نویسنده: جمشید پناهی
قندز (کهندژ) یکی از استانهای مهم و باستانی شمالشرق افغانستان است. استانی که اقوام و گروههای متعدد را برای سالیان سال در دامن خویش پرورش داده است. ولی دیده میشود که پدیدههای شوم تبعیض و تعصب قومی و زبانی از دیرگاهی در این استان شروع شده و در زمان رژیم طالبان به اوج خود رسیده است. رژیم طالبان خود را بانی و متولی ارزشهای دینی میدانند و عمدتا در میان مردم ده و روستاهای کشور به همین اسم و رسم شناخته شدهاند. آنها از همین نشانی در میان اقوام غیرپشتون نفوذ کردند، سربازگیری نمودند و باغهای سرخ و سبز اسلامی را به رخ آنها کشاندند تا این گروه گمان کنند که حکومت طالبان براساس دین و شریعت بنا شده و پیش میرود، اما دوسال تجربهی حکومتداری طالبان نشان داد که رژیم طالبان در قومگرایی و دامنزدن به تعصب، دست رژیم جمهوریت سهنفرهی غنی را از پشت بسته کردهاند.
از دیدگاه دینی، تعصب و برتریخواهی یک امر مردود و مذموم شمرده شده است و مومنان برادر یکدیگر تلقی گردیده، اما در رژیم طالبان مومن برادر یکدیگر نه، بلکه پشتونها برادر یکدیگر اند.
در بیستسال گذشته کرزی و غنی در بارهی شمال، بهخصوص قندز ، سیاست تباری و قومی را پیشه کردند و این استان را به مامن تروریسم قبیلهاندیش مبدل کردند.
از روزگاری که قبایل جنوب (ناقلین) به شما منتقل شدند، مردمان بومی این استان روز خوشی را ندیدند. این قبایل ابتدا زمین و خانههای مردمان بومی را غضب و امروز زبان و هویت و فرهنگ و کار را از آنها گرفته است.
روزگاری در این استان همایشهای فرهنگی که اکثرا مشاعره و شهنامهخوانی و حافظخوانی راهاندازی میشد؛ در مدرسههای دینی خواجهحافظ شیرازی، گلستان و بوستان سعدی، بیدل، پنجگنج و چهارمقالهی عروضی تدریس میگردید. گرایش به اسلامشناسی و خدای رحمان و رحیم توام با عشق و جذبههای عرفانی در مکتبها و مدرسهها به کودکان آموزش داده میشد، ولی امروز جای آنها را خشم مذهبی و خشونت قومی گرفته است.
درخشش تاریخ این استان، بر میگردد به همان زمان و مردمان بومی و اصیل، صادق و یکرنگ.
هنوز پای ناقلین لوی مشرقی، قبایل جنوب و آنسوی کوهای سلیمان و بابا، به این سمت کشانیده نشده بود.
درخشش کهندژ ویا قندز برمیگردد به آن زمان که همه سر از یک گریبان بیرون کرده و برای اعتلا و شگوفایی استان خود، آستین بالا زده و کمر همت بسته بودند.
هیچکس ترافیک زبان کسی نمیشد، واژههای اصیل دانشگاه، دانشکده، دانشجو، بازرگان، پزشک، بیمارستان و… در اذهان باشندگان این استان، بیگانه نبودند؛ پولیس را «ژاندارم» میگفتند و شاروالی را «بلدیه» و یا «شهرداری».
هجوم ناقلین پشتون در این سر زمین حاصلخیز، اندکی قبل از زمان شیرخان خروتی نائبالحکومه محمدظاهرشاه و آغازین دههی ۱۳۰۰ آغاز یافت و این سریال غمانگیز تا هماکنون ادامه دارد.
در بیستسال جمهوری کرزی و غنی حتا یک استاندار غیرقبیلهی پشتون به قندز حضور نیافت.
بدنامترین و متعصبترین شوونیستهای قبیله در بیستسال جمهوریتهای قلابی کرزی و غنی، استاندار قندز شدند و هدفمندانه تا توانستند تعصب ورزیدند، اقوام غیر را توهین، برکنار و یا به نحوی از صحنهی سیاست بیرون ساخته و ترور نمودند.
در دورههای سیاه (کرزی، غنی، گروه طالبان) فارسیستیزی به اوج رسید و هیچ زمامداری مرهم دلهای خستهی ما نشد. این جفا و بیمهری در برابر اقوام غیرپشتون، بهویژه تاجیکان که ساکنان و صاحبان اصلی این استان اند و تاریخ پربار این خطهی باستانی بهنام آنان رقم خورده است، درست زمانی اتفاق افتاده که سمتهای معاون نخست ریاست جمهوری کشور بهدست تاجیکتباران بوده، وزارت دفاع و حتا ریاست شورای ملی کشور نیز بهدست تاجیک و یا اقوام غیرپشتون بود.
در این مدت کرسیهای بزرگ و پرعایداتی و کلیدی بیشتر به جوانانی اختصاص داده شد که پشتونتبارِ و فارسیستیز بودهاند. در این استان حتا نهادها و موسسات خارجی و امدادرسان را نیز ناقلین کوچی در اختیار داشته و تا که توانستند، اقوام غیر را سرکوب و محروم از هرنوع امتیاز ساختند.
بیشتر آگاهان قندز بدین باورند که امروز اگر بدترین شرایط را متحمل میشویم، از نبود یک رهبر مدبر، بیپروایی ما و بیتفاوتی دیگر بزرگان ما در گذشته و حال بوده است.
هرچه باشد امروز این استان در کنترل قبایل پشون است و ادارات دولتی را از راس تا قاعده مدیریت میکنند و به مراجعین فارسیزبان که پشتو بلد نباشند، به خواستهایشان توجه نمیشود. بیکاری و پریشانی مردم کم نبود که تعصب قومی زبانی حاکمان کنونی بیداد میکند.
بیشتر بخوانید: