نویسنده: حمید اسلمی
از زمان رویکارآمدن دوبارهی گروه طالبان در افغانستان هزاران شهروند تحصیلکرده و نخبهی افغانستانی برای در امانماندن از خشم سربازان و رهبران علمستیز این گروه بهناچار تن به جلای وطن داده و راهی دیار غربت شدهاند. دانشگاههای بزرگ کشور خالی از استادان باتجربه و تحصیلکرده شدهاند. در کنار استادان دانشگاه، هزاران مهندس، هنرمند، نویسنده و سایر متخصصین در حوزههای مختلف بهناچار تن به مهاجرت داده و برای فرار از وضعیت سخت به وجودآمده بعد از تسلط طالبان بر کشور رو به سرزمینهای دیگر آوردهاند. آمار مشخصی در مورد تعداد این افراد موجود نیست، اما در آخرین آمارهایی که فقط از دانشگاه کابل به نشر رسیده است، بیش از نیمی از استادان این دانشگاه به خارج از کشور مهاجرت کردهاند. وضعیت دانشگاههای بزرگ کشور مثل دانشگاه هرات و بلخ هم به همین منوال است. بدون شک دانشگاههای کوچکتر در سایر ولایتها هم به همین سرنوشت دچار شده و تعداد زیادی از کادرهای علمی خود را بعد ازدست دادهاند. بدون تردید افغانستان تنها کشور جهان است که تلاش میکند تا بهجای جذب نخبه از سایر کشورها، تروریست جذب کرده و کشور را عمداً بهسوی ناامنی سوق دهد.
سوال اینجاست که این مهاجرتها چه پیامدی برای افغانستان و مردم این کشور خواهد داشت؟
پاسخ این سوال تا حدودی برای همه مشخص است. در طی قرنهای گذشته و در غیاب صنعتیشدن جهان، ازآنجاکه در طی هزاران سال تغییر محسوسی در کیفیت زندگی بشر به وجود نیامده و ابزارهای زندگی کماکان فرقی با گذشته نداشت، حاکمان و پادشاهان یک مملکت بیشتر نیاز به پهلوانان و نیروهای عظیم انسانی و حیوانی برای پیشبرد اهداف خود داشتند و نیازی به وجود متخصصان گوناگون حس نمیشد. از همینرو تا قرن گذشته رشتههای پزشکی، ستارهشناسی، فلسفه، ریاضی و … همه باهم خواندهشده و چهبسا کسانی بودند که در همهی این امور سررشته داشته و متخصص شمرده میشدند.
اما بعد از انقلاب صنعتی، توجهها به تخصص و کیفیت آموزشوپرورش نیروهای آموزشدیده برای عقبنماندن از فناوری معطوف شد. بنابراین، دولتی میتواند قوی و مستحکم باشد که از متخصصین بیشتر و نیروهای انسانی آموزشدیده برخوردار باشند. نمونههای از کشورهایی که باوجود وسعت کم و نداشتن منابع طبیعی سرشار، از کشورهای تأثیرگذار در جهان شمرده میشوند بسیار است که ازجمله میتوان به جاپان، اسراییل، تایوان و کوریای جنوبی بهعنوان مثال نام برد.
کشورهای مهاجرپذیر جهان تمامی تلاش خود را بر جذب نخبگان و نیروهای آموزشدیده و متخصص دیگر کشورها گذاشته و برای این مقصود از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. زیرا آنها بهخوبی دریافتهاند که بزرگترین عامل پیشرفت یک کشور و جا نماندن از جرگهی کشورهای توسعهیافته، نیروی انسانی مهمترین سرمایه است و هیچچیزی گرانبهاتر از این گنجینه نیست. زیرا برای تربیت یک نیروی متخصص به سالها وقت و صدها هزار دلار نیاز است. افغانستان به برکت حضور طالبان فقط در یک بازه زمانی دوساله بیشتر از نیمی از متخصصین و کادرهای آموزشدیدهاش را ازدستداده است و آنهایی که نتوانستهاند جایی بروند، عملاً خانهنشین شدهاند. جای متخصص در حکومت طالبان را افرادی گرفته است که فقط بهخاطر مناسبات قدرت و تعلق داشتن به جناحهای رقیب این گروه به مقامهای بلند رسیدهاند. با این وضعیت معلوم است که افغانستان بههیچوجه در مسیر توسعه قرار نخواهد گرفت و نام این کشور همیشه با فقر، ناامنی و فساد گره خواهد خورد.
گروه طالبان به این مقدار اکتفا نکرده و در یک سیاست کاملا ضدفرهنگی و ضدمنافع ملی، قرار است تا با توصیهی پاکستان هزاران تن از تروریستهای افراطی طالبان پاکستانی را در مناطق حاصلخیز شمال کشور اسکان دهد. همهی این تروریستها در زادگاه خود منفور و تحت تعقیب بوده و حکومت پاکستان بههیچعنوان حاضر نیست که حضور این شهروندانش را در خاک خود تحمل کند. پیامد حضور این گروه از جنگجویان در افغانستان بدون تردید بدترشدن وضعیت امنیتی و قرار گرفتن کشور در سراشیبی ترور و دهشت خواهد بود؛ زیرا این گروه در تمامی دوران زندگی خود بهچیزی جز خشونت و ایجاد ناامنی راضی نبوده و چیزی جز آن نیز نیاموختهاند. دیدن نتایج این جابهجایی قومی نیاز به زمان ندارد، به زودترین فرصت نتایج تلخ وحشتناک این سیاست ظالمانهی طالبان خودش را نشان خواهد داد.
آمدن اینهمه جنایتکار به داخل کشور روند مهاجرت نخبگان و سرمایهداران از کشور را شتاب خواهد بخشید، زیرا بر کسی پوشیده نیست که حضور این جنگجویان چه نتایجی را برای مردم محلی و ساکنین اصلی افغانستان در پی خواهد داشت. هیچ سرمایهگذاری حاضر نیست که خطر این ناامنی را به جان بخرد و هیچ آدم تحصیلکرده و نخبهای تحمل تسلط این عده از جنگجویان را بر سرنوشت خویش نخواهد داشت.