نویسنده: ارسلان مبارز
سیاست پشتونوالی با دو استراتژی حذف و ادغام در تلاش است تا سایر هویتها را به لحاظ فرهنگی در چارچوب هویت افغان/پشتون ادغام و به لحاظ سیاسی تا مادام ادغام کامل، آنها را از صحنه قدرت حذف نماید. ادغام هویتی و حذف سیاسی همزمان توسط گروه طالبان روی دست گرفته شده و در مناطق هزارهنشین، تاجیکنشین و اوزبیکنشین عملا به اجرا درآمده است.
درحال حاضر، بسیاری از مناطق فارسیزبان و ترکزبان در معرض خطر پروژهی پشتونسازی قرار دارند. البته این روند مغرضانه و فاشیستی ریشهی تاریخی دارد. پشتونسازی به سیاستی اطلاق میشود که سیاستمداران وحاکمان پشتون برای تحمیل هویت اجباری افغانی (پشتونی) و نابودی هویت دیگران انجام میدهند. در طول تاریخ افغانستان این سیاست خصمانه باتوجه به روشهای گوناگون در دستورکار قرارگرفته است. بعضا در قالب مهاجرتهای اجباری اقوام غیرپشتون تجلی یافته است وگاهی با انتقال گروههای قومی پشتون به مناطق دیگران صورت گرفته است. نمونه بارز این سیاست را میتوان انتقال پشتونها به سمت شمال افغانستان در دورهی صدارت هاشمخان یادآوری کرد.
افزون برآن، در دوران امانالله، وزیر محمدگل مهمند نائبالحکومه ولایت بلخ گردید. وی در راستای سیاست پشتونسازی و تقویت هویت و فرهنگ افغانی دست به جنایات تاریخی کمنظیر زد. غضب پنجاههزار جریب زمین تاجیکان و اوزبیکان و واگذاری آنها به پشتونهای انتقال داده شده در شمال افغانستان، سوزاندن ۲۳۷ دستنویس فارسی، عربی و ترکی، تغییرنام مناطق فارسی و ترکی به پشتو مانند-سمرقندیان (زرغون کوت) بوینهقره (شولگره) چهلستون (غندان) چارباغ گلشن (شینکی) دهدراز (غشی)… حتا اگر کسی نامهای سابق مناطق مذکور را به زبان میآورد جریمه نقدی میشد. نمونههای مغرضانه و ظالمانهی دیگر سیاست مزبور میباشد. بنابراین، پروژه پشتونسازی درطول تاریخ پرخم و پیچ افغانستان به نحوی وجود داشته است. اما گروه متحجرطالبان بهعنوان متعصبان مدرن با متوسلشدن به سیاستهای سلفشان، این رویه را بهگونهی جدی درپیش گرفتهاند.
گروه طالبان از مدتی بدینسو در نقاط مختلف افغانستان با اعمال سیاست مغرضانه، تعصبآمیز و غیرانسانی بهترین اراضی مناطق اقوام غیرپشتون را غضب و در اختیار همتبارانشان قرار میدهند. در تازهترین موارد اطلاعاتی وجود دارد که گروه مزبور درنظر دارند که دههزارجریب اراضی مردم صلحدوست بامیان را در اختیار تحریک طالبان پاکستان قرار دهند. پیامدهای این اقدامات خصمانه و غرضآلود، خطرناک و هولناک بهنظر میرسد. با چشماندازی به تاریخ افغانستان به خوبی میتوان دریافت که سیاستهای تباری و قومی در درازای دو نیمقرن گذشته نه تنها ناکام بوده، بلکه غرامتهای سنگین و پیامدهای خونبار را بر مردم افغانستان تحمیل نموده است. بعضا این سیاستهای تباری وستمکارانه منجر به منازغات خونین و طاقتفرسا درطول دهههای گذشته گردیده است.
بهنظر میرسد که پس از این نیز ادامهی این روند منافع دوامدار هیچ گروه قومی را تضمین و تامین نخواهند کرد. اما تعصب، نادانی، تمامیتخواهی و خیرهسری حاکمان فاشیست همواره کشور را به سوی باطلاق و تباهی سوق داده است. اعمال سیاست پشتونسازی و نادیدهپنداری اکثریت مطلق سایر شهروندان افغانستان در عصر تکنالوژی و اطلاعرسانی کنونی نگرانیهای را بهگونهی بیسابقه میان اقشار مختلف بهویژه نخبگان کشور و اصحاب رسانه افزایش داده است. ادامه این روند درکنار سایر رفتارهای نابخردانه و غرضآلود گروه طالبان بیش از پیش شکافهای قومی و تباری را عمیقتر خواهند کرد. با چنین ترفندها نه تنها چهرهی اصلی طالبان مزدور مبرهنتر خواهند گردید، بلکه بسترهای بیداری و انگیزههای ایستادگی را در چارچوب دفاع مشروع و نفی ظلم و استبداد فراهم خواهند نمود.
انتظار میرود که نهادهای بینالمللی بهویژه سازمانهای حقوق بشری در مقابل سیاستهای بدوی، تعصبآلود و تبهکارانهی گروه طالبان اقدامات جدی و عملی را در دستورکار قرار دهند. از سوی دیگر رسانهها، نخبگان، قلمبهدستان، آزادمنشان بهویژه نسل نو افغانستان نیز مسوولیت تاریخی و انسانی دارند تا در مقابل این ظلم و ستم سراسری و تعصب مبرهن ایستادگی و از حقوق انسانی مردم افغانستان دفاع نمایند.