نویسنده: دکتر صابر میرزاد
همچنین حبالوطن باشد درست
تو وطن بشناس ای خواجه نخست!
مولوی
شمشیر مهربانی و مدارا برندهتر و زنندهتر از تیغِ کینتوزی و خشونتورزی است. چه واژهی انسان نیز از اُنس داشتن و الفتگرفتن آمده، پس فقدان همآوایی و همدردی در وجودمان، ما را از مرز انسانیت بدر مینماید و اینجاست که تمام ماهیتمان زیرسوال قرار میگیرد و این مایهی شرم و ننگ است. چیزی که من در دین خویش یعنی در اسلام یافتهام، مجموعهای از اخلاقیات پسندیدهی انسانی و روحانی میباشد که هر باری به آن میاندیشم، به وجد میایم. مهمترین دستور الهی، منع خیانت و تعرض به حریم دیگری و آزار رسانیدن است. حتا لبخندزدن هم نوعی خدمت به خلق خداست. اسلام اساساتی دارد که هیچ ربطی به ادعاهای افراطی گروهای تاریکاندیشی چون طالبان ندارد.
دین چیست عدل، پس تو درِ عدل کوب از آنک؛
عدل از پی نجات تو بابِ نکوتر است.
خاقانی شروانی
ما در جهانی و در شرایطی زندگی میکنیم که هر مسالهای را میشود با سخن و گفتوگو حل نمود و به هر مورد دشواری، سهولت ایجاد کرد. تندروی در قبال مسایل دینی که بحث اعتقاد داشتن، ایجاد باور و انگیزه میباشد، بسیار احمقانه و غیرقابل قبول است. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که حکم به رفتار دلپذیر و سخن خوش و دلنشین میکند و این همان حکمت قرآنی است.
آیهی ۱۰۵. سورهی ۱۷: ما این آیات را به حق فرستادیم و به حق و راستی هم نازل شد و نفرستادیم تو را جز برای آنکه بشارت و بیم دهی. اینجا منظور از بیم یا ترس، آگاه ساختن مردم از آنچه در آخرت با ما مقابل خواهد شد، میباشد. آیهی ۵۴ سورهی ۱۷: خداوند صلاح حال شما را بهتر میداند، اگر بخواهد به شما لطف و مهربانی کند یا اگر بخواهد مجازات و عذاب فرماید، و ما تو را (ای رسول) وکیل و نگهبان بندگان نفرستاده ایم؛ بلکه برتو تنها رسالت و اتمام حجت است.
آیهی ۱۰۷ سورهی ۲۱: و (ای رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی. بخشی از آیهی ۲۵۶ سورهی ۲: کار دین به اجبار و زور نیست، به تحقیق راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده است. آیهی ۱۲۵ سورهی ۱۶: (ای رسول! خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست) که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافته اند بهتر می داند. آیهی ۶۳ سورهی ۴: ایناناند که خدا از قلب آنها آگاه است، تو (ای رسول) از آنان روی مگردان و آنها را نصیحت کن و به گفتار دلنشین و موثر با ایشان سخن بگو.
همهی این مثالها نشان میدهند که برحسب امر خدا چه پیامبر و یا هرکسی که بخواهد در یک جامعه دست به اصلاح بزند، اجازه ندارد با اجبار عمل نماید؛ بلکه اجازه دارد با زبان دلپذیر، قناعتبخش و زبان حکمت و انسانیت با مردم سخن بگوید و حجت خود را اینگونه تمام کند. پیامبر اکرم ص در حدیث شماره ۲۷ میفرماید: بهترین حاکمان کسانی اند که شما آنان را و آنان شما را میپسندند. آنانی که به شما دعا میکنند و شما به آنان دعا میکنید و بدترین آنانی اند که شما آنان را نمیپسندید و آنان شما را نمیپسندند.
گروه طالبان با توجه به این آیات و حدیثی که نقل شد، دیده میشود که کمترین فیضی از عمق و حکمت قرآن و گفتار پیامبر معظم ص، نبرده اند. آنها دین را اسلحهی خود و خود را ابزار دست دشمنان ملت افغانستان ساخته اند. چه در جهان اسلام بخش بزرگی از اقشار مختلف مسلمانان به دین و بزرگان دینی نگاه عقلانی و خردگرا دارند. اینک دیگر مسلمانان جهان به نظریهها و فتواهای تخریبی و ویرانگر رهبران دهشتافگن القاعده و صاحبان مدارس افراطگرای پاکستانی توجه نمیکنند.
