نویسنده: کیخسرو باختریان
ملا هبتالله، ملا یعقوب و خلیفه حقانی فعلا سه محور اصلی قدرت در بین طالبان اند و هر کدام حلقه و طرفداران خود را در بین این گروه دارند و هر یکی خود را میراثدار اکنون و آیندهی طالبان میدانند.
ملا هبتالله امیرالمومنین گروه طالبان است و بر این اساس به خود حق میدهد که میراثدار و پیشوای طالبان باشد. ملا یعقوب پسر ملا عمر امیرالمومنین نخست طالبان است و بر این اساس خود را اصلیترین میراثدار طالبان میداند. حلقهی حقانی در بین طالبان از او به عنوان خلیفه یاد میکنند، در واقع این لقب در برابر امیرالمومنین طالبان به او داده شده است و او ادعای خلافت را دارد. بنابراین، حقانی و حلقهاش تصور میکنند میراثدار اصلی طالبان حقانی است. زیرا گروه حقانی خطرناکترین حملات انتحاری و انفجاری را در بیست سال گذشته انجام دادهاند و بر این اساس خود را پیروز میدان میدانند.
این سه نفر در بین طالبان اختلاف و رقابت شدیدی دارند و گاهی اختلاف و رقابتشان به تنش انجامیده استکه چندی پیش، حقانی و ملا یعقوب از ملا هبتالله انتقاد کردند و حقانی از کابل در جنوب افغانستان در استان زادگاهش رفت و در بین طرفدارانش دست به صفآرایی زد. مجاهد سخنگو طالبان از ملا یعقوب و حقانی انتقاد کرد که نباید از امیرالمومنین انتقاد کنید. این تنش موجب شد ملا هبتالله، ملا یعقوب و حقانی را به کندهار بخواهد. اینکه در این دیدار چه گفته شد، معلوم نیست.
از آنجاییکه حقانی و ملا یعقوب در بین طالبان گروههای نظامی خود را دارند، ملا هبتالله عملا نمیتواند این دو را از وزارت داخله و دفاع برکنار کند. بنابراین، ملا هبتالله دست به تمرکز قدرت در آدرس خود زد تا در آینده بتواند عملا با این دو برخورد کند. ملا هبتالله شورای علما را تأسیس و در رأس آن خودش قرار گرفت. این شورای علما در واقع نمایندههای ملا هبتالله در استانها و شهرستانهای افغانستان استند و برای ملا هبتالله باید تبلیغ کنند.
ملا هبتالله سخنگویان گروه طالبان را به کندهار خواست تا از آنجا فعالیت کنند و آنچه را او تصمیم میگیرد، سخنانگویان اعلام باید کنند.
اقدام سوم سیاسی رهبر طالبان این بود که در هر وزارتخانه یک نفر از طرفدارانش را که بیشتر از قبیلهی خودش است معین مقرر کرد تا رفتار وزیران بهویژه حقانی وزیر داخله و ملا یعقوب وزیر دفاع طالبان را زیر نظر داشته باشند.
اما مهمترین اقدام امیرالمومنین طالبان در برابر حقانی و ملا یعقوب این استکه او تصمیم گرفت برای مقابلهی عملی با ملا یعقوب و حقانی گروه نظامی خود را بسازد. این گروه نظامی جدا از وزارت دفاع و داخله است و گروه نظامیای مانند سپاه پاسداران ایران است. این گروه نظامی در واقع قدرت قهریهی رهبر طالبان برای کنترول قدرت داخلی در بین طالبان استکه تصمیمگیریهای رهبر طالبان را تطبیق میکند و دست رهبر طالبان را در اقدامات عملی باز نگه میدارد. اما معلوم نیست حقانی و ملا یعقوب برای تشکیل چنین گروه نظامیایکه مستقیم از رهبر طالبان هدایت میگیرد چه چارهای سنجیدهاند. ظاهرا چارهای ندارند که بتوانند جلو تشکیل این گروه نظامی را بگیرند.
افراد قدرتمند دیگر نیز در بین طالبان وجود دارند، اما ملا هبتالله، حقانی و ملا یعقوب فعلا سه ضلع مثلث قدرت طالبان اند. حقانی و ملا یعقوب با وصفیکه با هم رقابت دارند، اما تهدیدیکه از جانب رهبر طالبان متوجهشان است، با هم بهصورت مقطعی و عملگرایانه متحد میشوند تا آسیب نبینند. اگر تهدید رهبر طالبان علیه این دو نباشد، اختلاف و رقابت این دو جدیتر میشود.
قدرت در واقع بین سران گروه طالبان تقسیم شده است. هر کسی از سران طالبان وزارت و ریاستی را صاحب شدهاند که وزارت داخله را حقانی و دفاع را ملا یعقوب صاحب شده است. رهبر طالبان میخواهد در این تقسیم قدرت تغییر بیاورد، اما این تغییر به سادگی نمیتواند صورت بگیرد که رهبر طالبان بتواند ملا یعقوب را از وزارت دفاع یا حقانی را از وزارت داخله برکنار کند. اگر طرح گروه نظامی رهبر طالبان تحقق پیدا کند و این گروه نظامی خیلی قدرتمند شود، در آنصورت شاید رهبر طالبان بتواند اقدامهای عملیتر انجام دهد.
پرسش اساسی این است: آیا مخالفان طالبان میتوانند برای این اختلافات سران طالبان خوشبین باشند؛ اینکه طالبان دچار جنگ درونگروهی میشوند و این میتواند فرصتی برای قدرتگیری مخالفان طالبان شود؟
اما به نظر من سران قوم پشتون چه طالب، چه تکنوکرات، چه کمونست و… این عملگرایی را دارند که در برابر تهدید برونی، اختلافشان را کنار بگذارند و متحد شوند. بنابراین، تا تهدیدی از برون وجود داشته باشد، سران طالبان میتوانند با عملگرایی اتحاد خود را حفظ کنند. مهمتر از همه سران پشتون هرچه دشمنی و اختلاف داشته باشند میتوانند سر یک دسترخوان بنشینند و نان بخورند و با هم گفت وگو کنند، اما سران تاجیک، هزاره و اوزبیک چنین نیستند، وقتی رقیب و مخالف هم شدند، خدا هم آنها را سر یک دسترخوان آورده نمیتواند و اگر تهدید برونی یک یک آنها را از صحنه بردار در آنصورت نیز توانایی عملگرایی ندارند که اتحاد کنند و کنار هم بایستند.
نتیجهگیری میتواند این باشد در صورتیکه هیچ تهدید برونیای متوجه گروه طالبان نباشد، اختلافات درونگروهی سران طالبان بیشتر خواهد شد و شاید باهم دچار درگیری نظامی شوند. اما طالبان بنابر حضور مسلحانه گروههای مقاومت در داخل کشور و جریانهای سیاسی مخالف در برون کشور، این عملگرایی را دارند که اتحاد خود را حفظ کنند و از سلطهی قومی خود دفاع کنند.
بیشتر بخوانید: