مقدمه
انتقال خانوادههای پشتون پاکستان و افغانستان به شمال افغانستان از معضلهای اساسی برخورد قومی حکومتهای افغانستان استکه باعث تصرف سرزمینهای بومی اقوام اوزبیک، تاجیک و هزاره شده، جنگهای قومی رخ داده و حکومتداری و دولتداری ملی شکل نگرفته است.
در این یادداشت به پروندهی انتقال خانوادههای پشتون آنطرف مرز و اینطرف مرز به سمت شمال از چشمانداز تاریخی نظر میشود و تا اندازهای این پرونده را با این هدف میشکافد که اقوام غیرپشتون با رویدادها بهعنوان معضل تاریخی و مسالهی ملی نظر ندارند، بلکه به معضل و مسایل تاریخی به صورت مقطعی برخورد میکنند و همینکه حکومت قومی، کرسیای فرمایشی به آنها داد، معضل را نادیده میگیرند و میگویند مشکلی وجود ندارد.
در حقیقت برخورد قومی حکومتهای افغانستان و سران پشتون یکطرف قضیه و معضل است، اما طرف دیگر قضیه و معضل برخورد سادهانگارانه و نادیدهگیری سران اقوام هزاره، تاجیک و اوزبیک است. زیرا اینها یا حافظهی تاریخی ندارند یا نان به نرخ روز میخورند و معضل و مسالهی ملی را قربانی منفعتهای خانوادگی خود با گرفتن یک کرسی میکنند.
نظامنامهی ناقلین و آغاز انتقال خانوادههای پشتون به سمت شمال
نظامنامهی ناقلین سال ۱۳۰۲ توسط حکومت امانالله در ۱۲ ماده تصویب شده است. هیچ قبیلهای از قوم پشتون پیش از عملیشدن این نظامنامه از کابل آنطرف در سمت شمال حضور نداشتند. تصویب این نظامنامه در حقیقت امکان انتقال قبیلههای قوم پشتون را به سمت شمال با هدف جابهجایی قومی فراهم کرد تا اتنوگرافی و جغرافیای قومی در افغانستان تغییر کند و قوم پشتون اکثریتسازی شود.
در مادهی نخست نظامنامهی ناقلین گفته میشود خانوادههایی که از سمت مشرقی و جنوبی برای زمینداری به قطغن راغب باشند از طرف حکومت روانهی قطغن میشوند، مدیر زراعت و حکومت محلی مکلفیت فوری برای سکونتشان دارند. در مادهی دوم تاکید میشود مدیر زراعت قبل از رسیدن ناقلین، محل سکونت آنها در زمینهای خوب آبی با دقت تنظیم کند. در مادهی چهارم گفته میشود غیر از زمینهاییکه زیر آب استند، نهر حضرت امام و نهرهای مانند آن برای ناقلین درنظر گرفته شود و زمینهاییکه توسط این نهرها زیر آب میشوند به ناقلین داده شوند. در مادهی پنجم گفته میشود کسانیکه از مشرقی و جنوبی به قطغن میروند، جایداد اصلی آنها در مشرقی و جنوبی نیز برایشان محفوظ است و حکومت به آنها سند میدهد. در مادهی ششم گفته میشود حکومت برای ناقلین به غیر دادن زمین در قطغن و حفظ ملکیتشان در مشرقی و جنوبی، معافیات و امتیازاتی نیز به آنها میدهد. به معافیات در مادهی هفتم اشاره میشود که معافیات این موارد استند:
برای هر فرد ذکور و اناث که هفتساله باشد، هشت جریب زمین آبی در قطغن داده میشود. از حاصل و کشت ششساله مالیه ندهند. حیوانات و مواشیای را که با خود بردهاند برای سهسال از آنها مالیه ندهند. و…
در ادامه به وزارت داخله، مدیر زراعت قطغن، حکومت محلی، وزارت تجارت و… وظیفه داده میشود که انتقال ناقلین را اجرایی کنند و تاکید میشود که وزارت داخله مکلف است از ناقلین در قطغن حمایت کند و در خدمت ناقلین باشد.
نظامنامهی ناقلین به قطغن یک سند رسمی حکومتی استکه قبیلههای پشتون در سرزمینهای بومی مردم اوزبیک، تاجیک و هزاره توسط حکومت جابهجا میشوند. به هر فرد از هفتساله به بالای خانوادههای پشتون در قطغن هشت جریب زمین آبی داده میشود و نهر کشیده میشود، درحالیکه این زمینها از مردم بومی قطغن است. اما برای مردم بومی هیچ خدماتی ارایه نمیشود.
انتقال ناقلین از صدسال تا اکنون ادامه دارد. در آن نظامنامه گفته شده ناقلین از مشرقی و جنوبی است، اگرچه معلوم نیستکه ناقلین پشتونهای پاکستان هم بوده یانه. اما بعد از آن تا اکنون صدها خانواده از پشتون پاکستان به سمت شمال انتقال داده شدند که از باریکآب شمالی تا پروان، کاپیسا، کیلگی بغلان و جاهای دیگر را دربر میگیرد.
وزارت امور سرحدات اقوام و قبایل در ادامهی نظامنامهی ناقلین
وزارت امور سرحدات اقوام و قبایل از دورهی امانالله به عنوان یک شبعه در صدارت عظمی ایجاد میشود که وظیفهاش ارتباط با قبیلههای پشتون پاکستان و ارایهی خدمات به قبایل پشتون در پاکستان است. این شعبه در زمان داوود به عنوان وزارت مستقل در کابینه معرفی میشود. این شعبه که در دورهی امانالله ایجاد شد، در دورهی محمد هاشم و شاهمحمود کاکاهای ظاهرشاه تقویت شد و حکومتهای افغانستان در صدسال پسین از این وزارت حمایت کردند تا به قبایل پشتون پاکستان خدمات ارایه کنند. پول از بیتالمال و از مردم افغانستان، اما به صورت رایگان به قبایل پشتون پاکستان تادیه میشود.
این وزارت به صورت پیوسته خانوادههای پشتون پاکستان را به سمت شمال افغانستان انتقال میدهد. کرزی و غنی نیز توسط این وزارت چندینبار خانوادههای پشتون را از پاکستان به شمالی و سمت شمال انتقال دادند.
وزارت امور سرحدات اقوام و قبایل فراتر از انتقال قبیلههای پشتون پاکستان به سمت شمال در کابل چندین لیسه ساختهاند که فقط به بچههای پشتون پاکستان خدمات ارایه میکنند. این لیسهها خوابگاه، غذا و سایر خدمات رایگان دارند. این بچهها که از این لیسهها فارغ میشوند در دانشگاه کابل و سایر دانشگاههای افغانستان به بهترین رشتههای دانشگاهی معرفی میشوند و شماری از این بچهها به کشورهای خارجی به عنوان شهروندان افغانستان بورسیه فرستاده میشوند. پنجسال پیش چند تن از این بچهها توسط حکومت هند شناسایی شدند که توسط حکومت افغانستان و با پاسپورت افغانستان به هند بورسیه شده بودند.
در سال ۱۳۸۷ یکی از این لیسهها ۳۸۱۰ دانشآموز از قبایل پشتون پاکستانی داشت. این مورد در سایت وزارت امور سرحدات اقوام و قبایل ذکر شده و این وزارت با افتخار یاد کرده که این لیسهها برای فرزندان قبایل پشتون آن طرف مرز خدمات ارایه میکنند.
توافق طالبان با حکومت پاکستان در ادامهی نظامنامهی ناقلین
در تازهترین مصاحبهایکه از وزیر داخلهی پاکستان نشر شده، او گفته است طالبان افغانستان با ما توافق کرده بودند که طالبان پاکستان را از دو طرف مرز دیورند به مناطقی در داخل افغانستان انتقال میدهند. برخی از رسانههای داخلی در بارهی ادعای وزیر داخلهی پاکستان از مجاهد سخنگو طالبان پرسیدهاند، اما او به ادعای وزیر داخلهی پاکستان توضیحی نداده و فقط گفته استکه ما با همسایهها در ارتباطایم تا از خاک افغانستان تهدیدی علیه آنها صورت نگیرد. اینکه مجاهد ادعای وزیر داخلهی طالبان را رد نمیکند، معلوم است توافقی صورت گرفته تا طالبان پاکستانی به سمت شمال انتقال داده شوند. اما طالبان بارها از انتقال مهاجران پاکستانی از نزدیک مرز به مناطقی در داخل افغانستان سخن گفتهاند. پرسش این است این مهاجران کیست؟ چرا مهاجر شدهاند؟ توافق طالبان با پاکستان برای این تا هنوز صددرصد عملی نشده که کانال قوشتپه کاملا ساخته و مورد بهرهبرداری قرار نگرفته است. اما با رویکارآمدن طالبان، چندین گروه از پشتونهای پاکستان به استانهای شمال کشور جابهجا شدند که این جابهجاییها موجب درگیری ناقلین پاکستانی و مردم محل شد، اما طالبان از ناقلین دفاع کردند و خانهها و زمینهای مردم محل را به ناقلین سپردند.
توافق طالبان با حکومت پاکستان اقدامی تازه و نادر نیستکه قبایل پشتون پاکستانی طبق این توافق وارد سمت شمال افغانستان میشوند. این توافق در واقع ادامهی نظامنامهی ناقلین امانالله به قطغن و طبق مرام و هدف وزارت امور سرحدات اقوام و قبایل است. طوریکه امانالله فقط برای ناقلین امر احداث کانال حضرت امام و… را داد، طالبان برای قبایل پشتون پاکستان کانال قوشتپه را میسازند و زمینهای آنجا را به قبایل پشتون پاکستان میبخشند. اما تفاوتیکه در اقدام امارت قومی طالبان با حکومتهای قبلی قومی وجود دارد، در این استکه آنها اگر قبیلههای پشتون پاکستانی را هم وارد میکردند نمیگفتند پشتون پاکستان استند، میگفتند کوچی پشتون استند، اما طالبان بدون هیچ ملاحظهای قبیلههای پشتون پاکستانی را وارد افغانستان و در سمت شمال جابهجا میکنند و میگویند تحریک طالبان پاکستانی استند.
نتیجهگیری
بنابر بحثیکه ارایه شد، میتوان این نتیجه را گرفتکه انتقال ناقلین به سمت شمال افغانستان از زمان نظامنامهی ناقلین امانالله تا هنوز پایان نیافته، بلکه فرامرزی و بیشتر شده است و ناقلین از قبیلههای پشتون پاکستان نیز توسط حکومتهای قومی به سمت شمال افغانستان انتقال داده میشوند و فراتر از انتقال ناقلین پشتونهای پاکستان به سمت شمال افغانستان، توسط وزارت امور سرحدات اقوام و قبایل به قبیلههای پشتون پاکستان با استفاده از بیتالمال افغانستان در آنطرف مرز خدمات ارایه میشود.
این جابهجایی قومی از زمان امانالله تا دورهی طالبان تجاوز به سرزمین و محلهای زندگی اقوام تاجیک، اوزبیک و هزاره است. اگرچه میگویند امانالله شاه مدرن بود، اما حقیقت این است، همهی برخوردهای قومی که خلاف ارزشهای مدرن در زندگی شهری و دولتداری مدرن است از دورهی او آغاز شده و ادامه یافته است. امانالله اصولا کانال و شهرک برای همه باید میساخت و هر کسی از هر قومی میتوانست در آن شهرکها خانه و زمین زراعتی بخرد، اما این کار را نکرد، دست به جابهجایی نادرست قومی زد.
امانالله مردم محل را از زمین و آب در زندگیشان محروم کرد و فقط برای قبیلههای قوم پشتون از مشرقی و جنوبی در محل بومی اقوام غیرپشتون کانال و محل زندگی ساخت. درحالیکه امانالله میتوانست در مسیر آبی که به پاکستان میرود بند و کانال ایجاد کند. اما هیچ حکومت قومیای این کار را نکرد.
طالبان نیز در مسیر آبی که به پاکستان میرود بند و کانال احداث نمیکنند، اما کانال قوشتپه را احداث میکنند که قبیلههای پشتون و طالبان پاکستانی را در آنجا جابهجا کنند.
منظور و هدف صدسالهای حکومتهای قومی از انتقال قبیلههای پشتون به سمت شمال ایجاد سنگر است و میخواهند برای جنگ قومی سنگر بسازند و اقوام غیرپشتون را از سرزمینهای بومیشان برانند. امانالله به هر دختر و پسر هفتساله و مرد و زن ناقل در قطغن هشت جریب زمین داد، اما به کودکان آن زمان اوزبیک، تاجیک و هزاره که در قطغن و سمت شمال زندگی میکردند، حتا نیم جریب زمین داده نشد. فعلا هر فرد ناقل در قطغن دهها جریب زمین دارد، اما افراد بومی تاجیک، اوزبیک و هزاره در محل زندگی آبایی خود نیم جریب زمین ندارند.
این ستم تنها توسط حکومتهای قومی افغانستان میتواند صورت بگیرد. اما بدتر اینکه ستمپذیری عادت اقوام تاجیک، هزاره و اوزبیک است. ستمپذیر در مواردی بیشتر از ستمگر مقصر است. در این مورد، اقوام و سران تاجیک، هزاره و اوزبیک بیشتر از سران و حکومتهای قومی ستمگر، مقصر استند. زیرا ستمگر میداند چه کار میکند، اما ستمپذیر چرا ستم را میپذیرد، این مساله است.
بیشتر بخوانید: