نویسنده: سعادت موسوی
آیا فکر میکنید که خلاقیت و استعداد وجود دارد؟ نبوغ و استعداد بیشتر از آنکه یک واقعیت عینی باشد، یک روایت انتزاعی در تاریخ و فرهنگ است. دربارهی الهام و استعداد، نویسندگان و متفکران زیاد نوشتهاند و ما هم باور کردیم که چنین نیروی جادویی و بهرهی الهی وجود دارد. اما سالهاست این باور ویژه نسبت به نبوغ و استعداد به محاق رفته و دیگر محلی از اِعراب ندارد. یک منبع خوب در این مورد آلن گانت است که در کتاب منحنی خلاقیت نگاه تاریخی و فرهنگی نسبت به نبوغ را زیر سوال برده است. نبوغ ذاتی بیشتر از آنکه یک حقیقت باشد، به افسانه نزدیکتر است. ذکر و تاکید این مساله به نظرم مهم است، چون وقتی از سر تنبلی و ترس با شکستها روبرو میشویم، میگویم که خوب استعداد نداریم و با اتکا به این اسطوره، خیال خود را راحت میکنیم. نویسندگان بزرگ مهارت نویسندگی را با ریاضت و کنجکاوی یاد گرفتهاند. اراده و ظرفیت یادگیری در اختیار همه است. گذار از این برساخت تاریخی میتواند یک گام مهم در امر نویسندگی باشد. وقتی باور کنیم که فراتر از تلاشورزی چیزی نیست، رویاها باورپذیر میشوند.
چند روز پیش گفتوگوی شکردخت جعفری مخترع و فیزیکدان را با هارون یوسفی دیدم. سیما و صحبت شکردخت شما را با هیچ خصلت و امر استثنایی و ذاتیای مواجه نمیکند. اما او را در یک فرآیند کاملاً طبیعی میبینید که سالها سختکوشی و کنجکاوی را پیشه کرده است. در ادامه با دقت متوجه یک امر مهم و حیاتی شده که روش درمان سرطان است. اما شرح و وصف کارنامهی شکردخت از سوی دوستدارانش با همان ادبیات کلاسیک ادامه دارد که به «جهان نابغه»ها و «اسطوره»ها باور دارند. او سالها با تفکر و دقت به کشف رسیده است که نمیتوان نام او را نبوغ ذاتی یا الهام الهی گذاشت. هر انسان معمولیای میتواند سالها تلاش کند و به کشف و تبحر برسد، چه در نویسندگی و چه در پزشکی و فیزیک.
بزرگترین نویسندگان جهان ده تا بیستسال یادداشتنویس روزانه بودند و ذره ذره نویسندگی را میآموختهاند. یعنی برای نویسنده شدن، راه کوتاه و آسانی وجود ندارد. کسانیکه جنون مطالعه دارند و درگیر اندیشهها و تجربهها میشوند، قدرت نویسندگی را در خود افزایش میدهند. یک نویسندهی خوب در واقع کسی است که بسیار خوب و دیوانهوار کتاب میخواند، فیلم نگاه میکند، سفر میرود و بهصورت روزانه به نوشتن ادامه میدهد. وقتی متون جدی بخوانید، کیفیت کار خود را خیلی خوب درک میکنید. بدون مطالعه عمیق و پیوسته، هیچ راه و شیوهای دیگر وجود ندارد که متن خود را سبک و سنگین کنید. شما بروید تکههای از رمانهای ناباکوف، سلمان رشدی، اورهان پاموک، مارک تواین، همینگوی، دیکنز… را در کنار برخی نوشتههای نویسندگان تازهکار بخوانید، آن وقت احساس و درک میکنید که تفاوت یک متن خامدستانه با یک متن شاهکار چقدر زیاد است. تفاوت به اندازهی سالها و زمانی است که نویسنده برای آن هزینه کرده است.
اهمیت شجاعت در نوشتن، فکر میکنم برای یک نویسندهی خوب، شجاعت نویسندگی و صداقت بسیار مهم است. شجاعت و صداقت هم مثل هر امر دیگر در وجود انسانها قابل رشد و توسعه هستند. اینکه بگویم شجاعت و صداقت امر ذاتی و ارثی است، دوباره درگیر همان ساحت افسانهها میشویم و فرآیند یادگیری را در خود به تحلیل میبریم. هدف من در اینجا از صداقت اخلاقی و فضیلتمدار نیست، بلکه فکر میکنم شجاعت و صداقت از امور التزامی در امر نویسندگی هستند. در مواجهه با خویشتن و جهان با صداقت و شجاعت است که از «منیت» میتوان عبور کرد و در شرح زندگی و انسان منصف و بیطرف بود. منصف بودن از این جهت اهمیت دارد که برای منفعت کسی و یا کسانی صورتِ رویدادها و روایتها را برش نمیزنیم و ناقص نمیسازیم. نویسندهی خوب، شجاعت، صداقت و مهارت نوشتن را باهم یاد میگیرد، به مخاطب اعتماد میکند و دوست ندارد که میان مخاطب و ذهنش فاصله و مرز وجود داشته باشد. چون خیلی از خوانندگان و مخاطبان آگاه استند؛ اگر نویسنده انصاف را فراموش کند، مخاطبان مچش را میگیرند. فقط یک نویسندهی ضعیف تصور میکند که مخاطبان و خوانندگان به حذف و انکار او پی نخواهند بُرد.
فکر میکنم یک تصور ناصواب دیگر هم در مورد نویسندگی وجود دارد، و آن اینکه برخی فکر میکنند باید حتماً ایده و حرفی برای گفتن داشته باشید که شروع کنید به نوشتن. اما من به این باور نیستم. نوشتن برای حرفهای ناگفته نیست، بلکه فرآیند کشف جهان تازه و معنا و صورت دیگری از زندگیست. در لحظات نوشتن، کلمات و جملات زیاد از ذهن و زبان شما جاری می شوند که هرگز فکر نمیکردید که قبلاً در ذهن شما وجود داشتهاند. لذت و «نوشتهدرمانی» در همین لحظات ناب رخ میدهد که با کشف روایتها و رویدادها نویسنده سبکبال میشود و در واقع بهجای میرسد که دیگر نمیتواند ننویسد. نویسندگان مهم، مدعی این نیستند حرف تازه بگویند، نوشتن بخشی از زندگی آنهاست که نمیتوانند از آن فرار کنند و ننویسند. با نوشتن است که به تازگی و زندگی میرسند.