نویسنده: ادیب محمدی
خردورزی سیاسی و سیاستخردورزانه در جهان مدرن و از سوی دیگر سیاستورزی طالبان در افغانستان با رویکرد سنتی و قبیلهای، به عنوان یکی از گفتمانهای مسلط پرسشبرانگیز حوزهی معرفتشناسی سیاسی مطرح است که طالبان با این فهم سنتی از سیاست و شریعت، چگونه میتوانند با جهان امروزی که همه مسایل بر محور عقلانیت و کثرتگرایی میچرخد و نیازمند تعاملات کسترده است، کنار بیایند. بنابراین، در تحلیل کنونی برآنیم تا این دو پدیده؛ یعنی پدیدهای از جهان سنتی و پدیدهای از جهان مدرن به بحت گرفته شود. روی هم رفته پیش از نگاهی تحلیلی به این مساله، بهتر است تا نگاه کوتاهی بر مفهوم سیاست خردورزانه و یا خردورزی سیاسی داشته باشیم.
در جهان امروزی وقتی مفهوم و سوژهی سیاست مطرح میشود، موضوع عقلانیت و خردورزی نیز مطرح است. بدون شک سیاست امروزی با توجه به توسعهی کثرتگرایی و تعاملات جهانی، لازمهای خردورزی است تا سیاست در جهان امروزی خردورزانه و پاسخگو باشد. پس عقلانیسازی سیاست به عنوان یکی از گفتمانهای مسلط جهان معاصر در ادبیات سیاسی جهان بهویژه در کشورهای مدرن مورد توجه جدی است و این رویکرد در حوزهی دولتداری، توسعهی اقتصادی، توسعهی فرهنگی، توسعهی آموزش و… نتایج مثبت داشته و انقلاب بزرگی را به وجود آورده است.
در کل هدف از سیاست خردورزانه همان سیاستی است که از تفکر جمعی به شکل شبکهای ارتباطات ذهنی، با نگاه مصلحتاندیشانه و کثرتگرایانه ناشی شده باشد. یعنی هدف از خردورزی سیاسی یا عقلانیکردن سیاست در این نوشته این است که عقلانیکردن سیاست و دولت فرایند جمعی است و به شکل شبکهای از روابط ذهنی با استدلال منطقی بهوجود آمده باشد. در این نگاه میتوان گفت که عقلانیسازی سیاست و دولت از بیرون ممکن نیست که به شکل الگوی بسته که در جمع اندیشه نشده و مبتنی بر اقناع و ارتباط ذهنی نباشد، بالای یک جمع تحمیل شود. سیاست با این نگاه، نمیتواند امکان بازاندیشی داشته باشد. از سوی دیگر عقلانیت مدرن دنبال نوآوری، تفاهم و کثرتگرایی است. اما نگاه سنتی به سیاست، طرفدار تفاهم و اقناعگری نیست و تاب تعامل و کنارآمدن با جهان پیشرفته را ندارد.
یا به تعبیر دیگر امر عقلانیکردن سیاست و دولتداری، در فرایند فکر و عمل با درنظرداشت ارتباطات جمعی و گروهی حاصل میشود، نه فردی که استبداد و بیعدالتی را در قبال دارد. وقتی میگوییم عقلانیت یک فرایند است و این فرایند در جمع شکل میگیرد؛ معلوم است که عقلانیکردن سیاست نیز نمیتواند به گونهی فردی شکل گیرد. بدون تردید در امر سیاست و حکومتداری هرچه که از ذهن فرد تراوش کند بر بنیاد جباریت، زور و استبداد میباشد. در سیاست تکذهنی و سنتی، خواست شهروندان هرچه باشد مهم نیست، از اینرو فردی که در راس است اِعمال قدرت میکند و تصور شخصی خود را تعمیم میدهد که مصداق آن را میتوان در طالبان و سیاست فعلی آنان در افغانستان مشاهد نمود.
در مقابل مفهومشناسی از سیاست مدرن و خردورزانه که در بالا مطرح شد، رویکرد سیاست حاکم طالبان در افغانستان برخلاف آنچه در جهان مدرن مطرح است، میباشد. رویکرد سیاسی طالبان یک رویکرد سنتی و ناشی از تفکر قبیلهای بوده و با فهم سیاست در جهان امروزی در تقابل است و نمیتواند کنار بیآید؛ چون هرچه از جهان مدرن که در افکار عشیرهای و قبیلهای مثل طالبان که خاستگاه اصلی آنان قبایل عقبماندهی پشتونها میباشد، جای نگیرد و با فهم قبیلهای و سنتی آنان از سیاست، شریعت و فرهنگ برابری نکند، در برابر آن خصومت نشان میدهند و حساسیت دارند. مثلا تحصیل و کار زنان، موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی، آثار تاریخی، رادیو، عکاسی، حتا گودیپرانبازی که در دههی هفتاد به شدت با این مساله مشکل داشتند، مشوره و تفاهم، نوآری، کثرتگرایی و… که از پدیدههای جهان مدرن میباشد را طبق برداشتهای سنتی از شریعت و متاثر از فرهنگ قبیله تحریم کردهاند. حتا روزگاری طالبان در ولایتهای هرات، غزنی و پکتیکا اعلان کرده بودند که درو کردن گندم با ماشین ممنوع است و این را خلاف شرع دانستند. در حالیکه اگر به تاریخ اسلام در زمان پیامبر(ص) که طالبان آن را الگوی خود میدانند، نگاه شود-آنجا محمد(ص) در امور اجتماعی با یارانش به مشورت مینشست و امور اجتماعی و سیاسی را بربنیاد برداشتهای تکذهنی خودش اجرا نمیکرد و در این مسایل نگاهی فربه این جهانی داشت، تا آخرتگرایی محض.
در نتیجه میتوان گفت که با توجه به تعریف و شناخت مفهوم سیاست خردوزانه، سیاستورزی طالبان با این رویکرد مدرن و انسانی در تقابل است و نمیتواند با جهان امروزی کنار بیایند. چرا که تفکر حاکم و غالب طالبان، تفکر قومی و قبیلهای بارویکرد سنتی است که این تفکر تاب تعامل با جهان مدرن را ندارند. از سوی دیگر سیاستورزی برای انسان امروزی به مفهوم عقلانیاش عرصهی اقناعگری است و با این رویکرد میتوان به نتیجه رسید، نه از راه تکروی و سنتی که با تفاهمپذیری در تقابل باشد که برخلاف آن طالبان به فرهنگ اقناعگری و سیاستورزی با رویکرد عقلانیت باور نداشته و نمیتواند با آن کنار بیایند.
بیشتر بخوانید: