نویسنده: مختار شایگان
۲۴جوزا/خرداد برابر است با سالیاد درگذشت یکی از حنجرهطلایان فارسیگو در افغانستان و منطقه، او ۷۷ سال پیش از امروز از پدر کابلی و مادر بدخشانی دیده به جهان گشود. احمدظاهر در کشوری قد برافراشت و هنرنمایی کرد که کوچکترین توجهی به فرهنگ و هنر نمیشد و امروز هم ۷۷ سال پس از دورهی احمدظاهر، موسیقی به حاشیه رانده شده و هنر غریبترین مفهوم روزگار ماست. احمدظاهر به معنای دقیق کلمه هنرمند بود، حنجرهی طلایی و بیبدیلش از یکسو و دقت در گزینش اشعار شاعران از سوی دیگر ترانههای او را ماندگار ساخت. امروز باوجود اینکه صدها هنرمند و ترانهسرا در کشور ما وجود دارد؛ ولی هیچکسی تا این دَم، نتوانست جای احمدظاهر را پُر نماید.
از برجستهترین ویژگیهای ترانهسریان آن روزگار، بهویژه احمدظاهر این بود که سقف معشیت را بر ستون هنر استوار نکرده بودند؛ بلکه هنر را هنرمندانه میپسندید، در این راه گام بر میداشت و آن را معنامند میساخت، اما فراوان هنرمندان و ترانهسرایان هستند که هنر را بازاری و تجارتی ساختند و از آن پلی ساختند [میسازند] برای تامین معیشت و بهزیستی امورات مادی زندگی، تبعات بازاریشدن هنر و هرچیزی دیگری، یکی هم این است که از «معنا» تهی میشود و همین که یک اثر فاقد معنا شد، ارزش هنری خویش را از دست میدهد و هنرمند برای اینکه مخاطبین برای خویش دست و پا کند، شماری از دختران زیباروی را استخدام میکند تا ترانههایش را «رنگین» و «دلربا» کند، اما همهی اینها مقطعی، کوتاهمدت و زودگذر است و به همین دلیل پس از چند بار گوشدادن و دیدن این دسته ترانهها، بیاهمیت شده و ارزش هنریاش از بین میرود. اما ترانههای احمدظاهر در این حوزهی تمدنی همیشه هواخواه داشته و همچنین ماندگار خواهد ماند.
او به دلیل آهنگهای پرشور و پرمفهومش، امروز نمایندهی موسیقی کلاسیک زبان فارسی در افغانستان است. احمدظاهر نه تنها در افغانستان، بلکه در تاجیکستان، ایران و سایر فارسیگویان جهان نیز علاقهمندان بیشمار دارد. همانگونه که برتولد اورباخ گفته بود «موسیقی، گرد و غبار روزمرگیها را از روح انسان میشوید»، این گفته دربارهی موسیقی و ترانههای احمدظاهر صدق میکند، وقتی ۴۴ سال پس از درگذشتاش به این ترانهها گوش میدهید، «برایم گریه کن امشب»، «از پیش من برو که دلآزارم»، « بر خاطر آزاده غباری ز کسم نیست/سرو چمنم شکوهای از خار و خسم نیست» و… ناخودآگاه فکر میکنید که همین دَم، احمد ظاهر نشسته و سرنوشت انسان امروز افغانستانی را به فریاد میکند.
او چهل و چهار پیش قربانی جهل و تعصب دستگاه دولتی شد و چهل و چهار سال بعد از درگذشت او، همان روایت جهل و تعصب با رویکرد و روایت دیگر، ترانههای او و سایر ترانهسرایان را ممنوع ساخته است. فرهنگی که در آن روزگار، جلو رشد طبیعی موسیقی افغانستان را گرفت، همان فرهنگ امروز آخرین میخ را بر تابوت هنر و فرهنگ این کشور زد تا صدایی دلنوازی در این کشور به گوش کسی نرسد.
احمد ظاهر با ترانههای فرامرزیاش، گفتمان رسمی و دولتی را که فارسی را به سه بخش (دری، فارسی و تاجیکی) تقسیم کرد، با انتخاب شعرهای بیشتر از صد شاعر فارسیگو از کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، اوزبیکستان و هند را در ترانههایش استفاده کرد و از شعرهای رودکی و مولوی و حافظ و سعدی گرفته تا فروغ فرخزاد، هوشنگ ابتهاج، رهی معیری، سمین بهبهانی، لاهوتی و دیگران را در ترانههایش به کار برد و به ریش حاکمان تمامیتخواه و انحصارگرای افغانستان خندید و به آنها فهماند که مرزکشیهای تنگنظرانهی قومی نمیتواند در گسترهی زبان و ادبیات فارسی کارا باشد.
او در زمانهای این گفتمان را به دستان و صدای هنرمندانش به زیر تیغهی نقد کشید که سخن گفتن اندرین باب، قطغن بود و کسی جرأت آن را نداشت که روایت یکطرفه و تبارگرایانهی دستگاه حاکم را به چالش بکشد؛ اما احمدظاهر با انتخاب شعرهای شاعران فرامرزی، آن را به زیر کشید. اگر قرار باشد در پنجدههی پسین، یکی را بهعنوان نماینده و سفیر فارسیگویان جهان معرفی کنیم، او همانا احمدظاهر خواهد بود. او افزون بر اینکه در میان نخبگان فارسیگو جذابیت دارد و هرازگاهی به ترانههای او گوش میدهند، همچنان در میان جامعهی متوسط و روستاییان کشور و منطقه نیز علاقهمندان زیاد دارد. مردمان روستا که از ادبیات و شعر چیزی نمیدانند؛ ولی شعرهای بکار برده شده در ترانههای احمدظاهر را به حافظه دارند؛ بیآنکه بدانند این شعرها مال کی و از کدام کشور است. از این لحاظ او نمایندهی فرهنگی فارسیزبانها در کشورهای منطقه است و شعرهای شاعران فارسیگو افغانستان، ایران و تاجیکستان را به یکدیگر معرفی کرده است. او گذشته از این، با ترانههایش شیوهی دیگری از«اندیشدن» را با مخاطبین و علاقهمندان خویش بیان کرد.
ما در روزگاری به یاد و خاطرهی احمدظاهر، این سطرها را مینویسم که در زادگاه و کشور احمدظاهر، شنیدن موسیقی و ترانههای او و سایرترانهسرایان جرم است؛ ولی باور داریم که «در ناامیدی بسی امید است»، تا زمانیکه زبان فارسی در این حوزهی تمدنی نفس بکشد، احمد ظاهر و صدای بینظیر او ماندگار خواهد بود.