گزارشگر: مهرسا آزاد
سرخطساختن خودکشی ما زنان در رسانههای بینالمللی، چه تاثیری یا تغییر مثبتی در زندگی ما آورده است؛ جزو توجه دو روزهی رسانهها. نهادهای مسوول که هنوز کر و کور اند! این نقل قول از بانوی است که پس از نشر گزارشهایی در مورد بلندرفتن آمار خودکشی زنان در افغانستان، به راسک مطرح میکند و به نحوی فعالیت رسانهها، بهویژه رسانههای بینالمللی و نهادهای مسوول را در قبال زنان افغانستانی زیر سوال میبرد.
در این گزارش با لیمه، بانوی که با آمدن طالبان وظیفهاش را از دست داده و فعلن خانهنشین شده؛ سحر دختری که دانشجو بود و مدت دوسال میشود از رفتن به دانشگاه محروم است و با مریم دختری که از رفتن به مکتب بازمانده است، مصاحبه شده تا صدا و حرف دلشان را به گوش جهانیان برسانند.
پرسشهای مطرحشده میزان افسردگی را در مصاحبهشوند تشخیص داده و همچنان برای دریافت آمار در زمینهی میزان افسردگی، سایر مریضیهای روانی و مراجعه بانوان به رواندرمان، عوامل و راهحل آن با مشاور روانی نیز مصاحبه شدهاست.
لیمه ۲۷ ساله و مدرک کارشناسی ارشد دارد. قبل از سقوط جمهوریت در یکی از دانشگاهها وظیفه داشت. اما فعلن از وضعیت بد روانی در کنج خانه رنج میبرد. او میگوید که سند کارشناسی ارشد که شب و روز برای بهدستآوردنش تلاش کرده بود دیگر ارزش و برابری با سند یک مدرسهی که طالب تربیه کرده را ندارد. او از حذفشدنش از جامعه خیلی رنج میبرد و شبها خواب راحتی ندارد. بهگفتهی لیمه، او اکنون شخصیت دیگری شدهاست، چون گوشهنشینی اختیار کرده، در مقابل رفتار دیگران هیچ عکسالعملی هم ندارد و بیتفاوت است و ضعف حافظه و یادفراموشیاش نیز در حد بالا قرار دارد. به غذاخوردن علاقه ندارد و این سبب کاهش وزنش شده است. استرس و وسواس نیز پیدا کرده و در ناامیدی تمام نفس میکشد. ولی او تنها در این حالت بد روانی تنها نیست.
مریم دختر ۱۴ساله نیز در کنار او در همان آیینه چهرهی یکسان دارد. مریم قبل از آمدن طالبان شاگرد صنف ۷ مکتب و مصروف درس بود. پس از آمدن طالبان او نیز دچار همین مشکلاتی است که لیمه دارد، به اضافهی این خلاف رفتاری با لیمه، پرخاشگری، بیحوصلگی و عصبانیت او در مقابل همه بیشتر شده است. علاقه به انجام کارهای روزمره ندارد و در کنار اینکه خواب راحت از او فرار کرده، نمیخواهد که شب روز و روز شب شود، چون تمام زندگی او را تاریکی فراگرفته است. اما رفیق این وضعیت بد او، یکی رنگها و دوم قلم است. او میگوید: «وقتی جگرخون میشوم دلم میگیرد، رسامی و نقاشی میکنم و یا دردی را که دارم با نوشته کردن در متنها بیرون میکنم.» او در ادامه افزود که انجامدادن کوچکترین امور روزمره مانند بار سنگینی است که اصلن علاقه به انجامدادن آن ندارد. او شخصیت دوسال قبلاش را میخواهد، اما وضعیت و فشارهای موجود در زندگی، بهویژه نرفتن به مکتب از او فردی با این ویرژگیها ساخته است. در همینحال یک تن از مشاوران رواندرمانی و مسوول در کلینیک رواندرمانی که به دلیل مشکلات امنیتی نخواست نامش گرفته شود، میگوید که آمار مراجعین دخترخانمها، بهویژه دختران دارای سنین ۱۴ الی ۳۰ سال بالا رفته است. او در مورد نوع مریضی روانی و درصدی که در این مدت در بانوان تشخیص شده، ادامه داده گفت: «افسردگی ۶۰ فیصد، اضطراب ۸۵ فیصد، اعتمادبهنفس پایین ۸۰ فیصد، وسواس فکری ۶۰ فیصد، وابستگی۵۰ فیصد، دوقطبی۳۰ فیصد و ناامیدی همه.»
امید یا آرزو داشتن دلیلی برای زندگیکردن گفته میشود. جایی که امید قطع شود، تلاش برای زندگیکردن هم ختم میشود. اینجا در افغانستان مثال آشکار آن هر روز با خودکشی یک زن قابل دید است که در رسانهها منتشر میشود. مریم میگوید: «در اوایل که طالبا آمده بودند پای تلویزیون مینشستم و منتظر نشر خبر از سوی طالبان بهخاطر بازشدن مکاتب میبودم، اما در این دوسال این نشد و من ناامید و غمگین شدم. برادرم مکتب میرود ولی من به جرم دختربودن، تحصیلکردن برایم اجازه نیست. خواهر کوچکم مکتب میرود اما بیخبر از اینکه قرار است فردا او هم دردی که دوسال میشود من میکشم را بکشد و این زیاد برایم رنجآور است.»
مریم میخواست در آینده وارد دانشگاه شود و تحصیلات عالی داشته باشد، اما او در این رنج تنها نیست، در کنارش سحر، بانوی ۲۰ ساله که دانشگاه رفتن را طالبان به یک رویا تبدیل کردهاند نیز در همان وضعیت روانی مریم بهسر میبرد. او نیز از رفتار خشن و عصبی که متاثر از وضعیت حاکم دارد ابراز نارضایتی میکند و همیشه از وجود خود حس بیزاری دارد. او برای فراموشکردن وضعیت و شرایط حاکم خود میگوید: «به استفاده از مواد مخدر فکر نمیکنم، بلکه بدون فکرکردن استفاده میکنم، اما از دوای خواب برای درگیریهای ذهنیم استفاده میکنم.»
او در ادامهی سخنانش افزود که چندبار به خودکشی فکر کرده است. سحر تنها بانوی نیست که راه رهایی از این شرایط بد طالبانی را خودکشی میداند، بلکه لیمه دارای مدرک کارشناسی ارشد و مریم دختری که از رفتن به مکتب بازمانده نیز فکر خودکشی را در سر میپرورانند. در همینحال، مشاور رواندرمانی در مورد عوامل دچارشدن بانوان افغانستان به این وضع گفت: «دقیقا این عامل از دستدادن مصروفیت یعنی مکتب، دانشگاه و وظیفه باعث مشکلات یا اختلات روانی آنها بوده، اما عواملی مانند مشکلات اقتصادی، خشونتهای خانوادگی، ازدواجهای زیر سن، مبهمبودن آینده دلایلی اند که همچنان تاثیرات منفی بالای روان خانمها دارد.»
مشاور روانی برای مقابله با این وضع راههایی چون تفریحکردن، مطالعه، تنظیم غذا، ورزشکردن، یوگا، ایجاد هدف برای خود، مصروفیت سالم، ایجاد تغییرات در زندگی، یادداشتکردن وضعیت موجود و تغییرات بعدی و غیره را بهعنوان راهحل پیشنهاد میکند. از بانوان مصاحبهشونده در مورد رفتن به نزد مشاور-رواندرمان نیز پرسیده شده بود که سحر تصمیم نداشت و لیمه تصمیم داشت تا به مشاور روانی مراجعه کند، اما در این میان مریم ۱۴ساله میخواست مراجعه کند اما دلیل مراجعه نکردنش را چنین گفت: «اگر به خانوادهام بهخاطر رفتن به رواندرمان بگویم قبول نمیکنند، چون فکر میکنند هنوز به رفتن به نزد مشاور روانی سنم کوچک است و به گپم توجه شاید نکنند.»
مشاور روانی بهعنوان توصیه در این زمینه به خانوادهها گفت: «خانواهها کوشش کنند در این وضعیت یک تکیهگاه محکم برای فرزندانشان باشند و دلداری بدهند و کمک کنند بعضی مصروفیتها را در خانه برایشان ایجاد کنند، از شنیدن و دیدن اخبار منفی پرهیز کنند، با هم مهربان باشند، برای چند لحظهای خود را بهجای فرزندانشان قرار بدهند، تفریح کنند. همچنان در صورت دیدن تغییرات جدی و منفی در رفتارشان، آنها را به نزد مشاوران رواندرمانی ببرند.»
در افغانستان این دوسال اخیر، زندگی به همه و بهویژه به بانوان مثل جهنم شدهاست و نمونهی آن تعداد خودکشیهایی است که هر روز در رسانهها نشر میشود. و بنابر یافتههای این گزارش اکثریت بانوان به مریضی افسردگی دچار اند. اما برخی واقعاتی نیز وجود دارد که خانوادهها نمیخواهند به هر دلیلی که فکر میکنند به بیرون درز کند. فقر موجود، ازدوجهای اجباری و محدودیتهای شدید طالبان در برابر زنان و ناامیدی برخاسته از این وضع، از جمله عواملی اند که زنان را به خودکشی وا میدارد. جدیدترین واقعهی آن خودکشی یک زن حامله ۱۸ ساله در کندز است که شش ماه از عروسی او شده و با خوردن تیزاب به زندگیاش پایان داد. پرسش اصلی، پاسخیافتن همان نقل قولی است که در اول گزارش توسط لیمه مطرح شده بود و کشورها و نهادهای بینالمللی که داد از حقوق بشر و حقوق زن میزنند را مسوول و هدف قرار داده است.