نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
درآمد
با به قدرت رسیدن گروه طالبان در ۱۵ اگوست ۲۰۲۱، افغانستان یکبار دیگر بهکانون تروریستان مبدل شد. متاسفانه تعدادی از رهبران جهادی الیگارش، فرماندهان محلی و سران حکومت پیشین در برابر امتیازات مادی افغانستان را به طالبان واگذار کردند. امروزه طالبان افغان میزبان تمام گروههای تروریستی مستقر در افغانستان استند چون از ابتدای جنگ تاکنون با سایر گروههای تروریستی رابطهی تنگاتنگ داشتهاند. مرکز اصلی این تروریستان مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان است که پس از به قدرت رسیدن طالبان، سایر شاخههای طالبان پاکستانی با دسیسه و برنامهریزی آمریکا و پاکستان به شمال افغانستان منتقل شدند تا پروژهی بعدی در شمال (جنگهای متعارف و نامتعارف) به درستی مدیریت شود. اکنون پرسش مهم این است که چطور میتوان افغانستان را از شر طالبان نجات داد؟
اهمیت بسیج نخبگان
تاریخ گواه است، مردم عام (تودهها) ظرفیت تحرک را ندارند، مگر این که نخبگانِجسور برای آنها تعیینتکلیف کنند. از اینجاست که بر اهمیت بسیج نخبگان برای نجات افغانستان تاکید میشود. با توجه به وضعیت حاکم در افغانستان، نیاز است تا نخبگان در هرکجایی که حضور دارند تحت یک سقف و با یک فکر مشترک کنارهم بیایند تا جنبش مقتدری شکلگیرد. تا زمانی که میان نخبگان اجماع ایجابی بهوجود نیاید، بعید است علیه طالبان مقاومت شود. متاسفانه جبهاتی که درحال حاضر وجود دارند با چند چالش اساسی ساختار–کارگذار مواجه هستند.
نخست، تعداد زیادی مردم از رهبران این جبهات ناراض هستند چون طی سهدههی گذشته کارنامههای منفی داشتند. دوم، سران جبهات درگیر اختلافات درونسازمانی و میانسازمانی اند و کوشش دارند تا قدرت را از همین ابتدا، در انحصار داشته باشند. این یعنی تکرار سناریوی گذشته و رها کردن مردم زیر سلطهی نامشروع طالبان. سوم، جبهات ضد طالبان، انگیزهی جنگیدن علیه طالب را ندارند و صرفاً برای دریافت کمکهای مالی کشورهای حامی نمایشهای را به راه میاندازند. چهارم، جهان بالای مهرههای سوختهای که بارها امتحان دادند و ناکام شدند دیگر اعتماد ندارد و باید نسل نو و چهرههای جدید رهبری آینده افغانستان را به دست بگیرد.
رهبران این جبهات عدم حمایت کشورهای غربی را بزرگترین توجیه برای نجنگیدن در برابر طالب میدانند. این درحالی است که وقتی طالبان در سال ۲۰۰۵ مجدداً جنگ چریکی را راهاندازی کردند، به استثنای پاکستان هیچ کشوری در منطقه و جهان از آنها حمایت نمیکرد، بلکه همواره از سوی آمریکا+ناتو و قوای هوایی و زمینی حکومت پیشین مورد هدف قرار میگرفتند. این نشان میدهد تا زمانی که نخبگان جدید ساختار سازمانی و انسجام نظامی–اطلاعاتی نداشته باشند، مطمیناً هیچ کشوری حمایت نخواهد کرد. به قول معرف، برای بهدستآوردن چیزی ابتدا باید از خود شایستگی نشان داد.
چگونگی فرایند نجات افغانستان
ما در عصر جهانیشدن و انقلاب تکنولوژیکی زندگی میکنیم و برای مبارزهی انساندوستانه ابزارهای متنوعی در اختیار داریم. نخستین ابزار موثر برای مبارزهی بشردوستانه، رسانههای تصویری، صوتی و شبکههای اجتماعی است. همین لحظهای که خوانندهی این مقاله هستید، درحقیقت نخستین و کوچکترین گام برای نجات افغانستان برداشتهاید و با برداشتن گامهای بعدی به بزرگترین هدف (نجات افغانستان) نزدیک میشوید. دوم، تعداد زیادی از وکلای پارلمان حکومت پیشین هنوز هم دارای پایگاه اجتماعی و قدرت و نفوذ سیاسی هستند و اگر بخواهند بهزودی حرکتهای نوینِ ضدطالب با حمایت هزاران جوان وطنپرست بهراه میافتد. سوم، اقتصاد و سیاست دو روی یک سکه است. پس از بهقدرترسیدن طالبان، اقتصاد و تجارت در افغانستان فلج شد و تاجران ملی هزینههای هنگفتی را متحمل شدند. بنابر این، اگر تاجران ملی بخواهند در کشور عقبماندهای چون افغانستان تجارت کنند، تجارت بدون سیاست ناممکن است. چهارم، خلبانهای نظامی و نظامیان پیشین سرمایه افغانستان هستند. برای آغاز یک مبارزهای تمام اعیار، زمان آن فرا رسیده است تا از داشتههای تان برای رهایی مردم از چنگ ظالمان و جاسوسان پاکستان اقدام کنید. پنجم، جامعه مدنی، سازمانهای مدافع حقوق بشر و سایر نهادهای علمی و پژوهشی در یک اقدام غیرقابل باور، با هم یکجا روی آزادسازی افغانستان اقدامات لازم را روی دست بگیرید. موارد ذکر شده چکیده و فشردهای از « طرح ملی نجات افغانستان» است که میتواند افغانستان را از دست گروههای تروریستی، مافیای منطقه و آنهایی که میخواهند در آیندهی نزدیک جنگهای نیابتی را به راهاندازند، است.
نتیجهگیری
مردم عام در نبود رهبر قدرت تحرک سیاسی ندارند. پس برای تحرک بخشیدن مردم، نیاز است ابتدا نخبگان کنارهم جمع شوند و سپس با استفاده از ابزارها و پتانسیلهای موجود تحت یک چتر و در همکاری با تاجران ملی، نظامیان پیشین، جامعهی مدنی، سازمانهای مدافع حقوق بشر و … اقدام به براندازی رژیم نامشروع طالبان کنند. هیچ دلیل و توجیهی نمیتواند احزاب، سیاستمداران و نخبگان را از امر مبارزه علیه طالبان معافیت دهد. حتا اگر کوچکترین حمایت کشورهای غربی صورت نگیرد ما مردم افغانستان باید سرنوشت خود را خود تعیین کنیم. در دنیای سیاست یک اصل واقعبینانه وجود دارد، اصل «خودیاری» هر ملتی با همت خود کشور خود را ساختهاند و ما مردم افغانستان نیز این بار با همت خود دولت–کشور خود را باید بسازیم.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل