نویسنده: یعقوب یسنا
نگارش ساختن، آبادکردن، ایجادکردن و آفریدن است. نگارشهاییکه ساخته و آباد میشوند، کار محقق، پژوهشگر، روزنامهنگار و… است، اما نگارشهاییکه ایجاد و آفریده میشوند، کار نویسنده است. یعنی کسیکه داستان مینویسد و متن را با تخیل خویش انشا و خلق میکند.
نگارش به عنوان ساختن و آبادکردن مانند معماری و نجاری است؛ طوریکه در معماری، معمار به مواد و روش تنظیم مواد و روش تنظیم کار نیاز دارد و نجار نیز به مواد و روش تنظیم مواد نیاز دارد؛ محقق، پژوهشگر و روزنامهنگار نیز به مواد، تنظیم مواد و روش نگارش نیاز دارد.
اگر در معماری مواد، سنگ، سمنت، چوب، آب و… است، مواد در نگارش معلومات و گردآوری معلومات، دستهبندی این معلومات، بعد چگونگی تنظیم هر دستهای از معلومات در جای مناسب آن است. در گذشته به قلم و کاغذ به عنوان مواد مادی نیاز داشتیم تا ایدهایکه در ذهن ما وجود داشت، در نگارش تجسم پیدا کند و ارایه شود، اما حالا به کمپیوتر نیاز داریم تا معلوماتی را که فراهم کردهایم و این معلومات، ایدهاش در ذهن ما شکل گرفته است به نگارش تبدیل شود.
بنابراین روش تبدیل معلومات و ایده به نگارش در قلم و کاغذ و در کمپیوتر تفاوت میکند. برخیها میگویند که هنگام نوشتن در کمپیوتر راحت نیستند و نمیتوانند خوب تمرکز کنند، اما در نوشتن با قلم و کاغذ میتوانند خوب تمرکز کنند و معلومات و ایدهشان را به صورت همهجانبه به نگارش درآورند. فکر میکنم این مورد مشکلی خاص نیست، بلکه از روی عادت است. زیرا تا هنوز عادت داریم با قلم در کاغذ بنویسیم و کمپیوتر که چند سالی میشود رواج پیدا کرده است، با نوشتن در کمپیوتر درست عادت نکردهایم. اما الزامی نیستکه با کمپیوتر باید بنویسیم یا در کاغذ. با هر کدام که راحت استیم، بنویسیم.
نگارش به عنوان ایجادکردن، کار نویسنده است. یعنی نویسنده در نوشتن داستان مانند محقق و پژوهشگر چندان به گردآوری معلومات و روش تحقیق نیاز ندارد، بلکه نویسنده بنابه مطالعات قبلی، تصورات، احساس و تخیل، ایدهی ذهنی برایش ایجاد میکند، بعد این ایده را در ذهنش پرورش میدهد تا اینکه چگونگی طرح ارایهی آن را پیریزی میکند و داستان را مینویسد. اما به این معنا نیستکه نویسنده بینیاز از معلومات و مطالعه باشد. نویسندگی بدون مطالعه و معلومات ممکن نیست. منظور این بود که نویسنده داستان را مانند پژوهشگر و روزنامهنگار نمینویسد.
اگر بخواهیم نگارش را در یک دستهبندی عمومی ارایه کنیم، نگارش به خبر و انشاء تقسیم میشود:
نگارشهای تحقیقی (مقالههای علمی، پایاننامههای تحصیلی و…) همه خبر استند. یعنی معلومات و اطلاعاتی را برای ما ارایه میکنند، موضوعی را تحلیل و بررسی میکنند، حقیقتی را کشف میکنند، دربارهی موضوعی روشنگری میکنند و مساله و مشکلی را میخواهند حل کنند. انشاء چنین ویژگیهایی ندارد. معنای انشاء آفریدن و ایجادکردن است. یعنی نگارشهاییکه نویسندگان با تخیل خود خلق میکنند، مانند داستان، شعر و پارچههای ادبی.
بنابراین محقق، پژوهشگر و روزنامهنگار به معلومات و گردآوری معلومات و یاد داشتن روش تنظیم این معلومات نیاز دارد. در نگارشهای پژوهشی و تحقیقی و روزنامهنگاری، روش نگارش نسبتا رسمی و ثابت استکه هر محقق و پژوهشگر بایستی روش نگارش را بیاموزد و با آن روش بنگارند. اما در انشاء روش نگارش چندان از قبل مشخص و ثابت نیست، بلکه هر نویسندهای روش ابتکاری خاص خود را دارد که به خلاقیت نویسنده بستگی دارد.
روش نگارش تحقیق و مقاله را با آموزش میتوان یاد گرفت. منظور این جلسههای درسی بیشتر، آموزش و یادگیری روش نگارش تحقیق و مقاله است. اما در نگارش انشاء (شعر و داستان) نمیتوانیم روشی از قبل مشخص و ثابتی را به کسی بیاموزانیم که شخص با یادگیری آن روش داستاننویس و شاعر شود. زیرا نویسندگی بیشتر به ذوق و انگیزهی شخصی و مطالعهی شعر و داستان بستگی دارد.
نویسنده و شاعر با استفاده از تخیل خویش برای نگارش شعر و داستان، دست به روشهای ابتکاری میزند. هر نویسنده و شاعر خوب میتواند روش خاصی خود را داشته باشد. درحالیکه در نگارشهای خبری، تحلیلی و تحقیقی، روش نگارش واحد و مشخصی داریم که همهی محققان و پژوهشگران آن روش را میآموزند و با آن روش مینگارند.