نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
مقدمه
پس از به قدرترسیدن طالبان در ۱۵ اگوست ۲۰۲۱، رقابت برسر قدرت بین طالبانِ به اصطلاح آمریکاییها میانهرو (حقانیها و ملا یعقوب) و ملا هیبتالله آخوند، امیرالمومنین خودخوانده و پُرقدرتی که افکار او همچون طالبان دهه ۱۹۹۰ است، آغاز شد. در زد و بند برسر قدرت، حقانیها و ملا یعقوب که با کارت دوحه وارد عرصهی سیاست شدهاند، حمایت ایالات متحده آمریکا را دارند. از سوی دیگر، هیبتالله قندهارنشین، با حمایت سازمان اطلاعات پاکستان یا «آی.اس.آی» در بلوک روسیه-چین و ایران قرار گرفت تا نه تنها که قدرت خود را افزایش دهد، بلکه در بازیهای منطقهای که در آیندهی نزدیک در راه است، مدافع منافع این قدرتها باشد. اکنون پرسش مطرح میشود که چرا طالبان به دو گروه عمده تقسیم شدند؟
- گروه کابل؛ آمریکامحور
خروج پرشتاب ایالات متحده آمریکا از افغانستان و سپردن نهادها و تجهزات نظامی به ارزش هشتاد میلیارد دالر و همچنین تزریق چهل میلیون دالر بهگونهی هفتهوار به طالبان، بیانکنندهی حمایت واشنگتن از این گروه است. در جریان نشستهای دوحه، آمریکاییها از حضور نمایندگان حکومت فاشیستی غنی اجتناب کردند که در واقع این یک گام برای سقوط جمهوری فاشیستی سهنفرهی غنی بود، از طرف دیگر آمریکاییها نخواستند تا سرنخ برنامههای آیندهی خود را که همانا معامله با گروه حقانیها و ملا یعقوب بود، افشا کنند. در واقع، دودستگی بین طالبان از نشست دوحه آغاز و با شروع جنگ اوکراین و صفبندیهای جدیدی منطقهای تشدید شد. اینکه سراجالدین حقانی قدرت را عامل «گمراهکننده» میپندارد و از طریق رسانهها به مخاطبین خود میرساند محاسبه شده و مخاطب دارد. مخاطب این بیانیهها طالبان قندهاری است.
- گروه قندهار؛ منطقهمحور
هیبتالله و گروههای وابسته به او منطقهمحوراند. منطقهمحوراند، زیرا با آمدن جنرال فیض حمید، جنرال کارکشته و مورد اعتماد ارتش پاکستان در روزهای نخستین فروپاشی جمهوری فاشیستی غنی به کابل؛ برایش خطمشی جداگانه ترسیم شد. این خطمشی سیاسی– نظامی در تبانی با کشورهای چون روسیه-چین و ایران ترسیم شد تا از هر نوع تحرک طالبان «میانهرو» و سایر شبهنظامیان در مناطق شمال و غرب افغانستان جلوگیری صورت گیرد. گروه هیبتالله که از یک طرف بخش بزرگ قدرت سیاسی و اقتصادی را در دست دارد، به لحاظ نظامی ضعیفتر از رقیب خود یعنی طالبان آمریکاییمحور است. از اینرو، دولت ایران برای هیبتالله پیشنهاد داد تا ارتش منظم خود را داشته باشد تا در صورت ضرورت بتواند از حوزهی غرب و نیز شمال افغانستان در برابر حقانی و ملا یعقوب دفاع کند.
- مناطق شمال افغانستان
از مدتی بدینسو، مناطق شمال افغانستان به مرکز تحرکات شبهنظامیان مختلف تبدیل شده است. گروه حقانی–ملایعقوب، نفوذیهای هیبتالله، داعش و مقاومتگران تلاش دارند تا جایگاه نظامی خود را در این حوزهی بزرگ حفظ کنند. مناطق شمال افغانستان از دو جهت برای قدرتهای رقیب (آمریکا، روسیه، چین) و گروههای تروریستی طالبانِ کابل و قندهاری مهم است. به هر میزانی که طالبان کابلنشین در شمال نفوذ و تحرکات نظامی داشته باشند، مورد حمایت آمریکا قرار میگیرند و حیات سیاسی آنها حفظ میشود. زیرا راهبرد سیاست خارجی آمریکا انتقال ناامنیها به کمک حقانیها و یعقوب به آسیای مرکزی است. در حقیقت، طالبان کابلنشین وظیفه دارند تا گروه داعش و طالبان پاکستانی را وارد قلمرو کشورهای آسیای مرکزی کنند تا این کشورها درگیر یک بحران نظامی و امنیتی شوند. روسیه که جمهوریهای آسیای مرکزی را بهعنوان مناطق استراتژیک و حیات خلوت خود میداند، هر نوع تحرک شبهنظامیان را زیر نظر دارد و برایش غیرقابل تحمل است. در ضمن، چین نیز از ناحیهی شمال افغانستان نگران امنیت خود است. شمال افغانستان با کشور تاجیکستان مرز مشترک دارد و در صورت نفوذ گروههای تروریستی در این حوزه، شکی نیست که آمریکا از طریق گروه داعش و یا طالبان پاکستانی یا طالبان افغانستان؛ ایغورها را مسلح سازد. از سوی دیگر، ایرانیها نیز از حضور طالبان در شمال هراس دارند. هراس دارند، زیرا گروههای شبهنظامی (ترویستان مزدور) به سادگی از شمال وارد حوزهی غرب افغانستان میشوند که این امر برای ثبات سیاسی و امنیت ملی ایران تهدید است. بناً رقابت بین طالبان کابلنشین و طالبان قندهار برای آنها اهمیت حیاتی دارد، زیرا آیندهی سیاسی طالبان کابلنشین به تعقیب خطمشی آمریکا و از طالبان قندهار به تعقیب از خطمشی روسیه-چین و ایران وابسته است. در غیر آن مقامتگران مورد حمایت این قدرتها قرار میگیرند، چیزی که نه طالبان کابل و نه هم قندهار میخواهند.
نتیجهگیری
جنگ شمال نه تنها که بُعد داخلی (رقابت برسر مدیریت سیاسی) که جنبه منطقهای نیز دارد. طالبان کابلنشین، تلاش دارند تا پروژهی آمریکا، یعنی انتقال گروه داعش و شبهنظامیان به شمال، بهویژه به مرزهای کشورهای آسیای مرکزی را موفقانه انجام دهند. مگر هیبتالله آخوند، رهبر طالبان قندهار، با تعهد و حمایتی که از سوی کشورهای روسیه-چین و ایران میشود سعی دارد تا به هر طریقهی ممکن این پروژه را خنثی سازد. در ضمن، هیبتالله، مسوول است تا از هر نوع تحرک و انتقال طالبان به مرز ایران نیز جلوگیری کند زیرا آمریکا میخواهد که همزمان طالبان جنگ را در مناطق شمال و غرب افغانستان آغاز کنند تا کشورهای روسیه-چین و ایران درگیر یک جنگ فرسایشی شوند. طالبان در وضعیتی قرار دارند که باید این کار را کنند، در غیر آن مقاومتگران مورد حمایت قدرتهای منطقهای قرار میگیرند، چیزی که به لحاظ سیاسی و قومی طالبان آن را نمیخواهند.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل