نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
درآمد
جورج بوش، پدر رییسجمهور سابق آمریکا پس از شکست کمونیسم در سال ۱۹۹۰، از نظم نوین جهانی سخنزد. در واقع، آمریکا از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۸ ابرقدرت جهان بود. مگر رویدادهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی از جمله بحران مالی جهان (۲۰۰۸)، حملهی نظامی روسیه به گرجستان (۲۰۰۸)، جنگ علیه شبهنظامیان حامی آمریکا در سوریه (۲۰۱۵)، حمله بر اوکراین (۲۰۲۲)، اعلام خروج از ایستگاه فضایی بینالمللی در سال (۲۰۲۴) بیانکنندهی افزایش اقتدار بینالمللی روسیه و کاهش تدریجی قدرت جهانی آمریکا+تانو است.
چین به عنوان دومین قدرت جهان (در مقایسه با آمریکا) در عرصهی فناوری، توسعهی صنعت خودروسازی، برنامههای فضایی، پروژههای نظامی و رشد اقتصادی پیشرفتهای چشمگیری داشته است. از سوی دیگر، ایران در منازعات خاورمیانه قدرت منطقهای بودن خود را ثابت کرده است. ایران در (۲۰۱۱) از بشار اسد در برابر غرب حمایت کرد، در جنگ عراق علیه داعش (۲۰۱۴) پیروزمندانه ظاهر شد و در برنامه هستهای خود پیشرفتهایی قابل توجهی داشته است. جالب اینکه آمریکا در تمام جبهات از خاورمیانه تا اوکراین از قدرتهای نوظهور شکستخورد و جهان از نظم تکقطبی آمریکامحور عملاً وارد فاز چندقطبی گردید.
اکنون پرسش این است که با تغییر قطب قدرت در سطح جهان، آیا جبههی مقاومت ملی از وجود اتحاد ایران، روسیه و چین بهره برده میتواند؟
انتقال جنگ از خاورمیانه به شمال افغانستان
در حکومت جمهوری فاشیستی اشرفغنی احمدزی، پروژهی انتقال داعشیان و گروههای شبهنظامی (۲۰ گروهی که همیشه غنی از آن یاد میکرد) از خاورمیانه و منطقه به افغانستان آغاز شد. در حقیقت، آمریکا با برنامه از افغانستان بیرون رفت تا جنگی را در همسایگی روسیه-چین و ایران (یعنی افغانستان) به راه اندازد تا این قدرتهای نوظهور را در جغرافیایی پیچیده به سمت یک جنگ فرسایشی مدیریت کند تا از یک طرف منابع انسانی و مالی آنها صرف دفاع از مرزهایشان شود و از سوی دیگر، با بازی با زمان واشنگتن بتواند هژمونی افولیافتهی خود را احیا سازد. از اینرو، آمریکا و انگلیس در تفاهم با ارتش پاکستان (که در حالحاضر برای حفظ حیات سیاسی خود وابسته به پروژههایی آمریکایی– انگلیسی است) انتقال طالبان پاکستانی (داعش و بیست گروه ترویستی دیگر) به شمال افغانستان را روی دست گرفتند.
براساس گزارش یک منبع معتبر، طالبان کابلنشین عملاً در حال انتقال طالبان پاکستانی به شمال افغانستان استند و آنها در برخی مناطق مردم را کوچ اجباری دادهاند تا فضا برای تروریستان منطقه باز شود.
جایگاه جبههی مقاومت ملی در افغانستان
پس از آنکه کشورهای ایران، روسیه و چین (IRC) متوجه شدند که پاکستان بازی دوگانهای را با آنها انجام میدهد، این کشورها سعی نمودهاند تا در چارچوب اتحاد سهگانه در دفاع از خود برخیزند. به نظر میرسد که این اتحاد به تنهایی خود در مهار تروریستان موفق نخواهد شد، مگر اینکه یک گروه بومی از افغانستان برای سرکوب تروریستان همکاری کند. «جبههی مقاومت ملی» که متشکل از نخبگان بومی و مدافعان محلی است، میتواند در امر مبارزه با تروریستان انتقالیافته به شمال عملکرد موفقی داشته باشد. زیرا از یکطرف رهبران جبههی مقاومت ملی تجربهی مقاومت در برابر گروههای تروریستی را دارند و از سوی دیگر، در تناسب به احزاب و شخصیتهای سیاسی دیگر رهبری جبهه نزد مردم محبوبیت و اعتبار دارد. این ویژهگیها بیانکنندهی جایگاه جبههی مقاومت ملی نزد مردم عام است و میبایست رهبری آن از این ویژهگیها برای جلب توجه ایران، روسیه و چین استفاده کند. از یک چشمانداز دیگر، فلسفهی وجودی این جبهه را مبارزه علیه تروریسم شکل میدهد که این امر میتواند منجر به تامین امنیت در شمال و مرزهای کشورهای متذکره شود.
نتیجهگیری
ظهور قدرتهای آسیایی منجر به گذار از نظم تکقطبی آمریکامحور به نظم چندقطبی شده است. کشورهای ایران، روسیه و چین در این گذار نقش دارند. آمریکا که خود را در حال افول میبیند، سعی میورزد تا این قدرتهای تازه ظهوریافته را از طریق افغانستان مصروف یک جنگ فرسایشی طولانیمدت سازد. از اینرو، مثلث آمریکا، انگلیس و پاکستان، انتقال طالبان پاکستانی (داعشیان و سایر گروههای تروریستی) را گزینهی خوب برای مهار این قدرتها میداند. اکنون ایران، روسیه و چین متوجه شدهاند که پاکستان با آنها بازی دوگانهای را انجام داد و زمان آن فرارسیده است تا مبارزه جدی را آغاز نمایند. مبارزه با طالبان و سایر گروههای تروریستی مهیا نیست، مگر این که حمایت یک حزب یا جبههی بومی را نداشته باشند. جبههی مقاومت ملی تنها گزینهی ممکن در راستای مبارزه با گروههای تروریستی است. این جبهه به چند دلیل برای اتحاد ایران، روسیه و چین مناسب است. نخست، فلسفهی وجودی این جبهه را مبارزه علیه تروریسم شکل میدهد. دوم، جبهه نزد مردم عام محبوبیت و مشروعیت دارد. و سوم، این جبهه قادر است تا امنیت را در شمال افغانستان و مرزهای کشورهای ایران، جمهوریهای آسیای مرکزی و منطقهی تبت تامین کند.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل