نویسنده: یعقوب یسنا
برای همهی ما سخن گفتن آسان و نوشتن دشوار است. روزانه بیتکلیف خاصی از زبان بهره میگیریم و با خانواده، با همکاران، با همصنفان و… صحبت و ساعتها قصه میکنیم. اگر از ما بخواهند تا صحبت یا بخشی از صحبت خود را بنویسیم، دچار مشکل میشویم و میخواهیم که این پیشنهاد را نپذیریم. همین دچار مشکلشدن، تکلیفی است برای نوشتن.
بنابراین نوشتن تکلیف و مشق و تمرین میخواهد. یعنی ما باید برای نوشتن مرحلههای آموزشی و تجربی را سپری کنیم. در بارهی قاعده و قواعد نوشتن آموزش ببینیم و در ضمنِ آموزش قاعده و قواعد نوشتن، بایستی نوشتن را بهطور عملی و تجربی انجام دهیم. در این صورت میتوانیم بنویسیم، اما در غیر آن نوشتن برای ما کاری دشوار و دست و پاگیر خواهد بود. من مصاحبهای از ژانپل سارتر خوانده بودم، گفته بود: «هر روز مینویسم، اگر ننویسم نوشتن بهعنوان کردار و رفتار فراموشم میشود و پس از مدتی انجام آن سخت بهنظر میرسد.» از وقتی این مصاحبه را خواندم، من نیز هر روز یادداشتی مینویسم؛ مهم نیست در بارهی چیست، ممکن در بارهی این باشد که پگاه از خواب بیدار شدم، چه احساسی داشتم.
چنانکه اشاره شد نوشتن نسبت به سخن قاعده و قواعد و شرایط سختتری برای رعایت دارد تا نوشتن اجرا شود. درصورتیکه این شرایط رعایت نشود، ممکن در نوشتن ابهامهای معنایی و دستوری رخ دهد که مایهی ناراحتی نویسنده شود و با خود بگوید چرا نوشتم، نمینوشتم بهتر بود. در این صورت درست این استکه اصول در نوشتن را نسبتا بیاموزیم و خاطرات و رویدادهای را که اتفاق میافتند، یادداشت کنیم و بنویسیم تا بر نوشتن بهعنوان کردار و رفتار مسلط شویم.
نخستین قاعده و قواعد در نوشتن رعایت درستنویسی (املا و انشا) و دستور در نوشتن واژهها، عبارتها، جملهها، پاراگرافها (بندنوشت) و متن است. بعد چگونگی به کارگیری نثر، چگونگی ارایهی بیان (توصیف و استدلال و…) و خلاقیت فردی نویسنده در نوشتن است. اگر خلاقیت فردی را در نوشتن درنظر نگیریم (خلاقیت فردی نیز بیارتباط به مطالعه و نوشتن نیست)؛ روش نگارش و ویژگیهای خوب نوشتن در اثر تمرین، کوشش، تجربه و عادت به وجود میآید که یک نویسنده پس از کوشش و تجربهی نوشتن دارای توانایی و مهارتهای لازم در نوشتن میشود.
اما در هر نوشتن حتا نوشتههای خیلی عادی و خصوصیایکه به دوستان خود از مبایل، فیسبوک و… پیام میگذاریم، رعایت قاعده و قواعد دستوری و املای زبان ضرور است. زیرا رعایت این قاعده و قواعد برای طرف، نشاندهندهی سواد و دانش ما است. اما در سخن چندان به این شرایط که در نوشتن مکلف به رعایت آن استیم، میتوانیم مکلف به رعایت آن نباشیم. در سخن میتوانیم از موضوع مورد بحث دور شویم به حاشیه بپردازیم و باز برگردیم به اصل موضوع. حتا به تعبیر عام از این شاخ به آن شاخ بپریم و پراگندهگویی کنیم و از آخر و وسط، موضوع را آغاز کنیم. جملهها، کلمهها، منظور، ایده و مفهومی را تکرار کنیم و قید وبندی را چندان رعایت نکنیم. اگر در نوشتن چنین کاری را کنیم، خلاصه اینکه نوشتن به رسوایی کشیده میشود. بنابراین در سخن اگر به نظم و روشی ملزم نباشیم بازهم میتوانیم از زیر بار سخن براییم و مخاطبان خویش را مصروف نگه داریم، اما در نوشتن مکلف به نظم و روش استیم.
با اینهم سخن و نوشتن هر کدام امکانها و محدودیتهای خود را دارد:
– از سخن همه، بیسواد و باسواد میتوانند استفاده کنند اما از نوشتن تنها سوادداران میتوانند استفاده کنند.
– نوشته همیشه میماند. بنابراین مخاطب نوشته، فرازمانی و فرامکانی است. به طور مثال ما نوشتههای چندهزارسال پیش افلاتون و ارستو را که در یونان نوشته شده، امروز در افغانستان میخوانیم. اما سخن همینکه گفته شد از بین میرود. زیرا محدود به زمان و مکان است. اگرچه امروز با ثبت و… سخن را نیز میتوان حفظ کرد.
– در سخن نسبتا از قید وبندیکه در نوشتار باید رعایت کنیم آزادیم؛ حتا اگر اشتباه میکنیم، میتوانیم موقع سخن اشتباه خود را رفع کنیم. اگر ابهامی در سخن ما وجود داشت، مخاطب میپرسد، به مخاطب توضیح میدهیم و ابهام رفع میشود. اما مخاطبان ما در نوشتن مخاطبان حاضر نیستند، حتا مخاطبان ما در نوشتن میتوانند افرادی باشند که چند هزار سال بعد نوشتهی ما را بخوانند. بنابراین در نوشتن ما با مخاطبان غایب و با دیگران غایب طرفایم که نمیتوانیم مشکل و ابهام نوشتهی خود را برای خواننده و مخاطب توضیح بدهیم. پس در نوشتن ضرور است تا قاعده و قواعد را رعایت کنیم، بکوشیم واضح، مستدل، صریح و بدون ابهام و مشکل بنویسیم. چرا؟ برای اینکه مخاطب نوشته، افراد غایب استند.
– در سخن چندان به ابزار و وسایل نیاز نداریم اما در نوشتن به ابزار و وسایل از جمله به قلم و کاغذ و به کمپیوتر و پرنتر نیاز داریم.
«هر نوشتهای قولی است، ولی هر قولی نوشته نیست. و هرکس که قول و کتابت را نیک تواند به کمال نزدیکتر است.»
«شرف نوشته بدان است: دانش به میانجی او، از دانا به غایبان رسد و از پیشینیان به آیندگان انتقال یابد. درحالیکه از گفتار تنها حاضران بهره برگیرند، مگر اینکه زبان به زبان انتقال یابد که ناگزیر در آن تصرف، اجتنابناپذیر باشد.»
«شرف نوشته همچنان به آن استکه نوشته قولی است پای برجا و تا خط برجای است آن قولی از نویسنده به آواز برجای باشد. پس نوشته قولی است قایم به ذات خویش، هرچند گویندهی آن خاموش گشته باشد و آنکه چیزی مینویسد، منکر نوشتهی خویش نتواند شد.» (ناصر خسرو)