نویسنده: دکتر پارسا
افغانستان سالیانه به طور رسمی قابلیت دریافت حدود ۷۵ میلیارد مترمکعب آب از نزولات جوی را دارا میباشد. این پدیده در اصل هرچند یک فرصت محسوب میگردد اما به دلیل ضعف مدیریت منابع آبی به یک چالش مبدل گشته است. در این نوشتار به بهانهی بروز تنش میان افغانستان و ایران بر سرآب مسئلهی ضعف مدیریت منابع آب در افغانستان مورد بررسی قرار میگیرد.
در دههی ۱۹۶۰، دولت افغانستان با همکاری بینالمللی تلاش کرد تا زیرساختهای آبی را در کشور بهبود بخشد. در طی این دهه و در کنار ساخت شبکههای آبیاری، ساخت چندین سد نیز رویدست قرار گرفت که از آن جمله یکی «سدکجکی» و دیگری «سد سلما» در استانهای هلمند و هرات.
اما در دهه ۱۹۷۰، جنگهای داخلی آغاز شده و این موضوع موجب شد که توسعه و زیرساختهای آبی در افغانستان متوقف شوند و بسیاری از سدها و بندهای آبگردان در این کشور آسیب ببینند. همچنین، جنگهای داخلی باعث شد که اولاً دسترسی به منابع آبی در بسیاری از مناطق افغانستان تحت تأثیر قرار گیرد و ثانیاً مشکل مهار آبهای جاری در این کشور معطل بماند.
در سالهای اخیر، با پایان نسبی جنگهای داخلی و استقرار نظام جمهوریت، تلاش برای بازسازی کشور و در ضمن آن تلاشهایی جهت مدیریت منابع آبی در افغانستان از سر گرفته شد که علیرغم مشکلات مالی، فنی و امنیتی به نتایج ملموس و مطلوبی نیز دست یافت. اما هنوز این کشور با چالشهای بزرگی در زمینه مدیریت آب مواجه است. این مشکلات شامل مسایلی چون کمبود زیرساختهای آبیاری، تداوم ناپایداری سیاسی، بیثباتی اقتصادی و تأثیر تغییرات آب و هوایی بر منابع آبی و ناخرسندی کشورهای همسایه از میزان و وضعیت مدیریت آبهای جاری می باشد که در ادامه مهمترین آنها مورد توجه قرار میگیرد:
۱- بیثباتی سیاسی
در چهاردههی اخیر افغانستان با بیثباتی سیاسی و ناپایداری دایمی مواجه بوده است. این موضوع باعث شده است که اولاً دولتها فرصت اولویتبندی مدیریت آب و سرمایهگذاری در زیرساختها و فناوریهای لازم را نیابند؛ ثانیاً نظام آبیاری سنتی و نسبتاً مدرن آن که یادگار دههی ۶۰ میلادی محسوب میگردد مختل شده و نه تنها بهبود و توسعه نیابند بلکه زیرساختهای آن تخریب شوند. واضح است که در شرایط عدم امنیت، توسعه و تعمیرات زیرساختهای آبیاری هم دشوار و ناممکن خواهد بود.
۲- جنگ و ناامنی
جنگ و ناامنی به عنوان پدیدهی بیرونی عامل اصلی بیثباتی در تمام زمینهها منجمله برنامههای سازندگی، آبادانی و مدیریت منابع آبی است. این عامل منابع مالی را سوزانده و حتی فرصت درک رسیدگی به اموری چون مدیریت آب را نیز از بین میبرد. مهمتر از آن در آشوب و نابسامانی ناشی از جنگ و ناامنی سیستمهای آبرسانی موجود نیز هدف قرار گرفته، تخریب میگردند. حتی گزارشها و تحلیلهایی وجود داشته مبنی بر فزونی جنگ و ناامنی از سوی برخی کشورهای همسایه در مناطقی که برنامههای سدسازی در آن جریان داشته است.
۳- سیاستهای ناکارآمد مدیریت منابع آبی
در افغانستان، اغلب سیاستهای مربوط به مدیریت منابع آبی یا به طور کامل وجود نداشته است و یا نابجا بوده است. این موضوع باعث شده است که بسیاری از زمینهای کشاورزی بدون برنامهریزی مناسب، مدیریت شوند. این سیاستها شامل عدم توجه به نیازهای اقتصادی و اجتماعی، بیتوجهی به توسعه زیرساختهای آبی و عدم توجه به تغییرات اقلیمی بودهاند. توسعهی عادلانهی توزیع آب و ساخت زیرساختهای آبرسانی هم همواره از سوی منتقدین مورد تردید بوده است. بدین معنا که حداقل زیرساختهای انجام گرفته در دههی شصت میلادی در مناطق پشتوزبان غالباً انجام گرفته است. همچنین، در بعضی موارد، مسوولان مدیریتی به دلیل فساد، از منابع آبی برای اهداف شخصی خود استفاده کردهاند که باعث تضعیف مدیریت منابع آبی شده است.
۴- تغییر الگوی مصرف آب
با رونق شهرنشینی در افغانستان، الگوی مصرف آب در کشور تاحدودی تغییر کرده است. این تغییرات موجب شده است که بسیاری از آبهای سطحی و زیرزمینی به سمت مصارف شهری روان شوند و باعث کاهش منابع آبی مورد نیاز برای کشاورزی گردند. شهرنشینی در دورهی جمهوریت بیش از هر زمانی در تاریخ این کشور شیوع یافته است؛ این مساله گذشته از اینکه معلول ضعف مدیریت منابعآبی است که سبب مهاجرت روستاییان به دلایل کمآبی و خشکسالی شده است، خود به عنوان علت بحران در منابع آبی نیز به حساب میآید و سبب جریان منابع آبی به سمت شهرها گردیده است.
۵- استفاده نامناسب از منابع آب
از دیگر عوامل موثر در ضعف مدیریت منابع آب در افغانستان، استفاده نامناسب از منابع آبی است. برخی از کشاورزان و دیگر کسانی که بهطور مستقیم از منابع آب استفاده میکنند، فرآیند آبیاری خود را بهصورت نامناسب انجام میدهند که باعث تبدیلشدن خاک به شورهزار و کمباروری میشود. این مساله باعث کاهش تولید محصولات کشاورزی و افزایش نیاز به آب میشود که چه بسا ممکن است باعث ایجاد تخاصمات اجتماعی و تداخلهایی در میان کشاورزان و مسوولان مدیریتی شوند.
۶- تغییرات اقلیمی
تغییرات اقلیمی باعث کاهش بارش در بسیاری از مناطق افغانستان شده است. این موضوع باعث گردیده که میزان منابع آبی کمتر شود و به طور مستمر رو به کاهش باشد. تغییرات جوی نامتعارف در سالهای اخیر گذشته از کاهش بارندگی منجر به بارشهای موسمی و جریان سیلابها نیز شده است. این واقعیت سبب تخریب روزافزون سیستم فرسودهی آبیاری گردیده است.
۷- فقدان زیربنا
زیرساختهای مدیریت آب افغانستان توسعهنیافته و ناکافی است. بسیاری از سیستمهای آبیاری، کانالها و سدهای کشور منسوخ شده و نیاز به تعمیر دارند. این امر مدیریت موثر منابع آبی و جلوگیری از خروج آب از کشور را برای کشور دشوار میکند.
۸- تخصص فنی محدود
افغانستان از کمبود دانش فنی و متخصصان آموزشدیده در زمینهی مدیریت آب همواره رنج برده است. این امر توانایی کشور را برای اجرای استراتژیها و فناوریهای موثر مدیریت آب محدود میکند؛ این واقعیت سبب گردیده افغانستان نتواند بر رودخانههای خود که عموماً از مرزهایش خارج شده و به کشورهای همسایه میریزد، کنترل کافی داشته باشد؛ فقط با مدد منابع مالی و فنی کشورهای کمککننده در دوران جمهوریت بوده است که موفق به احداث برخی از سدها مانند «سلما» و «کجکی» شده است.
۹- وابستگی به زراعت
زراعت منبع اصلی امرار معاش اکثریت مردم افغانستان است و به شدت به آب وابسته است. با اینحال، شیوههای کشاورزی این کشور اغلب ناکارآمد و سنتی باقی مانده و از آبیاری مدرن در آن خبری نیست. این واقعیت موجب گردیده است که تقاضای زیاد برای آب و تشدید بیشتر چالشهای مدیریت آب کشور بیشتر شود.
۱۰- عدم توجه به عوارض زیستمحیطی سدسازی و پروژههای آبی
پروژههای سدسازی و آبی ممکن است باعث تغییر در جریان آب و تأثیرات زیستمحیطی منفی شوند و باعث کاهش منابع آب شود. عدم توجه به تأثیرات این پروژهها و عدم توافق در مورد تقسیم منابع آبی میتواند باعث تداخلهایی در میان کشورهای همسایه شود.
علاوه بر موارد مذکور، عوامل ژئوپلیتیکی مانند کنترل منابع آبی مشترک توسط کشورهای همسایه موضوع را پیچیدهتر کرده است. چنانچه شدت اختلافهای جاری با همسایهی غربی از این قبیل است. قابل انکار نیست که بیشتر آب رودخانههای اصلی افغانستان مانند آمو، هیرمند، هریرود-مرغاب و کابل به کشورهای همسایه ایران، پاکستان، اوزبیکستان و ترکمنستان سرازیر میشود. علت این امر ضعف فنی و مالی سدسازی در افغانستان و چه بسا دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم همسایگان قلمداد گردیده است. لذا میزان زیاد آبهای جاری افغانستان به جای اینکه مایهی رفاه و آسایش مردمان این سرزمین بوده باشد، به عنوان زمینهساز تنشها و نزاع با کشورهای مجاور مطرح بوده است. بدین معنا که همسایگان همواره نگران اختلال در جریان بیحساب آب به کشور خود بودهاند؛ این واقعیت همسایگان را نسبت به ثبات در افغانستان بیمیل ساخته است. در عین حال دولتهای مختلف افغانستان گاهی تلاش ورزیدهاند، روی برخی از رودخانههای اصلی خود از جمله رودخانه هیرمند که به ایران میریزد، سرمایهگذاری کنند. سد کجکی در ولایت هلمند و بندکمال خان در ولایت نیمروز نمونهی این تلاشهاست که به کمک مالی و فنی دول خارجی بعد از سالیان دراز مانع جریان آزاد آبها گردیدهاند. همین دو سد است که امروزه کانون بروز اختلاف بین ایران و طالبان بر سر حقآبه واقع شده و درگیریهای مرزی را به دنبال داشته است. این وضعیت گویای این واقعیت است که هر نوع اقدام از سوی حکام افغانستان جهت مدیریت مهارآبهای جاری به سادگی میسر نخواهد شد و بیثباتی افغانستان را بیش از پیش فراهم خواهد ساخت.
ایران اصرار دارد که محدودکردن جریان آب در رودخانه هیرمند باعث خشکشدن بیشتر تالابهای فرامرزی هامون میشود، اما مقامات افغانستانی همواره ادعای ایران مبنی بر فشرده کردن جریان رودخانه در بالادست را تکذیب کردهاند و دلیل اصلی کاهش جریان آب به سوی ایران را به دلیل تجمع گل و لای در مخازن در دهههای گذشته اعلام کردهاند. البته یک ارزیابی هیدرولوژیکی روی رودخانه هیرمند، بر اساس دادههای بین سالهای ۱۹۴۳ و ۲۰۱۲، نشان میدهد که علیرغم دوره متأثر از خشکسالی ۱۹۸۳-۲۰۱۲ در این منطقه، هیچ تغییر قابلتوجهی در میانگین جریان سالانه رودخانه هیرمند علیا اتفاق نیفتاده است. در عین حال، طبق معاهده آب سال ۱۹۷۳، افغانستان موافقت کرده است که هیچ اقدامی برای سلب کامل یا جزئی حقآبه ایران از آب رودخانه هیرمند نسبت به میزان ثابت و تعیین شده انجام ندهد. طبق ادعای طرف افغانستانی، ایران از زمان امضای این معاهده در هر سال ۴۰ درصد بیشتر از کل حقوق توافقشده خود (۲۶ متر مکعب در ثانیه) آب دریافت کرده است.
این یک واقعیت است که از زمان امضای معاهده سال ۱۹۷۳، افغانستان درگیر چندیندهه درگیری بوده و قادر به نظارت بر اجرای موفقیتآمیز آن نبوده است؛ متأثر از این واقعیت، ارتباطات بین دو کشور ایران و افغانستان به ویژه در سالهای اخیر، بر سر حقوق آب به شدت دوقطبی شده است.
تکمیل سد کمال خان نیز چالش با ایران را دوچندان نموده است. چرا که اثر منفی آن بر تامین آب تالابهای ایران قطعی است. ایران با آگاهی از این معضل در دههی ۱۹۷۰، بودجهی ساخت سد مذکور را «در ازای حق خرید تضمینی آب» پیشنهاد کرد، زیرا در جریان مذاکرات پیمان آب، ایران نتوانسته بود بند حق خرید آب را برای جریان اضافی وارد کند. دور از انتظار نیست که اختلافات ناشی از مسالهی آب در سالهای بسیار خشک، زمانی که تالابها و مخازن مصنوعی ایران خشک میمانند و افغانستان نمیتواند آب کافی برای برآورده کردن ادعای برحق ایران تحت این معاهده را آزاد کند، تشدید شود.
با وصف مذکور و برای مدیریت مؤثر منابع آبی افغانستان و تضمین توزیع عادلانهی آنها به نفع مردم و اقتصاد کشور، این امر مستلزم سرمایهگذاری مستمر در زیرساختها، تخصص فنی و ثبات سیاسی است که باکمال تأسف چشمانداز روشنی با وجود حاکمیت گروه منزوی طالبان که ضعف دولتداری آن به دلایل مختلف محرز است دیده نمیشود.
در عین حال برای مدیریت بهتر منابع آب در افغانستان، لازم است با نظرداشت چالشهای مذکور راهکارهایی برای مدیریت منابع آب در افغانستان تعریف شود که نگارنده به عنوان پیشدرآمدی بر این مهم راهکارهایی را پیشنهاد میدهد.
ایجاد یک سیستم مدیریتی کارآمد
باید یک سیستم مدیریتی کارآمد برای مدیریت منابع آبی در افغانستان ایجاد شود. این سیستم میتواند شامل کنترل تلفات آب، کاهش آبهای شور و بازیافت آب، تعیین مسوولیتهای واضح برای مسوولان مدیریتی، توسعه زیرساختهای آبی و ایجاد یک سیستم نظارت و کنترل بر استفاده از منابع آبی باشد. همچنین، توجه به نیازهای اقتصادی و اجتماعی به صورت عادلانه در مدیریت منابع آب صورت گیرد.
افزایش همکاری بین بخشهای مختلف
باید همکاری بیشتری بین بخشهای مختلف از جمله کشاورزی، دامداری و صنعت در مورد مدیریت منابع آب در افغانستان ایجاد شود. این همکاری میتواند باعث بهبود هماهنگی بین بخشهای مختلف و کاهش تداخلها در استفاده از منابع آبی شود.
افزایش آگاهی عمومی
افزایش آگاهی عمومی در مورد مدیریت منابع آب میتواند بهبود مدیریت منابع آب در افغانستان را تسهیل کند. با افزایش آگاهی عمومی، مردم و مسوولان میتوانند در برابر تغییرات اقلیمی و نیازهای اقتصادی و اجتماعی بهتر از منابع آبی استفاده کنند.
توسعه زیرساختهای آبی
برای بهبود مدیریت منابع آب در افغانستان، لازم است که زیرساختهای آبی مناسب و کافی توسعه داده شود. این شامل ساخت سدها، کانالها، چاهها و شبکههای آبیاری است که به منظور بهرهبرداری بهینه از منابع آبی باید بهروزرسانی و توسعه داده شوند.
افزایش ظرفیت فنی و حرفهای مسوولان مدیریتی
برای بهبود مدیریت منابع آب در افغانستان، باید ظرفیت فنی و حرفهای مسوولان مدیریتی در این زمینه افزایش یابد. این میتواند با ارایه دورههای آموزشی و توسعه تخصصهای مرتبط با مدیریت منابع آب انجام شود.
استفاده از فناوریهای نوین
بهکارگیری فناوریهای نوین میتواند در بهبود مدیریت منابع آب در افغانستان موثر باشد. این فناوریها میتوانند شامل سامانههای هوشمند آبیاری، استفاده از سامانههای جمعآوری دادههای مرتبط با منابع آبی و توسعهی سامانههای اطلاعرسانی به مردم باشد.
همکاری با کشورهای همسایه
برای بهبود مدیریت منابع آب در افغانستان، باید همکاری و هماهنگی بیشتری با کشورهای همسایه مانند ایران، پاکستان، تاجیکستان، اوزبیکستان و ترکمنستان ایجاد شود. این همکاری میتواند باعث بهبود توافقات مربوط به تقسیم آب و استفادهی مشترک از منابع آبی شود.
جذب کمکهای بینالمللی
برای بهبود مدیریت منابع آب در افغانستان، میتوان به جذب کمکهای بینالمللی از سوی سازمانها و دولتهای دیگر اشاره کرد. این کمکها میتوانند شامل ارایهی تجهیزات و فناوریهای نوین، آموزشهای فنی و حرفهای، و همچنین حمایت مالی در توسعهی سیستمهای مدیریتی و زیرساختهای آبی باشد.
با اجرای این راهکارها، میتوان تغییرات قابل توجهی در مدیریت منابع آب در افغانستان به وجود آورد که باعث بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی مردم و کاهش تنشهای ناشی از استفاده نامتعادل از منابع آبی میشود.