جهان اسلام بیشتر موافق و همسو با آرای شخصیتهایی چون، دکتر یوسف قرضاوی، ابوالحسن ندوی، شیخ محمدغزالی مصری، حسنالبنا، علی شریعتی و غیره دانشمندان اعتدالگرا و خردورز اسلامی میباشد. این مفتیان و اندیشمندان بزرگ، سالها زحمت کشیدند و کندوکاو روشمند و عقلانی در متون دینی نمودند و با درک ظرافتهای انسانی و ظرفیت دین، سعی نمودند جهان اسلام را به سوی ثبات و توسعهی اجتماعی و فرهنگی سوق دهند.
گروه طالبان از سوی هم از لحاظ جامعهشناسی اگر به زندگی بومی آنها نگریسته شود، در آنصورت بهگونهی کامل رفتار و پندار آنها در برابر مردم و زندگی شهری، قابل درک است. آنها سالهای کودکی و جوانی را در شرایط محرومیت و تجرد ذهنی سپری کرده و ذهنیت انتزاعی که مذهبیون مدرسهای (آنها هم در مدارس شرایط سخت و محرومیت کشیده اند و نگاه عقدهمندانه به دیگرجنسی و زندگی و فرهنگ شهری و دانشهای دیگر انسانی دارند) به آنها داده اند، را پروریده و با همان نگاه به جامعه و اقشار مختلف مینگرند. بنابراین، از این گروه انتظار مدارا، تحمل و همپذیری را نداشته باشیم.
گروه طالبان اما متاسفانه یک مورد مهم را کاملاً از یاد برده اند و آن تحولات بیستسالهی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و علمی میباشد که در زیر چتر دموکراسی در سراسر افغانستان باب شده است. مردم هرگز با این گروه تکقومی، مزدور و تندرو آشتی نخواهند کرد. این بزرگترین ضعف، باخت و ناکامی طالبان است.
هویت ملی نیز که عبارت از همین ارزشها و سایر موارد مهم دیگر یک ملت میباشد، چیزی است که طالبان به آن توجه ندارند و این عادت و خاصیت یک گروه مزدور و بیهویت میباشد. نمایندگیکردن از یک سرزمین و ملت الزامیتهایی جز عطشِ گرفتنِ زعامت آن نیز دارد. این موارد اساسی را در چند جملهی کوتاه مینگارم:
- توجه و حفاظت از تمامیت ارضی؛
- حفظ مرام ملی و حیثیت استقلال از دست همسایههای دور و نزدیک؛
- درک ارزشهای تاریخی و تمدنی یک ملت؛
- توجه به ارزشهای غیرقابل تغییر فرهنگی و ظرفیتهای آن؛
- اتکا داشتن به زبانهای ملی اقوام بزرگ و کوچک در کشور و سعی در جهت حمایت و رشد آنها؛
- درک ماهیت و ارزش انسانی زنان؛
- حمایت از رسانهها و جامعهی مدنی و احترام و باور داشتن به آزادی کامل این دو مهم در میدان عمل؛
- حمایت از حق تحصیل زنان و مردان- بدون نگاه تفاوت و برتریانگارانه به یکی از این دو جنس نسبت به دیگری و طرح و اجرای برنامههای عملی و موثر در این راستا؛
- حمایت و باورمندی به حق کار و فعالیت زنان در جامعه و داخل دولت؛
- حذف نگاه قومی و خودرفعتی در معادلات قدرت و معادلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی؛
- نگاه مساوی به اقوام و مردم بدون سیلقههای مذهبی، در حالی که مذهب تشیع و سایر مذاهب دیگر در افغانستانی زیر حاکمیت سیاه طالبی از رسمیت به طور کامل افتاده اند؛
- حذف اجبار و خشونت در تمامی مراوردهها با ملت؛
- برقراری صلح با عزت بدون اینکه هیچ گروهی در آن توهین و تحقیر گردد و نادیده گرفته شود.
بیشتر بخوانید: