نویسنده: سینا راشدی
نزدیک به دوسال از حاکمیت طالبان بر افغانستان میگذرد. با گذر هر روز، این گروه چهره واقعیشان را نشان میدهند. پرده از دروغهایشان برداشته و عدم کاراییشان عریانتر میشوند. حکومتداری بلد نیستند. در یک معاملهی نابخشودنی به قدرت رسیدند. ادارهی ممکلت را به مدرسه مقایسه میکنند. قوانین را نفی کردند. حقوق مدنی مردم را نادیده گرفتند. مبارزه علیه زنان و حذف آنان را از تمام سطوح، ماموریت خویش میدانند. دموکراسی نوظهور افغانستان را نابود کردند. علیه آزادیهای شهروندی مردم هزینه میکنند. از نام دین و قرائتهای دینی جهت سرکوب مخالفان سیاسی-عقیدتی کمک میگیرند. در امور کاری سازمانهای بینالمللی مداخله میکنند. ادارههای دولتی را از وجود افراد متوسط پیشین، خالی کردند. دایره کاری مامورین نظام قبلی را محدود و آنان را به چشم حقارت میبینند. در ادارههای دولتی، جای پای برای به دیگران نیست. مدارک تحصلی-تجربی و افراد متخصص کوچکترین ارزش برایشان ندارد. با همسایهها سر سازش ندارند. در زمینهی تامین خواستهای جامعه جهانی بهمنظور شکلگیری یک دولت همهشمول، تن نمیدهند.
طالبان با تکقومی ساختن نظام، فرصتهای طلایی را از دست دادند. موتور بهبود وضعیت به سرعت در حال حرکت بود، اما مانع شدند و نگذاشتند این شتاب به سمت توسعه، به نتیجه موثر دست یابد. مدیران این گروه افراطی، به کثرت و تنوع باور ندارند. ماموریتشان ایجاد واگرایی و گسست میان اقوام است. به شدت به سمت حذف نظاممند عقاید غیرخودی، اقوام، مذاهب و زبانها در حرکت استند.
از فروپاشی جمهوریت تا کنون، با اعتماد به نفس کاذب، بر گردههای مردم سوار استند. با صدور فرمانها، آزادیهای مردم، عدالت، حقطلبی و امنیت در مفهوم وسیعتر را نادیده گرفتند و انواع محدودیتها را وضح کردند. آنچهکه قابل تامل است، نوع نگاه این گروه به همسایگان است. نبود قانون مشخص و عدم آگاهی، زمینه را برای خلق جدل و اختلاف میان همسایگان مساعد ساخته است. با گذر هر روز تنشهای لفظی و درگیری میان همسایگان افزایش پیدا کردند.
طالبان با غرور کاذب زندگی میکنند. مدعی شکست امریکا استند. هرازگاهی همسایگان را تهدید میکنند. بدون رعایت قوانین دیپلماتیک، موقفهای خشن و ناسنجیده میگیرند. بدون آنکه به تبعات آن فکر کنند. در این موضعگیریها از ابزار نرم و سخت استفاده میکنند. با ساخت و نشر ترانههای تهدیدآمیز و به دور از عقلانیت، به گسست میان افغانسان و همسایگان دامن میزنند.
آمارها نشان میدهند که تا کنون بیشترین درگیریهای مرزی را با پاکستان داشته اند؛ با کشوریکه با قاطعیت شریک استراتژیک آنان محسوب میشود. در ردیف دوم ایران قرار دارد. در آخرین مورد تلفات انسانی بر همدیگر وارد کردند. برداشتهای گوناگون در این زمینه رسانهای شدند. کشوریکه در رده سوم قرار دارد و هر روز گواه افزایش اختلاف میانشان استیم، تاجیکستان است. اوزبیکستان و ترکمنستان جزو همسایههای استند که چندین درگیری مرزی نیز داشتند.
این تنشها نشان میدهند که «سیاست متوازن» طالبان، دروغ بیش نیستند. این گروه، اهل سازش و تعامل نبودند و نخواهند شد. واقعیتها را پنهان میکنند. روابط و نیازمندیهای دوجانبه را درک نمیکنند. با شکلگیری اخلافات، بسیاری از فرصتها را از دست میدهند. وقتی با همسایههای که ارزشهای مشترک در میان است، کنار نیایند، با جامعه جهانی کنارآمدن دشوار است.
از رفتار آنان، کشورهایی که بهشکل نامرئی متحد سیاستهایشان بودند، دلزده شدند. مدیران ارشد دستگاه دیپلماسی روسیه افغانستان را میزبان گروههای دهشتافکن میداند. وزارت خارجه ایران از طالبان شکایت دارد و در آخرین موقفگیری پس از تنشهای حقابه، از به رسمتشناسی این گروه سخن گفت. وزیر خارجه پاکستان که گاهی لابی طالبان گفته میشود، نگران افزایش «تیتیپی» در قلمرو افغانستان است. کشورهای آسیای مرکزی به شدت نگران گسترش فعالیتهای تروریستی در افغانستان استند. نمایندگان سیاسی آنان به شدت اوضاع را زیر نظارت دارند و مدعی اند که هزاران جنگجوی خارجی در ولایات شمالی مسکنگزین شدند. پکن با وساطت اسلامآباد، از طالبان تضمین امنیتی میگیرند تا مانع گسترش فعالیت ایغورهای شوند. اینجا در افغانستان، گروه تندرو و حاکم، دروغ میبافند و باور دارندکه در تامین روابط نیک با همسایگان، کوتاه نیامدند. با آنکه فهرست این نگرانیها، در حال گسترش است.
با اینحال، ماه عسل طالبان تمام است. بیاعتمادی میان این گروه و همسایگان، قابل ترمیم نیست. آنان خطرات موجود را احساس نمیکنند. مقاومتهای مسلحانهی داخلی، مبارزه زنان، اختلافات درونی، فشارهای جهانی، نگرانی و تهدیدات همسایگان، ناتوانی در تامین امنیت، گسترش روزافزون فقر اقتصادی، مهاجرت نخبگان و تودهها را جدی نمیگیرند. تمام تمرکز متوجه تقسیم قدرت و ثروتاندوزی است. بنابراین، بالاتر از منافع گروهی و شخصی، برنامهای ندارند. اینها نشان میدهند که امارت دور اول، تکرار میشود. این جماعت، چشمانداز و آیندهنگری ندارند و میدانند که امروز یا فردا از درون انفجار میکنند.