نویسنده: ادیب محمدی
از نام تنگی فرخار پیداست که منطقهی استراتژیک و یکی از مناطق و جغرافیای مرکزی مقاومت در دههی شصت در برابر ارتش اتحاد جماهر شوروی و در دههی هفتاد در مقابل رژیم سیاه و قومی طالبان بود که با گرفتن نام این جغرافیای حماسی، حس غرور و آزادگی به انسان دست میدهد. از اینرو، تنگی فرخار در ادبیات حماسی و مقاومت جایگاه ویژهای دارد؛ اما متاسفانه بعضی از حادثات ناشی از جنگهای نیابتی درونگروهی در این جغرافیا، برای انسان آزاده و عدالتپسند خستهکننده است که در این کوتاهنوشتار به تحلیل و واکاوی یکی از این حادثات پرداخته میشود.
همانگونه که اشاره شد، فرخار و تنگی فرخار یکی از مراکز مقاومت در برابر رژیمهای بنیادگرای کمونیسم و طالبانی بود؛ اما در کنار دشمنان بزرگ در این جغرافیا، موجودیت دشمنان خودی و دوستنما مانند حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار و یکی از احزاب جهادی مخالف نظام کمونیستی و طالبان در افغانستان بهعنوان یک چالش عمده به شمار میرفت. او به عوض تقویت و حمایت از نیروهای ضددشمن، دست به فعالیت قومی و جنایات ضدبشری در درون صفوف مجاهدین میزد و عملکردش به نفع دشمن تمام میشد. حکمتیار هیچگاهی تاب رشد و پیشروی نیروهای شورای نظار را که اکثرا تاجیکتبار و تحت رهبری استاد ربانی و احمد شاه مسعود در برابر شوروی و نظام کمونیستی مجاهدت میکردند-نداشت و کوردلانه در برابر این نیروها و نیز رهبری حزب جمعیت اسلامی دست به بغاوت و ترور افراد و فرماندهان برجستهی آنان میزد.
درست امروز ما در آستانهی یادبود سیوچهارمین سالروز شهادت تعدادی از فرماندهان نامدار جمعیت اسلامی افغانستان مانند قاضی اسلامالدین حامد، داکتر سیدحسین، مولوی عزتالله، سرمعلم فضلمحمد طارق، ملا عبدالودوود، استاد عزیزالله، فرمانده عبدالجبار و شمار دیگری از فرماندهان و مجاهدین راه آزادی کشور هستیم که به تاریخ ۱۸ سرطان ۱۳۶۸ در تنگی فرخار توسط سیدجمال ولید از سرگروپهای حزب اسلامی تحت رهبری گلبدین حکمیتیار به شکل وحشتناک به شهادت رسیدند که خوشبختانه نام شهیدان راه آزادی به نیکی و نام جنایتکاران به زشتی ثبت تاریخ شده است. فرماندهانی که به شکل ناجوانمردانه به شهادت رسیدند، هر یک از پایههای مستحم جبهات ضدمتجاوزین بودند که حضور این چنین مردان شجاع در صفوف جهاد و مقاومت افغانستان، خواب را از چشمان دشمن میربود و مجاهدین و نیروهای ضداستبداد روحیهی میگرفتند.
اما خوشبختانه سیدجمال ولید مدتی بعد از حادثهی خونین تنگی فرخار توسط مجاهدین جمعیت اسلامی به رهبری استاد برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود دستگیر شد و رهبری جمعیت اسلامی فرمان صادر کرد که او باید مطابق شریعت محاکمه شود که سرانجام بر اساس فیصلهی هیئت قضایی جمعیت اسلامی و شورای نظار با درنظرداشت احکام دین مقدس اسلام محکوم به مجازات شده و حکم شرع بالایش جاری شد.
اما گلبدین حکمتیار در اعتراض به این اعدام، اقدام به قباحتزدایی از روی جنایتهای سیدجمال ولید زد و به شدت رهبری جمعیت اسلامی و شورای نظار را مورد نکوهش قرار داد که خوشبختانه سودی برایش نداشت.
حادثهی خونین تنگی فرخار در ۱۸ سرطان ۱۳۶۸ توسط فرماندهی حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، چند پیامد دارد:
- اولین پیامد حادثهی ۱۸ سرطان تنگی فرخار روشن ساخت که برتریجویی قومی در افغانستان یک چالش عمده است و حکمتیار به عنوان یکی از رهبران قومی پشتونتبار با راهاندازی جنگهای نیابتی، چنین جنایتها را اولا حمایت و بعد توجیه مثبت میکرد. یگانه علت و انگیزهی حادثه تنگی فرخار نگاه قومی به مساله بود که با حمایت گلبدین از سیدجمال ولید که فرد وابسته به حزب اسلامی بود، برضد جمعیت اسلامی و شورای نظار رخ داد. چون هستهی اصلی جمعیت اسلامی و شورای نظار را تاجیکان تشکیل میداند و گلبدین حکمتیار تاب حضور و رشد این جمع را نداشت و میخواست یکهتاز میدان خودش باشد. او حضور شورای نظار را نسبت به نظام کمونیستی یک مانع عمده برای خود فکر میکرد و زعامت آیندهی افغانستان را حق مسلم خود به عنوان یک پشتوزبان، تلقی میکرد. از اینرو او توسط گروههای مزدبگیر و نیابتی خویش در شمال افغانستان دست به جنایات خونین و ضدبشری مانند حمایت از حادثهی خونین تنگی فرخار توسط فرمانده سیدجمال ولید و حمله بر نمازگزاران در چاهآب تخار توسط بشیر قانت و… میزد تا تابتواند فرماندهان برجستهای را که حس میکرد سد راهاش هستند را از میان بر دارد و حتا صدمهای بر یک تاجیکتبار و ازبیکتبار بزند.
- پیامد دوم حادثهی ضدبشری و غیرانسانی ۱۸ سرطان این است که نفرت و دشمنی را به خصوص در میان تعدادی از مردم شریف شمال جایگزین همدیگرپذیری و اخوت و برادری ساخت. چون هرازگاهی که این حادثه یادآوری شود، حس نفرت و دشمنی در انسان راه میدهد. از اینرو، کدورت در میان فرزندان و خویشاندان دو طرف که هر دو طرف حادثه از همان جغرافیا بودند، متاسفانه ریشهی عمیقتر گرفته است.
- پیامد دیگری حادثهی تنگی فرخار این است که پایههای اعتماد به یکدیگر را در آن جغرافیا سست کرده است که به سادگی نمیتوان فضای اخوت و برادری را در میان بازماندگان شهدا و نیز جنایتکاران مانند سیدجمال و قانت که به نفع حزب قومی به نام حزب اسلامی میجنگیدند، به وجود آورد.
در کل حادثهی خونین ۱۸ سرطان ۱۳۶۸ ولایت تخار توسط سیدجمال ولید، به رهبری گلبدین حکمتیار، یکی از حادثات خونین و فراموشناشدنی در تاریخ افغانستان بوده و بیانگر دشمنی عمیق حمکتیار با تاجیکان است. در پایان به روح شهدای راه آزادی دعا و درود میفرستم و از بارگاه خداوند منان به بازماندگانشان صبر جمیل تمنا دارم.