نویسنده: افراسیاب نیا
نفس حضور مخالفان در هر سطح و صفوف که باشند، جای افتخار و نماد امیدواری برای فرداها خواهد بود. فرداهای روشن و زندگی به دور از ستم طالب، در موجودیت نیروهای ضدطالبان قابل پیشبینی است. با رویکارآمدن مجدد طالبان، جریانهای ضدطالب شکل گرفتند و هرازگاهی طالبان را به چالش میکشند. جریانهای ضدطالبان در کنار جسارت و دستآوردهای نسبی، خلاهای نیز دارند. نارساییهای آنان ناشی از چیست؟ چرا به حفظ یک مکان مشخص تلاش نمیکنند؟ لابیهای آنان در خارج از کشور به دنبال چیست؟ تجهیزات نیروهای رزمی آنان، چگونه تمویل میگردد؟ و سوالهای زیاد از این قبیل وجود دارند که نگارنده را وادار به نگارش این متن ساخت.
۱- نبود روایت جنگی در مقابل لشکر توحش و عقبگرای طالب
جنگ الزاماً پدیدهی زشت و ناروا است. هیچ انسان عاقلی نمیخواهد متوصل به آن شود، اما گاهی آدم مجبور میشود برای جلوگیری از ظلم، بیعدالتی و دفاع از ارزشهای خودی دست به مبارزه بزند. حالا برای منسجم کردن افراد و نیروهای جنگی نیاز به یک روایت است، تا براساس آن روایت نیروها جمع و در زیر چتر یک چتر واحد بجنگند، چون میدان جنگ تقسیم نان و غذا نیست که همه به اشتیاق به آن بیصبرانه منتظر وردود باشند. میدان نیاز به روایت دارد تا فردی که میخواهد تا سرحد مرگ بجنگد نتیجه عمل خود را در آن ببیند، برای چه میجنگد، بخاطر کدام ارزش میخواهد تا پیروزی در میدان بماند و آیا واقعن این نبرد ارزش جانش را دارد؟
به باور من مهمترین عامل در ضعف نیروهای ضدطالبان نبود روایت جنگی است، طالب روایت جنگی دارند، سرباز جنگی طالب میداند که برای چه میجنگد، دو ستون اصلی پایهی حکومت طالب را میسازد و برای آن طالب از جان خود هم میگذرد. یکی افغانیت و دیگری اسلامیت. مخالفان طالب چه روایتی دارند، جنگ برای چه، سربازان شما از خود نمیپرسند که ما برای چه ارزشی، مال، جان خود و خانوادهی خود را در خطر بیندازیم؟ اینجاستکه جبهات و نیروهای ضدطالبان در قدم نخست نیاز اشد به یک روایت جنگی دارند تا همهی این جبهات و نیروهای آزادیبخش در زیر چتر این روایت جمع و خود را در آن ببینند.
۲- عدم حمایت سیاسی و لوجیستکی بیرونی
مقامت دوم را اگر ما به مقامت اول مقایسه نماییم، تفاوتهای زیاد دارد. یکی از آن تفاوتها را میتوان در همین حمایت سیاسی و لوجیستکی دانست. در مقاوت اول تمامی کشورهای جهان دولت اسلامی افغانستان را به رسمیت شناحته بودند و نمایندهی دولت اسلامی درآن کشورها از جمله در سازمان ملل متحد حضور داشت. علاوه بر کشورهای روسیه، ایران، تاجیکستان و هند عملا حمایت لوجیستکی از نیروهای مقاوت اول به رهبری شهید صلح استاد ربانی و قهرمان ملی کشور احمدشاه مسعود داشتند، اما در مقاومت دوم هیچ کشوری علناً حمایت خویش را از نیروهای ضدطالبان اعلام نکرده است، برعکس با طالبان وارد تعامل سیاسی شدند و از کمکهای اقتصادی گرفته تا تحویلی سفارتخانهها، به جز کشور تاجیکستان تمامی این چهار کشور با طالبان تعامل دارند.
۳- نبود اتحاد و هماهنگی بین نیروها وجبهات ضدطالبانی
علت دیگری که روند موفقیت نیروهای ضدطالبانی را کند ساخته و یا هم موثریتشان را را کاهش داده است، نبود اتحاد و هماهنگی بین مدیران این جبهات است. با آنکه هدف همهی اینها تنها و تنها سرنگونی طالب است، باز هم در اجرای برنامهها و تحرکات نظامی باهم هماهنگ نیستند، حتا گفته میشود در بسیاری موارد در جریان درگیریها این نیروها باگروه طالبان، همکاری و هماهنگی ندارند. نمونهی بارز آن را میتوان در کشتهشدن فرمانده اکمل امیری در سالنگها از مهمترین فرماندهان جبههی آزادی افغانستان دانست.
نتیجه
در یک جمعبندی میتوان گفت که عوامل ضعف نیروهای ضدطالب در افغانستان، با آنکه در سه عامل بالا بررسی شد و هر کدام آن قابل تأمل است. به باور من عامل تعیینکننده در اینجا علت نخست است که ما آن را نبود یک روایت جنگی تعریف کردهایم، با داشتن روایت جنگی میتوانیم مسئلهی اتحاد و هماهنگی نیروهای ضدطالبان و همچنین حمایت بیرونی خارجی را حل کرد و یک نیروی منظم، با برنامه و با هدف ساخت، تا برای هدف خود در مقابل دشمن دیرینه و جانی خود بایستند. پیشنهاد من در به مدیران این نیروهای پراکنده و سرگردان برای جمعشدنشان در زیر چتر روایت جنگی به نام هویت است، هویت ما زبان ماست، پاسداری از زبان هویت و ارزشیهای تمدنی و تاریخی ما میتواند ما را زیر چتر زبان جمع نمایند.