نویسنده: ادیب محمدی
جنگ نیابتی از شمار جنگهای است که توسط گروههای مزدور نظامی به نفع قدرتهای بزرگ درگیر جنگ سرد و گرم به راه انداخته میشود. به تعبیر دیگر این نوع جنگ را جنگ وکالتی هم گفته میشود که در آن قدرتهای درگیر جنگ به عوض اینکه مستقمیا وارد جنگ شوند با حمایت مالی و نظامی از گروههای اعتراضی و نظامی در کشورهای دیگر به ویژه کشورهای عقبمانده و جهانسومی که خودشان درگیر منازعات داخلی هستند، به راه انداخته میشود تا منافعشان را در عرصههای سیاسی و اقتصادی در منطقه و سطح بینالملل تامین نمایند.
گروههای مزدور و نیابتی گاهی آگاهانه میجنگند. مانند شرکت بلکواتر آمریکا و گروه واگنر روسیه و… و گاهی غیرآگاهانه با تحت پوشش قراردادن آن با شعار دفاع از دین، مذهب و یا دفاع از هویت و غیره به راهانداخته میشود که طالبان در افغانستان نمونههای این گروه نیابتی به شمار میروند. بدون شک در میان کشورهای درگیر جنگهای نیابتی، افغانستان بیشتر از نیمقرن میشود که درگیر جنگهای نیابتی و وکالتی میباشد.
گروه قومی طالبان از شمار گروههای نیابتی است که همواره با شعار تطبیق شریعت به نفع آمریکا و همپیمان نظاماش پاکستان در جنوب آسیا درگیر جنگهای داخلی استند. این گروه ظاهراَ با شعار جهاد و تطبیق شریعت، مدت سیسال میشود که درگیر جنگ داخلی در افغانستان هستند و این کشور را به خاک خون کشاندهاند که جنگ بیستساله طالبان با شعار جهاد علیه اشغال آمریکا حدود ۷۰۰۰۰ هزار نیروی نظامی و صدها انسان بیگناه ملکی را قرابانی گرفته است. درحالی که ایجاد و شکلگیری این گروه قومی-مذهبی طرح آمریکا بود که در پاکستان شکل گرفت و در مقابل دولت اسلامی استاد ربانی دست به بغاوت زدند.
بدون شک طرح ایجاد پروژهی طالبان توسط آمریکا با همکاری کشورهای همپیمانش در خاورمیانه مانند پاکستان از بازیهای موفق آمریکا بود که اولا بهخاطر تصرف ذخایر نفتی خاورمیانه و در گام دوم به عنوان گروه نیابتی آمریکا-پاکستان شکل داده شد تا بتواند منافع آنان را در منطقه تامین کنند که متاسفانه این پروژه موفقانه اجرا شد و تا اکنون طالبان در منطقه وارد جنگ به نفع آمریکا هستند.
طرح ایجاد پروژهی طالبان یگانه گزینهای بود که پای آمریکا را به بهانهی مبارزه با تروریزم بهخاورمیانه بهویژه افغانستان کشانید که بدبختانه نه تروریزمی نابود شد و نه جنگ و بدبختیای در افغانستان پایان پیدا کرد. به نقل از نویسنده کتاب «افغانستان در آتش نفت»؛ آمریکا و انگلیس دو چهرهی پنهان پشت این قضیه، در مشاورت شرکتهای کلان نفتخوار، در طرح و برنامهریزی این پروژه نقش کلیدی را بازی میکردند.
این یک مسالهی روشن بود که ذخایرنفتی بزرگ در خاورمیانه، چشم قدرتهای نفتخوار را به سمت خود معطوف داشته بود؛ از جمله کمپنی بزرگ نفتی «یونیکال» آمریکایی و کمپنی «بریداس» ارژنتاینی، دو کمپنی بزرگی که با طالبان پیوند نزدیک داشتند؛ حتا در روزهای اوج قدرت طالبان در دهه ۷۰، دفترهای این دو شرکت آزادانه در پایتخت افغانستان باز بودند. دیکچینی معاون رییس جمهور بوش و «برژنیسکی» رییس شورای امنیت ملی دوران کارتر، از جمله افرادی بودند که در پس پرده بازی طالبان حضور داشتند.
بنابراین، پروژه طالبان در حقیقت ترکیب نامتجانس و متعارض گرایشهای گوناگون، بهخاطر تحقق اهداف بزرگ بوده و از شهکاریهای این همکاری استراتیژیک محسوب میشود. خانم بینظیر بوتو در چهارم اکتوبر ۱۹۹۶ که هنوز یک هفته از سیطرهی طالبان بر کابل نگذشته بود؛ ضمن مصاحبهای با سرویس خبری «بیبیسی» گفته بود که: «پدیده طالبان در سالهای جهاد افغانستان از سوی آمریکا، عربستان سعودی و انگلیستان طرح گردیده بود.»
سرنگونی حکومت طالبان در آغاز دهه هشتاد با حمایت نظامی آمریکا به نحوی پروژه طالبان پایانیافته تصور میشد؛ اما نطفههای گروه طالبان قصدا از بین برده نشد و برعکس آنان دوباره زنده ساخته شدند. از همان اول معلوم بود که ایجاد طالبان در افغانستان به عنوان دشمن فرضی آمریکا بوده است تا به بهانهی مبارزه با تروریزم وارد افغانستان شود که دولت آمریکا این پروژه را موفقانه عملی کرد. در جریان جنگ بیستساله طالبان در افغانستان و با حضور نظامی آمریکا معلوم بود که آمریکاییها طرفدار نابودی طالبان نیستند و برعکس زمینههای رشد و توسعهی این گروه را مساعد میساختند. مدارس پاکستان در حمایت سازمان استخباراتی پاکستان به عنوان همپیمان نظامی آمریکا، آغوش گرم و نیز احساسات مذهبی و قومی گروه طالبان، فرصت خوبی برای تقویت و توسعهی دوبارهی این گروه بود.
از سوی دیگر صفوف اول جنگ برضدطالبان در بیستسال گذشته در افغانستان از سوی نظامیان آمریکار مدیریت میشد و نظامیان افغانستان اجازه نداشتند تا موضعهای نظامی طالبان را یکباره نابود کنند. همچنان حملات هوایی اشتباه آمریکاییها بر غیرنظامیان و تلاشیهای عمدی خانه به خانه به خصوص در جغرافیایی قومی طالبان باعث طویلشدن صفوف این گروه میگردید و احساسات دینی و قومی طالبان بیشتر برانگیخته میشد که فرصت خوبی برای ایجاد تحرک و سربازگیری آنان با شعار جهاد علیه اشغال آمریکا بود.
در واقع آمریکا بود که طالبان را دوباره زنده کرد و پای آنان را به میز گفتوگو به قطر کشاند و به عنوان یک گروه سیاسی آنان را وارد گفتمان سیاست منطقهای و بینالمللی کرد که در نتیجه با امضای تفاهمنامهی پنهانی دوباره افغانستان را به آنان تسلیم کرد. اکنون طالبان با حمایت مالی آمریکا به عنوان گروه مزدور آنان حاکمیت افغانستان را به دست دارند و ارسال چهل ملیون دالر هفتهوار آمریکا به طالبان در جریان دوسال گذشته و آخرین مصاحبهی جو بایدن و واکنش طالبان، به اثبات رسانید که این گروه به نیابت آمریکا در افغانستان حضور دارند و بهخاطر فراهمساختن قناعت مردم مذهبی کشور، جهاد و شریعت یگانه گزینهای است که خود را در پشت آن پنهان کردهاند و از شریعت و جهاد استفادهی ابزاری میکنند.
در کل باید گفت که جنگ سیسالهی طالبان در افغانستان به نیابت و حمایت آمریکاه بوده و جهاد و شعار شریعت به عنوان ابزاری بوده که تا طالبان بتوانند قناعت مردم عام افغانستان را فراهم نمایند.