نویسنده: حمید اسلمی
مناطق شمالی افغانستان از دیرباز بهخاطر موقعیت خوب کشاورزی و آبوهوای نسبتاً معتدل و مناسب برای کشت و کار موردتوجه فاتحان بوده است. تاریخ سکونت انسانها در شمال افغانستان به دورهی پارینهسنگی برمیگردد. از دیرباز تا اکنون این سرزمین زادگاه و گهوارهی تمدنهای بزرگ تاریخ مرکز و غرب قارهی آسیا بوده است. آثار تاریخی موجود در این خطه از سرزمین افغانستان گویای این موضوع است. شهرهای تاریخی چون بلخ، قندوز یا کهندژ، سمنگان و مناطق بسیار دیگر گویای این موضوع است. مناطق شمالی افغانستان در طول تاریخ همیشه بهعنوان یکی از قطبهای بزرگ زبان و ادبیات فارسی بوده است. شاعران و دانشمندان بزرگی چون مولوی، دقیقی بلخی، رابعه بلخی و بوعلی سینای بلخی نمونهای از ادبپروری این خطه است که همگان با این اسمها آشنایی دارند. توجه به ادب و فرهنگ این سرزمین باعث شده است تا مردم این سامان بهطور عموم زندگی صلحآمیزی در کنار هم داشته و کمتر شاهد خشونتهای قومی در این مناطق باشیم.
این مناطق اگر در طول تاریخ افغانستان باعث افتخار مردمان خراسان بوده است، اما در طول تاریخ معاصر افغانستان و خصوصاً در قرن اخیر، خار چشم کسانی بوده است که بهنوعی با ادبیات و زبان فارسی و گسترش و ماندگاری آن در میان مردم سر دشمنی داشته است. نخستین بار از زمان عبدالرحمن خان به انتقال ناقلین پشتون از جنوب افغانستان و شمال پاکستان به این سرزمین توجه صورت گرفت اما از زمان اسلاف او و بهخصوص نادر خان، این دشمنی شکل جدی و جدیدی به خود گرفته و تلاش برای از بینبردن مرکزیت فرهنگی این سرزمین به برنامهی بلندمدت و سامانمند تبدیلشده است که تمامی حاکمان افغانستان یکصدا و یک رأی به دنبال اجرای آناند. در اجرای این طرح هیچ اختلافی بین امانالله خان، ظاهرشاه، نجیب احمدزی، ملا عمر، کرزی و هبتالله وجود ندارد و همه بر انجام آن پافشاری دارند. این روند در دودههی اخیر با جدیت از سوی حامد کرزی و اشرف غنی دنبال شد و به بهانههای گوناگون سیلی از جنگجویان مهاجم بهعنوان مهاجران برگشته از پاکستان و بیجاشدگان داخلی با شعارهای دینی و ملی در شمال کشور جابجا شدند. نتیجهی این سیاست بهزودی خودش را نشان داد. ناامنی گسترده دامن شمال افغانستان را گرفت؛ تاجایی که در این اواخر به بزرگترین و محکمترین پایگاه این جنگجویان تبدیلشده و به دنبال آن هزاران تروریست بینالمللی نیز از این حمایتهای بیدریغ دولت مرکزی سهم خود را گرفته و صاحب خانه و سرزمین شدند.
در این چند روز و برخلاف ادعای طالبان مبنی بر حاکمشدن امنیت در سراسر کشور، بازهم شمال افغانستان آبستن حوادث دیگری است تا اذهان عمومی را از برنامههای بزرگتر دیگر منحرف و زمینه را برای جابجایی وسیعتر مهاجمان خارجی بهنام مردم افغانستان آماده کنند. کشتهشدن فرماندهان ردهپایین اوزبیک و کشتار گروهی فرماندهان تاجیک میتواند نشانههایی از این سیاست باشد. کشتار فرماندهان میدانی و بالارتبههای تاجیکتبار که برای حاکمشدن طالبان جانفشانیهای زیادی کردهاند، در ظاهر ممکن است که به ضرر طالبان باشد. ظاهراً حذف نظامیان کارکشته و مطیع دیگر اقوام خوشایند سران طالبان نیست اما این اتفاقات در درازمدت کاملا به نفع طالبان خواهد بود. اگرچند ظاهراً گروه داعش مسوولیت قتل این افراد را به گردن گرفته است اما از همین حالا هم این کشتار هدفمند بدبینیهای گستردهای را در میان افراد این گروه در بدخشان و دیگر مناطق افغانستان ایجاد کرده است.
از سوی دیگر کشتار کاملا سوالبرانگیز فرماندهان تاجیکتبار و انداختن آن به گردن گروههای دهشتافکن در دولت قبلی هم مسبوق به سابقه است. کشتهشدن برهانالدین ربانی، فرمانده داوود و فرمانده سیدخیلی از وقایعی است که هیچگاه عاملان آن شناسایی و به پنجهی قانون سپرده نشدند. تقریباً بر همه آشکار بود که این سلسلهترورها در بدنهی خود دولت طرحریزیشده و بدون پشتیبانی دولت کرزی و غنی، کشتن این افراد به این آسانی ممکن نبود.
حال با توجه به کشتار نظامیان غیرپشتون وفادار با طالبان در شمال کشور، پرسشی که به میان میآید این است که طالبان چه سودی از این حوادث خواهند برد؟
نخستین سودی که طالبان از این رویدادها میبرند، بدگمانی اقوام ساکن در شمال افغانستان به همدیگر و اتکای بیشتر آنها به طالبان جنوب خواهد بود. این موضوع باعث میشود که فرماندهان فعلی تاجیکتبار طالبان به همدیگر بدگمان شده و جرئت نزدیکشدن به همدیگر را نداشته باشند. آنها بهناچار درصدد جلب نظر سران طالبان در قندهار و کابل شده و این مسئله آنها را به شبکهی حقانی و گروه قندهاری طالبان وابسته خواهد کرد. این وابستگی تا آنجایی پیش خواهد رفت که آنها برای حفظ این حمایت ناچار خواهند بود تا چشم بر غصب زمینهای شمال از شهروندان پاکستانی بسته و سیاستهای غصب سرزمین مردم شمال کشور را برای حفظ منافع شخصی خود نادیده بگیرند.
موضوع دومی که طالبان از آن سود خواهند برد، جابجایی افراد و نظامیان جنوبی در شمال کشور به بهانهی حفظ نظم و امنیت و مبارزه با ناامنیها خواهد بود. طالبان به این بهانه هزاران طالب پاکستانی یا «تیتیپی» را در شمال کشور به این بهانه ساکن کرده و عملاً با این نیروها هرگونه مخالفت غصب زمین را بهنام سرکشی و بغاوت علیه نظامشان سرکوب خواهند کرد. از هماکنون طالبان بهسرعت در حال آمادهسازی فضا و زمین برای این منظور اند. تسریع ساخت کانال قوشتپه باوجود مشکلات مالی فراوان طالبان بدون حمایت مالی و فنی پاکستان ممکن نیست. از سوی دیگر سخنان اخیر وزیر داخلهی پاکستان مبنی بر قول طالبان برای دورکردن طالبان پاکستانی از مرز افغانستان، آمادهسازی مناطق شمالی کشور را برای حضور طالبان پاکستانی به نام مهاجران از پاکستان برگشته و یا کوچیها، تحت نام پروژهی ملی کانال قوشتپه بهشدت تقویت کرده است. کانال قوشتپه که پیشوند «ملی» را با خود دارد، شباهت غریبی به طالبان دارد که نام «اسلامی» را با خود یدک میکشد. اما هردو برای اهداف قومی ساخته شده و ورای آن هیچ سودی از آنها به اقوام غیرپشتون نخواهد رسید.