنها تاریخ بیهقی، طبقات ناصری، تاریخ جوینی و ابن اثیر میباشد، در هیچ یک از همین منابع قومی به نام هزاره ذکر نشده است. بلکه این قوم سالها بعد از حمله مغول و از بازماندگان آنها در افغانستان فعلی تشکیل شد. با آنهم طوری که مشاهده میشود در طی سالیان اخیر نویسندگان هزاره تلاش کردهاند تا خود را به اقوام مختلف پیوند دهند ولی اکثریت منابع معتبر به بازماندگان قوم مغول تأکید دارند. بنا یادمان باشد که این نویسندگان سالها که هویت خود را به اقوام دیگر پیوند بدهند و به هویت دیگران بتازند، مطابق اوراق موجود تاریخ، پس به همان هویت مغول برخواهند گشت.