نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
مقدمه
طالبان، گروه قومیکه پابند به ارزشهای قومی–قبیلهای خود هستند، اصلاً توجهی به ارزشهای غیرخودی و فرهنگ و تمدن دیگران ندارند. اصول بنیادی این گروه را اسلامیت و افغانیت شکل میدهد مگر در جاییکه مسالهی قومی مطرح باشد، افغانیت را مقدم بر اسلامیت میدانند. نمونهی بارز آن انجام حملات انتحاری در بیستسال پسین است که با وجود کشتهشدن هزاران انسانِ مسلمان و فتوای عالمان دین مبنی بر حرامبودن آن، حملات انتحاری هیچگاه متوقف نشد، بلکه افزایش یافت. این نشان میدهد که رسیدن یک قوم به قدرت چقدر نزد آنها مهم و حیاتی است و برای به دستآوردن قدرت حاضر اند جان دهند و جان بگیرند. در این مرحله جا دارد این پرسش را مطرح کنیم که چرا سیاست حذف؟
پشتونوالی
یکی از خصایل انسان بدوی، تمایل به عصبیت است. پشتونها (نه همه) به قوموندی و افغانیت به شدت باورمندند. از یک جهت، پشتونوالی عرف جاافتاده در میان اقوام پشتون است که هرازگاهی در عرصهی سیاست از این شمشیر دولبه استفاده میکنند. از جهت دیگر، پشتونوالی یک حس است، حس از خودبیگانگی که انسانِ پشتون را قادر میسازد تا برای رسیدن به هدف (کسب قدرت سیاسی) اقدام به هر کار خلاف کدهای اجتماعی و اصول دین نماید. محرومیت زنان و دختران از کار توسط طالبان خلاف کد اجتماعی است، منع آموزش دختران خلاف اصول و موازین اسلام. چون آموزش دختران در عرف و فرهنگ افغان بد است. حال برای یک پشتون سچه، بهویژه یک طالب فرق نمیکند که اسلام در این مورد چه حکم کرده است؛ تحت هر شرایطی باید پشتونوالی بر کدهای اجتماعی و اسلامیت، ترجیح داده شود.
اسلامیت
احترام به اسلام و ادا درآوردن روشهای اسلامی در جامعهی پشتونها قابل مشاهده است. ریش گذاشتن، کلاه سر کردن، دستاربندی، پابندی به نماز جماعت و … از مواردی اند که پشتونها به آن ارج میگذارند. در حقیقت، پیروی از اساسات اسلامی در موارد زیادی عملی میشود، مگر تا جاییکه در برابر ارزشهای افغانیت قرار نگیرد. در حال حاضر، طالبان از اسلام بهعنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف پشتونوالی استفاده میکنند. هر انسانی که دارای عقل سلیم است میداند که طالبان نه حامی اسلام که در ذات خود با اسلام دشمنی دارند. اجبار در هر کاری در اسلام حرام است؛ مگر طالبان مردم را در عرصههای مختلف مجبور میسازند تا از اوامر آنها پیروی کنند. قبولاندن هیبتالله به عنوان امیرالمومنین که مردم با او بیعت نکردهاند، نمونهای از اجبار و در تضاد با اصول اسلام قرار دارد.
سیاست حذف
زمانی که افغانیت بر اسلامیت ترجیح داده میشود، جای شک نیست که تعامل با سایر اقوام در دستور کار پشتونها قرار ندارد. سران حکومت اسلامی در دههی ۱۹۹۰ سعی داشتند تا از راه مذاکره با طالبان تفاهم نمایند، مگر طالبان جنگ و حذف را بر مذاکره و تساهل ترجیح دادند تا اینکه به خواست قومی خود که همانا خلع دیگران از قدرت بود، رسیدند. در تازهترین مورد، جنگ بیستسالهی این گروه با تمام جهان و سایر اقوام افغانستان بود که با حذف سایر اقوام، قدرت را به دست آوردند.
نتیجهگیری
پشتونوالی در این مقاله معادل به از خودبیگانگی است که یک انسان پشتون را قادر میسازد علیه تمام نرمها و اصول بیایستد. حال فرق نمیکند که این اصول دینی باشد یا اجتماعی، هدف حفظ پشتونوالی و حذف دیگران از ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. اسلام نزد نشنلیستهای پشتون یک ابزار است؛ انسان غیرپشتون نیز ارزش ندارد و برای رسیدن به قدرت و حفظ هژونی قومی–قبیلهای حتی اگر اصول اسلامی و حقوق بشر نقض شود، در نهایت اهداف قومی باید به دست آید.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل